eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
... آن روز، من و چند تا از دوستانم ناهار مهمان کاک‌رسول بودیم. کاک‌رسول در همان دره لمنج، یک خانهٔ کاهگلی ساخته بود و با خانم و بچه‌هایش آنجا زندگی می‌کرد. من قبل از فعالیت حزبی‌ام، او و همسرش را می‌شناختم و روابط خانوادگی داشتیم. خانمش از عشایر منگور بود و من هم از همان عشیره هستم. آن روز خانم کاک‌رسول آبگوشت پخته بود. سفره را پهن کرده و غذا را کشیده بود. قبل از اینکه ناهار را شروع کنیم، یک‌دفعه صدای انفجار مهیبی به گوش رسید. ما پریدیم بیرون. آسمان را نگاه کردیم و دیدیم یک هواپیمای جنگی در هوا منفجر شده و در حال سقوط است. چند لحظه بعد، یک چیزی مثل یک چمدان، از هواپیما بیرون پرید. کمی که آمد پایین و چترش باز شد، فهمیدیم خلبان است. اولین‌بار بود که می‌دیدم یک خلبان با چتر از هواپیما بیرون می‌پرد.» ۱۳۶۹ http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