#گزیده_کتاب
«کتاب هفت روز»
┄═❁❁═┄
با طلوع خورشید و تابش نور آن که از روزنههای شکسته شده دیوار وارد میشد روشنائی خاصی به داخل داده بود ولی بوی زننده ناشی از دستشوئی اجباری بچّهها که در گوشه کناری و آنهم نزدیک محل استقرار ما واقع شده بود برایمان کاملاً آزار دهنده و غیرقابل تحمّل شده بود. البتّه به دلیل عدم وجود سرویسهای بهداشتی در داخل و عدم امکان خروج به محوطه، ناخواسته قسمتی از فضای داخلی به محل دستشوئی تبدیل شده که این امر با توجّه به شرایط موجود کاملاً طبیعی و ضروری به نظر میرسید. عدم رعایت بهداشت وضع اسفناکی ایجاد کرده بود و همه در رنج و بلا ایام را سپری میکردند.
همگی بچّهها منتظر گشودن دربها بودند و این انتظار با ساعتی تأخیر انجام شد. با باز شدن درب اصلی جمعیّت حاضر با عجله و شتاب برای هوا خوری صبح به بیرون از سوله میرفتند. با خروج بچّهها آرایش نظامی سربازان مسلّح عراقی بههمان صورت روز قبل بود. یعنی اینکه سربازان بلافاصله خود را به پشت تور فنس محوطه میرساندند تا بهتر و دقیقتر حرکات بچّهها را زیر نظر داشته باشند. مسلماً به لحاظ امنیتی هم حضور سربازان مسلّح در داخل محوطه به صلاح نبود. اکثر بچّهها برای از دست ندادن فرصت هواخوری با شتاب بیشتری در انجام کارهای شخصی شان بودند. در همین موقع خودروئی از نوع آیفای نظامی از تنها درب محوطه به داخل وارد شد.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
#کتاب
#هفت_روز
(خاطرات اسارت)
نویسنده: سید محمدرضا میرراضی رودسری
@defae_moghadas 👈عضو شوید
◇◇ حماسه جنوب ◇◇
🍂