eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 کودتای نوژه ۹ 🔻 اعترافات قطب زاده ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔹 چگونه می‌خواستید مواد منفجره را به جماران ببرید؟ صحبت از این شد که می‌شود مواد منفجره را برد. صحبت از این بود که توسط مصالح ساختمانی که به آن‌جا می‌رود [برده شود] این آقایی که یکی از این افسرهاست گفت: من متعهد می‌شوم که از طریق مصالح ساختمانی، مواد منفجره را به داخل منزل ببرم، ولی خود او هم بعد از مدتی اصولاً به این نتیجه رسیده بود که فقط راهش کوبیدن از دور است و از نزدیک امکاناتش بسیار ضعیف است.   🔹 در این رابطه آیا قرار بود اسلحه‌ای هم از خارج آورده بشود؟ - نخیر، در این رابطه ابداً به این صورت نبود، به دلیل این که بین طرح این مسأله و اجرایش بیشتر از حداکثر دو هفته نبود؛ بنابراین امکان این‌که اسلحه از جایی بخواهد وارد بشود، بر این منظور نبود.   🔹 پس در رابطه با چه بود؟ این‌ها مدتی قبل گفته بودند به من، اولاً اسلحه و مهمات، همه نوع چیز دارند خودشان و احتیاجی ندارند، ولی مدتی قبل، در حدود مثلاً یک ماه و خورده‌ای قبل، سؤال کردند از من که، یعنی یک لیست کوچکی را به من دادند. تعداد اسلحه محدودی، که ما این‌ها را می‌خواهیم. من هم گفتم سعی می‌کنم آن‌ها را تهیه بکنم و این‌ها را فرستادم برای خارج از کشور، ولی عملاً امکان تهیه‌اش به علت نبودن پول نبود.   🔹 با چه کسی تماس گرفتند و در خارج از کشور قرار بود چه کسی هماهنگ بکند؟ مسأله‌ رابطه با خارج از کشور، خودش یک بحث دیگریست. 🔹 آن بحث را خواهیم کرد منتها در این رابطه‌ مشخص، این هماهنگی و ارتباط با اسلحه در خارج با چه نیرویی قرار بود انجام بشود و شما از کی خواستید؟ من فقط به یکی از دوستانم آقای بیلران، لیست را فرستادم و گفتم آیا می‌شود این‌ها را تهیه کرد و او گفت: اگر پول باشد امکان تهیه‌اش، توسط دلال‌ها هست که اصلاً پولی نبود و اصلاً تهیه هم نشد.   🔹 در این طرحی که در ذهن شما بود، چگونه ممکن بود شخص امام سالم بماند و دیگران در طرح انفجار از بین بروند؟ - بله، مسأله در همین بود که عرض کردم چون بحث انفجار در آن‌جا در آخر سرش، به صورت کوبیدن آن‌جا بود. مسأله‌ جان امام در [خطر] بود من به اعتبار عاطفی خودم حاضر نبودم که زیربارش بروم و تصمیم داشتم مخالفت کنم. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂خاطرات اسارت / بیماری آزاده سرافراز محمدعلی نوریان 🔸 قسمت بیست‌و‌سوم با لهجه شیرین نجف آبادی فرمانده گروهان در گردان های انبیاء و چهارده معصوم (ع) لشکر ۸ نجف اشرف @defae_moghadas 🍂
🍂 در کوچه‌های جنگ @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 ققنوس‌های اروند نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت پانزدهم بعد از چندین بار انهدام وسیع ستونهای زرهی و لجستیک عراق بر روی جاده سوم فاو بصره، برای پنهان موندن تحرکاتشون از جاده اول و دوم استفاده می‌کنند. احتمالا تصورشون اینه که چون این دوتا جاده لابلای نخلستان است ما نمی‌بینیمشون. غلام زرقانی پیشنهاد می‌کنه برای فریب بیشتر دشمن، سعی کنیم ماشین هاشون رو در نقاطی مورد هدف قرار بدیم