eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 نواهای ماندگار 💠 حاج اکبر شریعت💠 🔴 «کربلا کربلا ما داریم می آییم » در کانال حماسه جنوب، خاطرات 👇 @defae_moghadas
🌸حضـرت آقــا(حفظه‌الله): 🔺️ من صریحاً اعلام میکنم کسانی که در داخل کشور این فکر مطلوب دشمنان را ترویج میکنند اینها خیانت میکنند البته من به حول و قوه الهی و با همراهی شما، تا جان و توان دارم نخواهم گذاشت این اتفاق در کشور بیفتد. ۹۷/۷/۱۲ 🗓١٢مهرماه ٩٧ ورزشــگاه آزادی ┄┅═✼🍃🌺🍃✼═┅┄ @defae_moghadas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 من با تو هستم 6⃣1⃣ خاطرات سردار سید جمشید صفویان برادر شوهرم مرتب می گفت: «بابا کاش آرزو می کردی الآن خودش بیاد اینجا» با سروصدای ما پدر و مادرش که بعد از پیام امام از اتاق بیرون رفته بودند، آمدند داخل و با دیدن تصویر سید جمشید مرتب صفحه ی تلویزیون را می بوسیدند و گریه می کردند. سید جمشید در بین صحبت هایش توصیه کرد که رزمندگان، جبهه ها را خالی نکنند. با شنیدن این توصیه با خودم گفتم هیچی، او هم آب پاکی را ریخت روی دستمان. دیگر حالا حالاها نمی آید... عید هم بی عید با دیدن تصویر سید جمشید، دلم بیشتر هوای او را کرده بود. یکی، دو ساعت بعد از تحویل سال همه رفتند شهید آباد ولی من اصلا حوصله نداشتم و تنها در خانه ماندم. وقتی برگشتند، غروب شده بود. من روی یک سکو وسط حیاط نشسته بودم. با خودم هم قهر بودم. وقت اذان بود و همه آماده شدند برای رفتن به مسجد. مادر شوهرم گفت: «میای مسجد؟ » با عصبانیت گفتم: «نه! حوصله ندارم. من همین جا میشینم تا بیاد..» چیزی نگفت. خداحافظی کردند و همگی رفتند مسجد از نماز که برگشتند هنوز همان طور روی سکو نشسته بودم. با اخم جواب سلام آنها را دادم. چیزی نگذشت که صدای زنگ در بلند شد، سه بار پشت سرهم. پدرش به من گفت: «بابا زودتر قهر می کردی..." باورم نمی شد اما خودش بود. با لباس های خاکی و همان لبخند همیشگی که تمام دنیا را به من برمی گرداند. نزدیک تر که آمد، با لحن شوخ همیشگی گفت: «سلااام... خانوووم... خوبی؟ سلامتی؟ ما نبودیم خوش گذشت... با آن قیافه ای که از چند ساعت قبل به خود گرفته بودم، خجالت می کشیدم که جلوی دیگران بخندم ولی احساس می کردم خوشبخت ترین آدم روی زمین هستم. آن پیام نوروزی اش شده بود باب جدیدی برای شوخی دوستان و آشنایان. هر کس او را می دید سربه سرش می گذاشت. می گفتند: «حالا دیگه شده ای ولیعهد خمینی و بعد از او تو پیام میدی...به رزمنده ها توصیه می کنی جبهه ها رو خالی نکنن ولی هنوز حرفت تموم نشده خودت راه افتادی و اومدی خونه؟!.. » او هم با شوخی می گفت: «بابا! این پیام چند روز پیش ضبط شده، مال امروز که نبوده. من اون موقع! گفته بودم جبهه رو خالی نکنید، نه حالا... " در اتاقمان که نشستیم، از تنهایی ها و دلتنگی هایم برایش حرف زدم و گلایه کردم. حرف هایم را که گوش داد، اول حکایت هایی از ائمه برایم تعریف کرد و بعد هم گفت: «خدا منو ببخشه اگه در حق شما کوتاهی می کنم. ان شاء الله که بتونم روزی جبران کنم و اگه هم نشد که جبران کنم و شهید شدم این قول رو به شما میدم که نیمی از اجر جهاد و شهادتم برای شما باشه به خاطر این سختی هایی که تحمل می کنی و طوری رفتار می کنی که من بتونم وظیفه ام رو انجام بدم.» بعد با آهی که کشید، حکایت یکی از نیروهایش را برایم تعریف کرد. گفت: «یکی از رزمنده ها، تک پسر بود، دو تا خواهر هم داشت. پدرشان رو در بچگی از دست داده بودند. مادرش مدام به من سفارش می کرد که من همین یه پسر رو دارم. با بدبختی بزرگش کردم... اگه از دستم بره دیگه کسی رو ندارم. تو رو خدا نذار به جبهه بياد.. با اصرار مادرش، اون رو از حضور در جبهه منع کردم و از او خواستم که در سپاه شهر خدمت کنه. روزی که برای مأموریتی به تهران رفته بود، در مسیر برگشت، ماشینش از جاده خارج شد. افتاد توی دره و به رحمت خدا رفت در حالی که تازه ازدواج کرده بود و همسرش باردار بود. این قضیه برام خیلی تأسف بار و دردناک بود... " بعد توضیح داد که: «این طور نیست که اگه کسی به جبهه نرفت، از مرگ در امان می مونه. اگه زمان مرگ ما برسه، جبهه یا هر جا که باشیم مرگ به سراغمون میاد.» همراه باشید با قسمت بعد 👋 @defae_moghadas
قـراری و شوق پرواز از چهره هاتان مےبارد... خستگے را خستہ ڪردید افلاڪیان_خاکے ... صورت هاے غبارگرفتہ نشانه دو چیز است؛ خستگـے از دنیا و اشتیاق_بہ_شهـادت... #شهدا_رفاقت_تا_قیامت✌ @defae_moghadas
🔴 نواهای ماندگار 💢 حاج صادق آهنگران ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄ 🔰 مثنوی زیبا و دلنشین ⏪ سرزمین از بلا، لابلا جنگ سخت تیرگی با نور بود آنطرف فرعون، این سو طور بود آنطرف راهی که آغازش فناست این طرف راهی که پایانش بقاست ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄ در کانال حماسه جنوب @defae_moghadas ┄┅═══✼🌸✼═══┅┄ 🍂
@defae_moghadas
از ميان اشک ها خنديده مي آيد کسي خواب بيداري ما را ديده مي آيد کسي با ترنم با ترانه با سروش سبز آب از گلوي بيشه خشکيده مي آيد کسي 🌺اللهم عجل لولیک الفرج🌺
🍂 ❣یادش بخیر🤔✨ می گفتند دو نفری مکروه است ✨ ✨ ✨ زیر یک پتو خوابیدن😴 ✨ ✨ ✨ بچه ها به شکل معجزه آسایی😏 مشکل رو حل کردند و ✨ ✨ سه، چهار نفری زیر یک پتو می خوابیدن😢😢 ✨ ✨ ✨چه می شد کرد گاهی امکانات کم بود و تدارکات دیر می رسید. ✨ ✨ حماسه جنوب @defae_moghadas 🍂