🍂 جاودانگی در اسارت
علی دهقان
┄═❁๑❁═┄
🔹 یکی از تلخترین خاطرات شهادت غریبانه یکی از دوستان هم بندی بود. شهید غریب اسارت «علی قدم کرمی» از دوستان عملیات بدر و لر زبانان شهرستان دلفان استان لرستان.
اوایل سال ۶۵ هر روز یا هر هفته با سردرد شدید، کسالت و بی حالی به دکتر عراقی مراجعه میکرد، طبق معمول با قرص مسکن،آمپول و بعضا آمپول تقویتی به قاطع بر میگشت و هر روز بدتر از دیروز من و آقای طوسی پزشکیار ایرانی هماهنگ کرده در چندین نوبت او را به بیمارستان تموز بغداد اعزام کردیم ولی بینتیجه هر دو ماه اولین مریض که توسط دکتر صلیب سرخ معاینه میشد. در اواخر سال ۶۷ دکتر صلیب گفت: علی قدم تومور مغزی داشته و نیاز به جراحی دارد.
به دکتر عراقی هم گفتیم : فقط دوباره او را به تموز، اعزام کردند. در جواب نوشتند مشکل بینایی دارد. دو ماه بعد صلیب آمد اولین مریض دوباره علی قدم بود معاینه شد، تاکید کرد تومور دارد و جراحی باید بشود. عراقیها قبول نکردند در نهایت در طول شش ماه یواش یواش علی قدم دچار سردردهای شدید شد و تقریبا بینایی خود را از دست داد. عراقیها و دکتر صلیب هم شاهد این ماجرا بودند.
آخرین باری که بعد از داخل باش عصر من داشتم سُرم یکی از دوستان را وصل می کردم یهویی دیدم علی قدم را با حال بسیار بد تقریبا بین حالت کما و بی حالی آوردند. من و اقای طوسی سریع آمپول و سرُم بهش زدیم و درخواست آمبولانس کردیم.
آمبولانس سریع آمد به بهداری رمادیه اعزام کردیم، ولی حیف و صد حیف با کم کاری و بی اعتنایی عراقی ها در مسیر بهداری داخل آمبولانس جان به جان افرین تسلیم و شهید گردید. روحش شاد و نامش ماندگار
در نهایت ۱۳ سال پس از آزادی اسرا، پیکر این شهید و دیگر شهدای غریب اسارت به وطن بازگشت.
🔸 اردوگاه شماره ۷
معروف به بین القفسین
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_آزادگان
#دهقان
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂
🍂 فازش چی بود نفهمیدیم!
میرزا صالحی
┄═❁๑❁═┄
🔹 یک افسر عراقی بود که درجه نقیب داشت یعنی سروان بود. صبح ها گاهی به اردوگاه سر میزد. آدم با معرفتی بود و همیشه سلام و صبح بخیر می گفت و همیشه لباس خلبانی به تن داشت. یک روز نمی دانم، شاید شوخیش گرفته بود یا چه نیتی داشت، آمد و گفت: شما دارید می روید ایران، ما ایران شما رو خراب کردیم.
بعد نمی دانم می خواست با ما گرم بگیرد یا چی بود نفهمیدم، گفت: ما اربیل داریم شما هم اربیل دارید؟ ما هم باهاش بدرفتاری نکردیم و جواب دادیم: ما هم اردبیل داریم.
[گویی به نوعی می.خواست آن دم آخری اقرار و همدردیای کرده باشد.]
آزاده اردوگاه تکریت ۱۱
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#خاطرات_آزادگان
#دهقان
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