eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
4.9هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
51 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🔻 یازده / ۱۲۴ خاطرات پروفسور احمد چلداوی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔹 باز هم اصرار کردند اگر وصیتی داریم بکنیم. اما جوابی نشنیدند با دستور فرمانده جلادها از ما فاصله گرفتند با فرمان "اسلحه ها مسلح" صدای گلنگدن ها بلند شد. ای بابا مثل این که این بار محاسباتمان اشتباه از آب درآمد. اینها دارند راستی راستی ما را می‌کشند. عجب حیواناتی هستند اینها! ايها الناس کسی نیست به این‌ها بگوید فرار کردیم که کردیم آدم که نکشتیم... فرصتی باقی نمانده بود. هر لحظه منتظر شنیدن صدای رگبار بودم. چشمانم را محکم روی هم فشار دادم. دیگر خیلی طول کشید. احتمالاً شهید شده ام اما چرا صدای رگبار را نشنیدم؟ چرا هیچ دردی احساس نکردم؟ خُب شاید خدا خواسته شهادتم بدون درد باشد. حالا اولین شهیدی که به استقبالم می‌آید احتمالاً باید امیر کریمی باشد. یا شاید هم علیرضا معتمد زرگر، شاید هم حاج اسماعیل فرجوانی، چون او خیلی به فکر نیروهایش بود و همیشه از احوال آنها جویا می‌شد و به آنها سرکشی می کرد. الآن سه سال و دو ماه بود که سراغم را نگرفته بود. پس ملک الموت کجاست؟ اما نه، آنها هنوز شلیک نکرده‌اند. در همان لحظه صدایی به گوش رسید که این اعدامی ها مشمول عفو ملوكانه سيد الرئيس صدام قرار گرفته اند و قضیه با برگرداندن ما به همان اتاقک خاتمه یافت. خدایی‌اش حیف شد کاش شهید می‌شدیم و از این شکنجه ها خلاصی می یافتیم. بعد از چند روز با دستان و چشمان بسته به اتاقک دیگری در نزدیکی ردهه اردوگاه منتقل مان کردند. پاهایم برهنه بود و به شدت از سرما می لرزیدم. نگهبان همراه مان خیلی وحشی بود. چشم‌ها و دست‌هایم از پشت بسته بود، او پاهایم را هم بست و به شدت به زمینم کوبید و شروع به شکنجه کرد. با کابل آن قدر به کف پایم زد که خودش خسته شد و رفت دست‌هایم از پشت بسته بود، نمی توانستم روی کمرم بخوابم. زمین هم که خیلی سرد بود و زیراندازی هم نداشتم مجبور شدم روی دستم بخوابم. ساعتی گذشت. دوباره نگهبان آمد در را باز کرد و دوباره شروع کرد به کتک زدن. آن قدر زد که تقریباً نیمه جان شدم، اما او آمده بود تا من را زیر شکنجه بکشد. با تمام توان شروع کردم به داد و فریاد کردن، اما او دست بردار نبود. چاره ای جز تحمل و دعا نداشتم. آن قدر زد تا از حال رفتم. این شکنجه تا صبح هر چند ساعت یک بار ادامه داشت. نزدیک صبح نماز صبح را بدون وضو و در حالت خوابیده و با دست و پای بسته خواندم. صبح، نگهبان صبحانه آورد اما من بلند نشدم و غذا نخوردم. بعد از مدتی نگهبان برگشت. هر چه صدا کرد محل ندادم. نگران شد، رفت و کمی بعد با یک پرستار آمد. پرستار نبضم را گرفت با نگهبان پچ پچی کرد و به سرعت رفت و با خودش یک سرم آورد. تلاش می‌کرد رگم را بگیرد اما بدنم از شدت سرما و شکنجه خشک شده بود و رگ نداشت. بالاخره دستم را سوراخ سوراخ کرد تا توانست رگم را بگیرد. سرم را وصل کرد و رفت. با آن سرم قدری سرحال آمدم. نگهبان آمد و من را به ردهه برد. وقتی وارد ردهه شدم بلافاصله روی تخت دراز کشیدم و یک پتو روی خودم انداختم. بعد از چندین روز تحمل سرما آنهم بدون هیچ زیرانداز و رواندازی حالا روی تختی با روانداز و زیراندازی نرم می‌خوابیدم. باور کردنی نبود. مثل شاهزادگان خوابیدم. آن قدر از خواب لذت بردم که تا ساعاتی اصلاً اسارت را فراموش کردم و احساس می کردم آزادم. درست مثل پرندگانی که از پنجره ردهه می دیدم. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 مثنوی شیعه روضه حضرت زهرا سلام الله علیها 💢 بانوای حاج صادق آهنگران شاعر: محمد رضا آقاسی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 سینه زنی رزمندگان دفاع مقدس   🔹 با نوای حاج مرتضی حیدری ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄   @defae_moghadas 🍂