که روبروی پالایشگاه نباشه اینجوری اونها تصور می‌کنن دیدگاه ما در همون نزدیکی‌هاست و به پالایشگاه مشکوک نمی‌شوند، ایده خوبیه. تعداد زیادی کمپرسی و ماشین آلات راهسازی به‌سمت فاو در حرکتن. شاید قصد دارن با خاکریزی در مناطق باتلاقی راهی برای نفوذ تانکهاشون ایجاد کنن. شکار کمپرسی ها و کامیونها با خمپاره ۸۱ خیلی با حال و لذت بخشه. بیش از 20 روز از تصرف فاو گذشته و عراق همچنان در حال پاتک زدن است، چقدر نیرو و مهمات و ماشین الات و اسلحه از دست داده، فقط خدا میدونه و بس. هر روز تعداد زیادی شون هم اسیر می‌شوند، در چند نوبت گروهان گروهان تسلیم شدن، خیلی هاشون منتظر فرصت هستن تا تسلیم بشن و از دست صدام نجات پیدا کنن. بعضی از بچه ها از همین‌هایی که تسلیم شدن چند نفری را توی مقرهاشون نگه داشتن برای شستن ظرفها و لباسها!!! از عجائب اینه که تلویزیون عراق با پررویی تمام مارش پیروزی میزنه و تصاویر خندان صدام حسین رو نشون می‌ده، خدا لعنتت کنه مردکه دروغگو. بعد از حدود ۶۰ روز جنگ و نبرد خیلی سخت، اسفند ماه هم تمام شد و عید نوروز اومد. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
🍂 🔻تبلبغات غیرواقعی ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ 🔹 در طول هشت سال جنگ ایران و عراق، دستگاههای تبلیغاتی عراق کوشیدند با استفاده از روشها و شگردهای مختلف، صدام را یک الگو و رهبر قهرمان تاریخ و انسان دوست معرفی نمایند و از آن طرف چهره ایران و دولت اسلامی را مخدوش و ضد انسانی جلوه دهند. مثلاً: رادیو بغداد در معرفی شخصیت صدام چنین می‌گوید: «صدام رهبر بی‌مانند تاریخی، رهبری است که شبانه روز به فکر آسایش خلق خود می‌باشد از احوال مردم جویا می‌شود، به سازمانها و دستگاههای دولتی و وزارتخانه‌ها می‌رسد، به دورترین نقاط کشور می‌رود و از نیازمندیهای مردم مطلع می‌شود مردم را در دفتر خود می‌پذیرد و.. چنین رهبری را خدا عطا می‌فرماید و عراق هم مستحق چنین رهبری است. این رهبر پیشاپیش ملت قرار گرفته و تمام مردم عراق اعم از ارتش و ملت پشت سر او است.». (شیرازی 1376 ص 14) این رادیو در مقابل، چهره ایران را آشوب زده، دارای سختی‌ها و مشکلات غیر قابل علاج و از تمامی جهت عقب‌مانده معرفی می‌نماید. همان رادیو در معرفی حال و اوضاع داخلی ایران می‌گوید: «داخل ایران پر از پریشانی و هرج‌ومرج است. اقتصاد ایران کاملاً ویران گشته تمام اعمال مربوط به توسعه ایران متوقف گشته و میزان صدور نفت به طور هول‌انگیزی کاهش‌یافته و دامنه بیکاری در حد حیرت‌انگیزی گسترش یافته و دانشگاهها بسته شده است و موج فرار مردم از کشور اوج می‌گیرد». (شیرازی، 1376، ص 15) @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 از کتاب یازده / ۱۴۰ خاطرات پروفسور احمد چلداوی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔹 مهمان دار عراقی غذا آورد و خوردیم. ساعتی گذشت، خلبان اعلام کرد برای فرود در فرودگاه مهرآباد ارتفاع کم می‌کنیم. نگاهی به بیرون انداختم اولین چیزی که دیدم ساختمان های سر به فلک کشیده و یک اتوبوس دو طبقه بود. مطمئن شدم تهران است. برای من در آن لحظه آن ساختمانهای سر به فلک کشیده، قطعه ای از