eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 مستند کربلای پنج /۵ ▪︎ شرح عملیات ۲ بهمراه تصاویری ناب از این عملیات ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ هر شب با یک کلیپ دیدنی @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 مستند کربلای پنج /۶ ▪︎ خسارات دشمن بهمراه تصاویری ناب از این عملیات ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ هر شب با یک کلیپ دیدنی @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 مستند کربلای پنج /۷ ▪︎ بازتاب جهانی عملیات بهمراه تصاویری ناب از این عملیات ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ هر شب با یک کلیپ دیدنی @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 مستند کربلای پنج /۸ ▪︎ نتایج عملیات بهمراه تصاویری ناب از این عملیات ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ هر شب با یک کلیپ دیدنی @defae_moghadas 👈لینک عضویت ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 عملیات ܭܝ‌ܢ̣ܠߊ‌ܨ ۵ شب قدر انقلاب اسلامی 🔸 مقام معظم رهبری حضرت ايت الله خامنه ای: « شب‌های عملیات کربلای ۵  شب‌های قدر اين انقلاب است و انس با آن باعث وارسته شدن می باشد، هر کس آن عملیات را فراموش کند نامش از اردوگاه انقلاب قلم خواهد خورد؛ لذا باید این حادثه بزرگ را زنده نگه داریم.»        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید ✧✧ ܭߊ‌ࡅ߭ߊ‌ܠܙ حܩߊ‌ܢܚܘ ܥܼࡅ߭ࡐ‌ܢ̣ߺ ✧✧ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 شب‌های شلمچه کربلای ۵        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 تاول‌های خردلی ۱ حسن تقی زاده °°°°°°° در روز بیستم دی ماه ۱۳۶۵، گردان ما یعنی فجر بهبهان در عملیات کربلای پنج در جاده شهید صفوی شلمچه بمباران شیمیایی شد. گردان از هم پاشید و همه شدیداً شیمیایی شدیم. بعداز اقدامات اولیه در بیمارستان صحرایی ما را به نقاهت گاهی که در باشگاه گلف اهواز ایجاد شده بود منتقل کردند. همه سوخته و تاول‌زده و نابینا روی تخت‌ها بی‌جان افتاده بودیم. تا شب همانجا بودیم. امکان پرواز در روز نبود. شب که شد بدن سوخته و غرق تاول‌مان را با جگرخونی روی برانکارد گذاشتند. به هرجای بدنمان دست می‌زدند فریادمان بالا می‌رفت. غرق تاول، یعنی اینکه هر جای بدن که در معرض گاز شیمیایی قرار گرفته بود تاول بزرگ زده بود. صورت، دست، پا، سینه، ریه‌ها. صورت‌ها سیاه، و زیبایی آن در زیر تاول‌ها پنهان شده بود‌. حتی مادرمان هم نمی‌توانست در زیر صورت تاولی ما را بشناسد. همه حالت تهوع داشتیم و شدیداً بالا می‌آوردیم. راه تنفس‌مان بسته شده بود. برانکاردها را به داخل هواپیمای سی ۱۳۰ بردند و مثل تابوت شهدا توی قفسه‌های ایجاد شده در هواپیما چیدند. چه موقع و چه ساعتی از شب بود را نمی‌دانم. چون نه ساعتی داشتم و نه چشمی برای دیدن. آب درون تاول‌های تنم مانند مشکی که موقع تکان خوردن این طرف و آن طرف می‌رود، با هر تکانی به سویی کشیده می‌شد. بالا و پایین و چپ و راستم مجروح چیده شده بود. یعنی هواپیما پر از مجروح بود‌ و صدای آه و ناله جانسوز همه بلند بود. الحق هم، دردی جانسوز بود. تا عمق جانمان از درد و سوزش می‌سوخت. گاهی به هوش می‌آمدم و گاهی بی‌هوش می‌شدم. با تکان‌های هواپیما که روی باند مهرآباد نشست به هوش آمدم. برانکاردها را از درون قفسه‌های هواپیما بیرون کشیدند و روی گاری‌های حمل بار منتقل کردند. سرمای فرودگاه تن و بدنم را می‌لرزاند...... ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