🍂 🔻 دستمال سرخ‌ها 8⃣ شهید اصغر وصالی گفتگو با مریم کاظم‌زاده (همسر وصالی) ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ شرحی مختصر از زندگی اصغر وصالی: وصالی با دو تانک و گروه چریکی‌اش راهی کردستان شد و توانست نیرو‌های تجزیه‌طلب‌ ضد انقلاب را در سنندج، کامیاران و مریوان و پاوه شکست دهد و پس از آن دولت با فرستادن تیم‌هایی در تلاش برای گفت‌وگو و مذاکره بود. وصالی به ژاندارمری نیز مشکوک بود و می‌گفت آنها اطلاعات نظامی را به ضد انقلاب داده‌اند و ارتش در این زمینه با آنها همکاری کرده است. از طرفی دولت موقت دستور داده بود سپاه تمام مناطق کردستان را تخلیه کند. وصالی اجازه بازگشت به تهران را به چمران نمی‌دهد و به او می‌گوید باید زخمی‌ها را با خود ببرید. چمران که راهی نداشت، اسلحه دست گرفت و تا آزادسازی پاوه در کنار اصغر وصالی ماند که هلی‌کوپتر زخمی‌ها به دست نیرو‌ها‌ی کرد در این نبرد منفجر می‌شود. وصالی به همراه دستمال‌سرخ‌ها عملیات‌های فراوانی در مقابله با ضدانقلاب ‌‌انجام داد. او در همان مبارزه در کردستان با مریم کاظم‌زاده، خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی، ازدواج کرد. اوج کار اصغر وصالی در عملیات پاوه است که در نهایت غائله پاوه نیز با پیام امام به پایان رسید ضد انقلاب‌ها ‌‌از آن منطقه فرار کردند. • ‌متن پیام امام به این شرح است: «از اطراف ایران، گروه‌های مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده‌اند‏‎ ‎‏که من دستور بدهم به سوی پاوه رفته و غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می‌کنم و به ‎‏دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می‌کنم اگر با توپ‌ها و تانک‌ها و قوای مجهز تا ۲۴ ‎‏ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می‌دانم.‏ من به‌عنوان ریاست کل قوا به رئیس ستاد ارتش دستور می‌دهم که فورا با تجهیز‏‎ ‎‏کامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگان‌های ارتش و ژاندارمری دستور می‌دهم که -‏بی‌انتظار دستور دیگر و بدون فوت‌ وقت- با تمام تجهیزات به‌سوی پاوه حرکت کنند‏‎ ‎‏و به دولت دستور می‌دهم وسایل حرکت پاسداران را فورا فراهم کنند.‏ تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی می‌دانم و در‏‎‌صورتی‌که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می‌کنم. مکرر از منطقه‏‎ ‎‏اطلاع می‌دهند که دولت و ارتش کاری انجام نداده‌اند. من اگر تا ۲۴ ساعت دیگر عمل‏‎ ‎‏مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسئول می‌دانم. والسلام، ‏‏۲۴ شهر رمضان ۹۹ ، ۲۷ مرداد ۵۸، ‏‏روح‌الله الموسوی الخمینی».‌‌ اختلاف‌سلیقه‌ها در آن زمان باعث می‌شود حکم بازداشت وصالی صادر شود، اما این حکم پس از شهادتش به کردستان می‌رسد. به گفته یکی از هم‌رزمانش، یک روز آمدند برای بازداشت اصغر، یکی از همرزمان اصغر می‌گوید اگر به‌دنبال اصغر وصالی می‌گردید، بروید بهشت‌زهرا دنبالش بگردید، او شهید شده، بروید آنجا دستگیرش کنید. سرانجام ‌اصغر وصالی، در ظهر ۲۹ آبان ۱۳۵۹ هنگام تدارک عملیاتی برای روز عاشورا در تنگه حاجیان از ناحیه سر مورد اصابت گلوله ضدانقلاب قرار گرفت و بر‌اثر همین جراحت، در چهلمین روز شهادت برادرش اسماعیل، به شهادت رسید. شهید اصغر وصالی در قطعه ۲۴ بهشت‌زهرای تهران در کنار برادرش و در میان گروه دستمال‌سرخ‌ها به خاک سپرده شد. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ پایان http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 فیلم مصاحبه شهید اصغر وصالی تهرانی فرمانده دستمال سرخ ها ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 خاطرات اسارت/انتقال‌به‌بغداد آزاده سرافراز محمدعلی نوریان 🔸 قسمت هشتم با لهجه شیرین نجف آبادی فرمانده گروهان در گردان های انبیاء و چهارده معصوم (ع) لشکر ۸ نجف اشرف @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 ققنوس‌های اروند نوشته : عزت الله نصاری ┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅ 🔻 قسمت دوم اواخر دیماه ۱۳۶۴ یواش یواش تحرکاتی اطراف و داخل آبادان به‌چشم می‌خوره، نیروهای زیادی وارد شهر شدن و اطراف شهر اردوگاه برپا کردن. تعداد فراوونی تانک و توپ وارد و خارج می‌شن. از قرارگاه خبر‌هایی می‌رسه، انگاری بهمین زودی در همین حوالی آبادان قراره عملیاتی انجام بشه. هوا خیلی سرد و تقریبا هر روز بارون میاد، در این آب و هوا کجا و چه جوری می‌شه عملیات انجام داد، معلوم نیست. دو سال پیش که عراق بوسیله رها کردن حجم زیادی از آب فرات و کانال پرورش ماهی، منطقه شلمچه تا جزائر مجنون رو زیر آب برد، عملا مانع هر نوع عملیات گسترده ای در جنوب شد و جبهه های جنوب به‌حالت پدافندی در اومدن. با این وجود کاملا معلومه که قراره یه عملیات بزرگ انجام بشه، هیجان را در تمام ارکان کشور می‌شه احساس کرد، خطبه های نماز جمعه، اخبار روزنامه ها و حتی لابلای صحبت‌های مردم عادی. بهمن ماه آغاز شد و جابجایی نیروها شدت گرفته، بنابر پیش بینی فرماندهان، احتمال استفاده دشمن از بمبهای شیمیایی حتمی است. بعد از شکسته شدن محاصره آبادان، خصوصا بعد از آزادسازی خرمشهر، تعداد زیادی از مردم وارد و ساکن آبادان شدن، حتی مغازه های زیادی هم باز شده و مایحتاج مردم را عرضه می‌کنن. هر چند فاصله آبادان با نیروهای دشمن کمتر از ۵۰۰ متره و دائما زیر آتش دشمن، ولی با وجود این خطرات مردم زندگی می‌کنن. فرماندهان ارتش و سپاه تصمیم گرفتن آبادان تخلیه بشه. سپاه آبادان مامور شد مردم رو از شهر بیرون کنه. تقریبا ظرف یک‌هفته مردم غیرنظامی تخلیه شدن فقط در چند مورد مثل ننه زاغی ((یه پیرزن مهربون که در منطقه احمدآباد بود و از اول جنگ تا روز آخر از آبادان بیرون نرفت و در یکی از همین روزها توی خونه محقرش فوت کرد)) اصرارهای سپاه به‌جایی نرسید. چند سالیه صدام حسین دهه فجر رو با موشک بارون کردن شهرهای ایران به تلخی می‌کشونه خصوصا دزفول رو. سال قبل با تعداد بسیار زیادی کاتیوشا و خمپاره و توپ و هواپیما، آبادان رو زیر و رو کرد. معمولا ۲۲ بهمن و همزمان با راهپیمایی مردم در شهرها، اوج موشک بارونهای صدام است حالا در همین ایام قراره عملیات انجام بشه!!!؟؟؟ •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