بهشت و آن اتوبوس دو طبقه قدیمی دودزا به سان براق بهشتی بودند. هواپیما نشست. باید مدتی صبر می‌کردیم تا پلکان را می‌آوردند. قلبم به تپش افتاده بود. دوست داشتم شیشه ها را می‌شکستم و با سر از پنجره هواپیما به بیرون می پریدم. نادر دشتی پور کنارم نشسته بود. او معصومانه و با صدایی بسیار آرام می‌گریست. در آن لحظات گریه خیلی کلاس داشت. در فیلم آزادی اسرا که از تلویزیون عراق پخش می‌شد می‌دیدم که چگونه بچه ها هنگام دیدن خاک وطن به روی زمین افتاده و گریه می‌کنند. اما من گریه ام نمی‌آمد. هر چه سعی کردم دیدم اصلاً نمی توانم گریه کنم. بیشتر حالت یک آدم شوکه شده و مبهوت را داشتم. در همین فکرها بودم که درب هواپیما باز شد. پیاده شدیم. بعد از سه سال و یازده ماه یا به تعبیری دیگر هزار و چهارصد و بیست و پنج روز دوری از خاک ایران اسلامی، سربر خاک کشورمان گذاردیم و خداوند متعال را بر نعمت آزادی شکر کردیم. اولین قیافه هایی که دیدیم چند نفر بسیجی بودند که با اونیفورم های شیک برای استقبال آمده بودند. برایم تعجب آور بود! از نظر ما بسیجی یعنی یک چهره خاک آلوده با لباسهای خاکی و موهای ژولیده. تا آن موقع بسيجی تر و تمیز با لباس فرم مرتب ندیده بودم. از این که بسیج تعطیل نشده خوشحال بودم. در اسارت نگران بودم نکند بعد از جنگ بسیج تعطیل شود. کمی جلوتر در قسمت VIP یا همان تشریفات منتظرمان بودند و مراسم استقبال کسل کننده ای برگزار شد. دوست داشتم زودتر ما را رها کنند تا پیش خانواده مان برگردیم. آنجا چند نفری را با لباس سپاهی دیدم که روی دوششان درجه داشتند. باز هم تعجبم بیش تر شد چون آن موقع سپاهی با درجه ندیده بودیم. سپاهی‌هایی که ما با آنها هم رزم بودیم، حتی به زور حاضر بودند که حقوق بگیرند چه برسد به درجه. رفتار مردم شهر هم برای مان غریب بود. حتی حرکات مجری تلویزیون هم برایم جلف به نظر می رسید. با خودم گفتم: «خدایا! اینجا همه چی عوض شده اینا چرا این جوری می‌کنند». بعد از مراسم استقبال رسمی سوار اتوبوس‌ها شدیم و به مقصد قرنطینه و آزمایش‌های پزشکی حرکت کردیم. مسیر حرکت از داخل شهر بود. مردم در گوشه و کنار خیابان ابراز احساسات می‌کردند و ما هم برایشان دست تکان می‌دادیم. از دیدن شهر با مردم آزاد لذت می‌بردم. البته خدا را شکر که در سال ۱۳۶۹ آزاد شدیم به احتمال زیاد اگر سال ۱۳۹۰ آزاد می‌شدیم و این وضعیت خیابانهای شهر تهران را می‌دیدیم یا فکر می‌کردیم به جای ایران ما را به کشور دیگری برده اند و یا از دیدن این وضع سکته می‌کردیم. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 صحبت های دکتراحمد چلداوی به مناسبت هفته دفاع مقدس وآغاز سال تحصیلی ۹۹ و بیان خاطرات دفاع مقدس @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 مثنوی زیبای "و تو را برای خود پروردم" 🔹 با نوای حاج صادق آهنگران خدایا چو پروانه می خوانم‌ات تو ای نور، مستانه می خوانم‌ات تو را ای خداوند حی ودود تو ای شعله شمع های وجود ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 کودتای نوژه ۱۰ 🔻 اعترافات قطب زاده ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔹 شما چه مقدار پول در اختیار این گروه قرار دادید؟  