eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 آیا می دانید : در طول ۸ سال دفاع مقدس: ۴۵۰۰۰ شهید نام محمد ۲۰۰۰۰ شهید در نامشان کلمه‌الله داشته اند ۳۰۰۰۰ شهید نام علی ۲۰۰۰ شهید  نام رضا ۱۳۰۰۰ شهید نام حسین ۵۴۰۰ شهید نام عباس ۴۵۰۰ شهید نام اکبر ۳۵۰۰ شهید نام اصغر ۲۳۰۰ شهید نام قاسم داشته اند و بقیه نامهای مطهر دیگری داشته اند. http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 موزه قرارگاه کربلا گلف، اتاق جنگ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 موزه قرارگاه کربلا گلف - اتاق جنگ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 موزه قرارگاه کربلا گلف، اتاق جنگ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 افسانه ما جمعه‌های ۱۳۵۷/قسمت دوم محمدرضا سوداگر ؛_______________________ پناهی، سر پایین آورد و آهی کشید و تاسف وار ادامه داد: خدایا یادّتِه پرسیدی میخوری یا میبری؟ و منِ گرسنه پاسخ دادم میخورم ! چه میدونستم لذت ها را می برند، حسرتها را می خورند! ... ؟ ...بله من خیلی چیزها دوست داشتم و دارم؛ مثلا من روز رو دوست دارم ولی از روزگار می ترسم. من! من، زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم! ... حسین نفسی کشید و رو به دیوار ایستاد و گفت: گُفتمّ کّه ؛ شنفتی؟! شنفتیییییی؟! قانون را دوست دارم ولی از پاسبانها می ترسم! ... برگشت و انگار رو به کسی ایستاده باشد به نرمی گفت: عشق را دوست دارم ولی از زنها می ترسم! کودکان را دوست دارم ولی از آئینه می ترسم! سلام رادوست دارم ولی از زبانم می ترسم! .... من! من، می ترسم! پس هستم. اینچنین می گذرد روز و روزگارمن! ... و مثل کسی که از سئوالات و دوست داشتنهای پی در پی و گفته هایش و درد دلهایش که با حاضران درمیان گذاشته، پشیمان شده باشد؛ لب و لوچه اش را کج و تلخ کرد و چشمهایش را ریز و رو به جمعیت در حالیکه یک نفس چهار جمله سئوالی را با هم یکی کرده بود، پیوسته گفت: اصلا چرا من میپرسم! ما چرا میپرسیم! ما چرا میفهمیم! ما چرا میبینیم؟! ما و باز هم با همان حالت پشیمانی، صدا زیر کرد و گفت: ... قبل از سئوال یه طور دیگه بودم. و داد زد: اَصلّا بپرسم که چییییی بشه؟! و درحالیکه این جمله را پژواک وار تاکید میکرد... بپرسم که چه؟ ...که چی، که چه؟! ... چرخی زد، رقصی کرد و صحنه را ترک کرد. در حال ترک صحنه صدای همنوایی سرودی بدرقه او شد. گروه همسرایان در حالی که صدایشان کم کم اوج می گرفت، آهسته آهسته از پشت پیشخوان کتابخانه شنیده می شد. شمرده شمرده میخواندند: از خواب گران، خواب گران، خواب گران خیز ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز کاشانهٔ ما رفت بتاراج غمان خیز از ناله مرغ چمن از بانگ اذان خیز از گرمی هنگامه آتش نفسان خیز از خواب گران خواب گران خواب گران خیز از خواب گران خیز از هند و سمرقند و عراق و همدان خیز* از خواب گران، خواب گران، خواب گران خیز.. ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 نمایشگاه الفجر ۸ به روایت تصویر ۲ کانال رزمندگان دفاع مقدس http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