محمد پس از بازگشت از سفر جهادی با دانشجویان به سیستان و مشاهده محرومیت مردم آنجا و در زمان دانشجویی که در تهران بود، کوره‌ای اختراع کرد که با نفت سیاه یا مازوت و آب قابل استفاده بود. ابعاد تقریبی کوره ۳ در ۴ متر بود و در هر جایی قابلیت بهره برداری داشت. انگیزه‌ی محمد از ساخت کوره این بود که نقاط محروم کشور که خانه‌هایی از گِل داشتند با استفاده از این کوره، خانه‌های آجری بسازند. طرز کار کوره به شکلی بود که از مخلوط شدن ماده‌ی سوختنی ارزان قیمت با آب، حالتی انفجاری پدید می‌آمد که حرارت بالایی تولید می‌کرد و در مدت زمان کوتاهی خشت خام را می‌پخت. افراد زیادی برای خرید امتیاز کوره به محمد مراجعه کردند، ولی امتیاز کوره را به جهاد دانشگاهی داد تا رایگان در اختیار مردم محروم قرار گیرد. محمد در آن زمان، ایام دانشجویی را سپری می‌نمود و اوقات فراغت از درس، همچنین ساعاتی از شب را سرگرم کار بر روی کوره بود. او به خاطر جوشکاری بی‌وقفه، که غالباً بدون امکانات امنیتی بود، شب‌ها هنگام استراحت، سیب زمینی خام روی چشمانش می‌گذاشت تا درد چشم را التیام بخشد. با تصویب و شروع کار کوره، زمین خالی در پشت دانشگاه صنعتی شریف تهران، در اختیار محمد قرار گرفت تا تاسیسات اولیه کوره را در آنجا طراحی کند. @defae_moghadas 🍂
سلام و تشکر از لطفتون بله همینطور است.👌👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 یازده / ۱۲۵ خاطرات پروفسور احمد چلداوی ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🔹 مسعود و هاشم را شب قبل، از پیش من برده بودند برایشان نگران بودم. بعد از مدتی با صدای باز شدن در، به خودم آمدم. سرم را بردم زیر پتو و خودم را به خواب زدم. با سر و صدای نگهبانها متوجه شدم که هاشم و مسعود را آورده اند. از دیدن هاشم و مسعود خیلی خوشحال شدم. از بابت هاشم خیالم راحت بود اما باورم نمی شد مسعود بتواند آن همه شکنجه را تحمل کند و زنده بماند. آنها هم وضعشان دست کمی از من نداشت. مدت ها در ردهه اوضاع تقریباً خوب بود. دیگر از آن شکنجه های وحشیانه خبری نبود و عراقیها به ندرت و فقط برای توزیع غذا سراغ مان می آمدند. دستور داده بودند که پرده های ردهه را بکشیم. با این کار یک محیط امنی به وجود آمده بود و هر کاری دلمان می‌خواست انجام می‌دادیم. یک روز با حک کردن کلماتی روی قصعه، برای بچه ها پیام فرستادیم. آنها هم با حک کردن نادر فرجوانی به ما جواب دادند. معنی این کلمات را فهمیدم. نادر اسم واقعی نادر دشتی پور معاون گردان کربلا بود که خودش را صادق معرفی کرده بود. با دیدن این کلمات به بچه ها گفتم که نویسنده این کلمات نادر دشتی پور است. ما هم در جواب کلماتی که اسامی ما سه نفر را می‌رساند روی قصعه حک کردیم و با اضافه کردن کلمه "خوب" به آنها اطمینان دادیم که حالمان خوب است. مدتی را که در ردهه بودیم خوب حمام کردیم و خوب خوردیم و اصلاً نمی دانستیم تمام این رسیدگی‌ها برای چیست. 🔹اعدام در بغداد چند روزی نگذشته بود که برای مان لباس تمیز آوردند و طبق معمول دستها و چشم هایمان را بستند و همراه چند نگهبان که تعدادشان را نمی دانستیم سوار یک اتومبیل سواری کردند. اتومبیل راه افتاد و به ما علی‌رغم چشمان بسته دستور سرپایین دادند. نمی دانستیم به کجا می‌رویم. خیلی ترسیده بودیم. قبلا یک بار فیلم اعدام را برای ما بازی کرده بودند ولی از بس ناشیانه این فیلم را بازی کردند، دستشان را خواندیم و فهمیدیم این عملیات یک مانور نمایش قدرت و برای ترساندن ماست، نه اعدام واقعی. اما این بار بعثی ها اصلاً سر و صدا نمی کردند. احتمال می‌رفت که این بار مراسم واقعی اعدام برگزار شود. به خودم دلداری دارم که خداوند ارحم الراحمين است. اتومبیل چهار ساعتی در راه بود. ظاهراً راننده مسیر را گم کرده بود. اتومبیل ایستاد و راننده از یک خانم آدرس مسیر را پرسید. با این سؤالش قلبم ریخت. راننده آدرس تکریت را پرسید. معلوم شد که دارند ما را به تکریت می‌برند. تمام مسیر خدا خدا کردم که ما را به