والله من در بازجویی‌هایم مفصل به منابعی مالیم باشند، گفتم من در مجموع دو میلیون و دویست و پنجاه هزار تومان در اختیار این گروه گذاشتم و پانصد هزار تومان در اختیار آن دو سه نفری که در روزهای آخر دیده بودمشان. این مجموعه پولی بود که من در اختیار آن‌ها گذاشتم. 🔹 آیا شما طرح براندازی نظام جمهوری اسلامی را با نیروها و شخصیت‌های مذهبی یا مراجع در میان گذارده بودید؟ نیروهایی که وجود نداشتند، در بین مراجع فقط با واسطه با شخص آیت الله شریعتمداری مسأله در میان گذاشته شده بود، البته توجه می‌کنید من مدت یک سال و خورده‌ای است که اصلاً مسافرتی به هیچ‌جا نکردم، من جمله به قم؛ بنابراین شخصاً تماس نداشتم، ولی [با] دو واسطه‌ای که صحبت شده بود با ایشان، من از طریق آن دو واسطه مطلع شده بودم که این مطالب، مسأله‌ اصل براندازی به نظر ایشان رسیده بود. در دو سه ماه قبل، یک بار آقای حجت الاسلام مهدوی رفتند آن‌جا و صحبت کرده بودند با ایشان، با آیت‌الله شریعتمداری و در مجموع، برخورد آیت الله شریعتمداری بسیار برخورد محتاطانه‌ای بود، با کل مسأله. بعد وقتی که حجت الاسلام مهدوی تشریف برده بودند به خارج، من از حجت الاسلام آقای عبدالرضا حجازی خواستم مطلب را با حضرت آیت الله شریعتمداری در میان بگذارد و کلیات طرح را یعنی اصل کلیت طرح را با آقای حجازی در میان گذاشتم. آقای [عبدالرضا] حجازی هم با آیت الله شریعتمداری آن‌طوری که به من گفتند مسأله را در میان گذاشته است و نقل قول از آقای حجازی است که ایشان گفتند که من قبل از انجام برنامه، کاری نمی‌توانم بکنم و بعد از انجام برنامه، بنده خود ایشان را تأیید می‌کنم و اقدام می‌کنم. این ماجرا گذشت. مجدداً بحث دیگری با آقای حجازی شد و آقای حجازی مجدداً رفتند و دفعه‌ دوم که برگشتند گفتند که بحث همان است ولی آیت الله شریعتمداری یک مقدار زیادی ترسیدند. این ماجرا که مربوط به یک ماه و نیم قبل است، گذشت تا مجدداً آقای مهدوی آمدند. من مجدداً به آقای مهدوی گفتم و ایشان هم در مراجعت به من گفتند که نظر ایشان همان است و اگر براندازی انجام شد، ایشان تأیید خواهند کرد و اقدام خواهند کرد. البته یک، دو روز بعدش، آقای مهدوی پولی هم در حدود پانصد هزار تومان به من دادند و تنها پولی بود که به من رسید و گفتند من باب خرید منزل از آیت الله شریعتمداری گرفتم و این در مجموع رابطه‌ای بود که بود و به نظر من و به نقل قول از این دو واسطه، چون همان‌طوری که گفتم من خودم در جریان نبودم و با ایشان صحبت نکردم. ایشان در جریان کل قضایا بودند. 🔹 آقای عباسی (داماد شریعتمداری) هم در جریان بودند؟ - آقای عباسی، من خودم آقای عباسی را مدت یک سال و خورده‌ای است که ندیدم، ولی استنباط من این است که بیانات این آقایان این بود که احتمالاً در جلساتی که این‌ها داشتند آقای عباسی هم حضور داشته است. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂خاطرات اسارت / بیماری آزاده سرافراز محمدعلی نوریان 🔸 قسمت بیست‌و‌چهارم با لهجه شیرین نجف آبادی فرمانده گروهان در گردان های انبیاء و چهارده معصوم (ع) لشکر ۸ نجف اشرف @defae_moghadas 🍂
🍂 در کوچه‌های جنگ @defae_moghadas 🍂