راه افتادیم پیاده بسمت چوبده.
خمپاره ها بر سرمان می ریخت و مرتب روی زمین دراز می کشیدیم و خدا را شکر ساعت 1 به چوبده رسیدیم و با قایق از رودخانه عبور کردیم.
تانک های دشمن آنطرف روخانه را شاهد بودیم که در گل نشسته بودن و مردم منطقه در این طرف رودخونه یعنی طرف خودمان در آرامش بودند، تعجب کرده بودم !!!!
نمی دونم اما همیشه جای سوال برایم بود. مردم منطقه می گفتن سریع بروید تا عراقی ها شما را ندیده اند ، احساس می کنم بعضی با آنها همکاری می کردند تا حدی که احساس کردم بعضی عراقی ها در خوانه آنها پنهان شده بودند.
راهی طولانی در پیش داشتیم آنروز بدون غذا و آب تا شادگان پیاده رفتیم که در طول مسیر عراقی ها از دور بسمت ما تیر می زند. من نگران برادر و برادر نگران بنده و اسارت من اما خدا را شکر آنروز جان سالم بدر بردیم و حدود 11 شب به سه راهی شادگان رسیدیم. خانواده های آنجا منتظر فامیل خود بودند از جمله پدر خدا بیامرز بنده.
گفتن از آن شرایط و شادی شکسته شدن محاصره آبادان به دست رزمندگان آنقدر در آن ایام برای مردم آبادان خوشحال کننده بود که حد نداشت.
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔹نواهای ماندگار
❣ حاج صادق آهنگران
اولین نوحه رسمی حاج صادق آهنگران در محضر حضرت امام که با هماهنگی شهید علم الهدی در دیدار عشایر خوزستان انجام گرفت، خوانده شد و صدا و سیما پخش نمود.
ای شهیدان بخون غلطان...
حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂
🍂
🔻 راه يزد هم بسته شد
یادش بخیر
در جبهه كه بوديم، بعضی اوقات که به پايان ماموریت می رسیدیم، و یا می خواستیم مرخصی بگیریم، مصادف میشديم با شروع عمليات.
آن موقع آمادهباش میدادند و همه مرخصی ها لغو می شد و کسی حق عقب رفتن نداشت.
و در چنين شرایطی، بعضی از همشهریهای ما میگفتند
«ديديد چه شد؟ آمديم كربلا را بگيريم، قدس را آزاد كنيم،
راه يزد خودمان هم بسته شد!»😅
@defae_moghadas
🍂
🔴 برنامه خاطره گویی تعداد یازده نفر از سرداران و رزمندگان در ادامه برنامه اجرا شد و بیش از دو ساعت به طول انجامید و کماکان رهبری با دقت هر چه تمام تر گوش فراداده و گاهی آنها را با "طیب الله" و "احسنت " تشویق می نمود.
برجستهترین خاطرات مربوط می شد به آقای مهندس خراسانی طراح پل بعثت و فرمانده ناوشکن سبلان، امیردریادار معنوی.
دو مورد قابل بیان دیگر این برنامه، سردار حمید سرخیلی بود که با لهجه آبادانی مجلس را به وجد آورد و بعد از بیان خاطره، بر دست رهبری بوسه ای زد و انگشتری از آقا درخواست کرد که ایشان هم اجابت کردند
و دیگری اهدای لباس شهید "محمد طاها اقدامی" از شهدای حمله تروریستی اهواز بود که توسط رئیس سازمان تبلیغات به رهبری بود که به احترام این شهید از جا برخاست و بوسه ای به عکس و پیراهن شهید خردسال نشاند. این حرکت صدای گریه حضار را بلند کرد.
کمترین زمان باقیمانده، به مقام معظم رهبری رسیده بود تا علاوه بر فرمایشات معمول، خاطرهای هم از شروع جنگ بیان کنند.
ساعت ها انتظار برای شنیدن صدای گرم و استفاده از بیانات آقا به پایان خود نزدیک می شد و میدانستم کلام معجزه گر او همیشه سخن تازه ای برای گفتن دارد، خصوصا در موضوع دفاع مقدس که در آن مطالب ناگفته کم نیست.
دو نکته اساسی در کلام ایشان موج میزد. یکی نهضت ترجمه آثار مکتوب خوب به زبان های زنده دنیا و دیگری _ که خیلی به مزاق ما خوش آمد _ بیان خاطرات توسط رزمندگان بود، پیش از آنکه دشمن میدان را از آنها بگیرد.
در این یک سال گذشته از خیلی از بزرگان دعوت کرده بودم تا رضایت دهند برنامهریزی کنیم و خاطرات آنها را ثبت و ضبط نماییم که بدلایل مختلف گفته یا ناگفته رد کرده بودند و این کلام آقا تکلیف را به همه تمام کرده بود. خدا کند مقبول افتد.
7⃣
🌺