تکریت ۱۱ برنگردانند. اما ظاهراً سرنوشت ما به ۱۱ گره خورده بود، آن هم از نوع تکریتیش. با صدای انزل انزل آن بعثی به بیرون پرتاب شدیم. با چشمان بسته و با تحکم بعثی ها تند تند حرکت می‌کردم. جلویم را نمی دیدم. آنها هم راهنمایی نمی کردند. ناگهان با سیم‌های خاردار هم آغوش شدم و چند جای بدنم زخمی شد. نگهبان ها خندیدند اما برای من که منتظر بدتر از اینها بودم خیلی مهم نبود. •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 نواهای ماندگار 💢 بانوای حاج صادق آهنگران کرببلا ای حرم و تربت خونبار حسین این همه لشکر آمده عاشق‌دیدارحسین شاعر: مرحوم حاج حبیب الله معلمی ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 انجمن حجتیه گفتگو با آیت الله روضاتی سندشناس مشهور معاصر ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ 🔹 مقدمه و معرفی انجمن حجتیه، مقارن با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، توسط شیخ محمود ذاکر زاده تولایی حلبی، با انگیزه مبارزه با فرقه بهائیت، تاسیس شد. این انجمن از یک ساختار تشکیلاتی پیچیده سراسری و کمیته های: تدریس، تحقیق، نگارش، ارشاد، ارتباط با خارج و کنفرانس ها، برخوردار بوده است.   مخالفت با قیام و نهضت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی مردم ایران و اعتقاد به این که هر حکومت دینی، سد باب مهدویت و حکومت جهانی است.  این افکار در نهایت باعث شکست انجمن شد، چون انجمن که تا نزدیک انقلاب، راهپیمایی های مردم ایران و افکار امام خمینی(ره)را محکوم می کرد، با پیروزی انقلاب، تضعیف شد و تشکیلات آن حدود پنج شش ماه دچار تحیر و حیرت گردید و پس از آن یک دفعه تغییر موضع داد و به تدریج جلسات آن تعطیل شد و بر اثر فشار عده ای از اعضاء آن تغییر اساسنامه داد و در پی سخنرانی امام خمینی(ره) در ۵ مرداد سال ۱۳۶۲ بطور رسمی اعلامیه تعطیلی داده است، هر چند به صورت غیر رسمی ممکن است دارای فعالیت باشد. • عقاید انجمن حجتیه  ۱. تحلیل ناروا درباره علائم و نشانه های ظهور حضرت حجت. ۲. اعتقاد به جدایی دین از سیاست ۳. در ارتباط با تشکیل حکومت دینی قبل از ظهور امام عصر معتقد بودند: امام زمان (عج) رضایت به تشکیل حکومت نمی دهد و هر حکومت دینی، منجر به شکست می شود و تشکیل حکومت سد باب مهدویت و حکومت جهانی است.  ۴. انجمن نسبت به مبارزه با هر حاکم ظالم، معتقد است که در روزگار غیبت، ستیز و نبرد انسان منتظر، کمتر آشکار است. زیرا که باید نیروها و سلاح ها و امکانات و تجهیزات را برای آن جنگ بزرگ نگه داشت... ازاین جهت به شدت با نهضت امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) مخالف بودند.   • عملکردهای انجمن ۱.مبارزه با فرقه ضاله بهائیت،  ۲. مبارزه با پپسی کولا، با جایگزینی کوکاکولا و کانادا، به جای آن.  ۳. مبارزه با فیلم های سینمایی، با پخش فیلم های کمدی به جای آن،  ۴. مخالفت با اهل سنت، با ترویج فضایل امیرالمؤمنین (ع) در شجاعت، با پخش عکس های متناسب با آن،  ۵. مخالفت با فلاسفه و عرفا، به تبع مخالفت با فلسفه و عرفان و بدعت شمردن آن دو.  ۶. مخالفت با قیام و نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی مردم ایران. ┄┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ ادامه دارد http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 خاطرات اسارت/ استخبارات آزاده سرافراز محمدعلی نوریان 🔸 قسمت نهم با لهجه شیرین نجف آبادی فرمانده گروهان در گردان های انبیاء و چهارده معصوم (ع) لشکر ۸ نجف اشرف @defae_moghadas 🍂