🍂 تاول‌های خردلی ۲ حسن تقی زاده °°°°°°° به شدت احساس سرما می‌کردم. همه مجروحین که یک جا جمع شدند آمبولانس‌ها و اتوبوس‌های بدون صندلی ریختند و هرکدام تعدادی برانکارد مجروحین را برمی‌داشتند و مانند گوشت قربانی در بیمارستان‌های تهران پخش می‌کردند. انتخاب بیمارستان در اختیار ما نبود. هرچند که اگر بود هم فرقی نداشت، چون با هیچ کدام آشنایی نداشتم. قرعه من به بیمارستان شهید چمران افتاد. این که چند مجروح دیگر به چمران آمد را نمی‌دانم. چشمانم کور بود و جایی را نمی‌دیدم. با ورود به بیمارستان اولین پذیرایی پرستاران از ما شروع شد. مرا به زیر دوش حمام بردند و با تیغ به جان تاول‌ها افتادند. چشمانم نمی‌دید که چکار می‌کنند. با پاره شدن هر تاول صدای شُره کردن آب تاول‌ها و ریختن روی زمین را می‌شنیدم و از سوزشش جانم را با خود می‌برد. پوست تاول‌ها را کامل کندند و شستند. درد و سوزش امانم را بریده بود. تنها ذکر آرام بخش وجودم یازهرا بود‌. شستن که تمام شد، لرزه بر تن و جانم افتاد. لرزش از سرما نبود. از درد و سوزش زخم‌ها بود. قدرت ایستادن روی پایم را نداشتم. روی تختی روان خوابیدم‌. مرهمی بر زخم‌ها کشیدند و مسکنی قوی تزریق کردند. دیگر هیچ نفهمیدم. روز چهارم یا پنجم بود. چشم چپم که آسیب کمتری دیده بود کمی باز شد. هرچند انگاری در غبار، اما توانستم کمی اطرافم را ببینم. تخت من وسط اتاق بود. دو تخت سمت راست و دو تخت سمت چپ خلاف تخت من قرار داشت. همه مجروح شیمیایی بودیم. دوتا از مجروحین ارتشی بودند که در جبهه سومار شیمیایی شده بودند...... ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
🍂 تاول‌های خردلی ۳ حسن تقی زاده °°°°°°° کار هر روزمان شده بود شستشوی زخمها. باید دوش می‌گرفتیم و پماد روی زخمها را می‌شستیم. بعداز شستن درد و سوزش به جانمان می‌افتاد. تا مجدد کرم مخصوص روی زخم مالیده نمی‌شد، زجر می‌کشیدیم. به خاطر آنکه روحیه نیروهایم خراب نشود، برای تسکین درد، دستم را روی تخت فشار می‌دادم و دم نمی‌زدم. از طرفی هم شنیدن خبر شهادت دوستان قلب و روحمان را آزار می‌داد. هر روز خبر شهادت تعدادی از دوستان را با همان جراحت شیمیایی به ما می‌دادند. یک روز هوس حمام کردن در وان کردم. وان را از آب پر کردم. خیلی باحال بود و کیف داشت. دست راستم از بازو تا نوک انگشتانم زخم تاول داشت. درون وان پوست دستم مانند پوست سیب زمینی آب‌پز بلند می‌شد و من آنها را می‌کندم‌‌. تا زیر آب بودم مشکلی نداشتم. اما به محض اینکه بیرون آمدم چنان دردی به جانم افتاد که نگو و نپرس. با هزار زحمت فقط شلوارم را پوشیدم. روی تختی در همانجا خوابیدم و با فریاد صدای پرستار زدم. چند دقیقه بعد پرستاری صدایم شنید و به سراغم آمد. پرسید چی شده؟ گفتم به دادم برس که از درد دستم دارم می‌میرم. سریع آمپولی مسکن تزریق کرد و کرم مخصوص را روی زخم‌ها مالید. یک ساعتی روی همان تخت بودم تا کمی آرام شدم و به اتاقم برگشتم. نزدیک به دو ماه با همین وضعیت در بیمارستان بودم. تنها کمی از زخم پوستم التیام پیدا کرده بود. چشم راستم هنوز درد داشت و خوب باز نشده بود. هنوز سرفه می‌کردم و تنگی نفس داشتم. آخر هم با میل خودم از بیمارستان مرخص شدم تا ادامه درمانم را در منزل انجام دهم. اکنون هم بعداز ۳۷ سال، هنوز با درد شیمیایی دست به گریبانم. والسلام ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 صحنه هایی ناب از عملیات پیروزمند کربلای ۵ --- دیماه ۱۳۶۵ شلمچه، قصه‌ها دارد...        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 به یاد شب‌های شلمچه کربلای ۵        ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas  👈عضو شوید            ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