eitaa logo
حماسه جنوب،خاطرات
5.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
72 فایل
سرزمین عشق، جایی جز وادی پر جریان دشت عاشقی نیست بشنویم این قصه ناگفته ی انسان های نام آشنای غریب را ------------------ ادمین: @Jahanimoghadam @defae_moghadas2 (کانال‌دوم (شهدا 🔸️انتقال مطالب با لینک بلااشکال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 «وعده» گفت: پسرم خونه، ماشین، پول، هرچه بخواهی به تو می‌دهم، جبهه نرو! گفت: پدر جان! یعنی من همان کنم که کوفیان کردند؟ من به وعده «عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» دلخوش‌ترم!!! ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─ حسن تقی‌زاده @defae_moghadas 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 مردی که خواب نمی‌دید/ ۱۴ خاطرات مهندس اسداله خالدی نوشته داود بختیاری ┄┅┅┅┅❀🧿❀┅┅┅┅┄ 🔹 صدای رگه دار شده‌ام چنان گوشخراش بود که شاباجی را هم به زبان آورده بود. - تو دلت بخوانی بهتر است ... این طور خواندن مردم آزاری است. - من هر جوری دلم بخواهد می‌خوانم؛ با مردم هم کاری ندارم. گوش‌هایشان را پنبه بتپانند. به من چه مربوط است. - یک چیزات می‌شودها!... کاری نکن داداش عباس را خبر کنم. زله مان کردی بچه حالا که ما خواستیم آدم بشویم شما نمی‌گذارید. - این فن تازه‌ات است. می‌خواهی زله‌مان کنی تا بگویم هیئت را تعطیل کن. کور خواندی. داداش عباس ول کن نیست. حالا خود دانی. از این که دستم رو شده بود خون خونم را می‌خورد. خانم خانما فهمیده بود علاقه ای میان من و هیئت هاشم آقا وجود ندارد. زیرآبی رفتن هم فایده‌ای نداشت. هیچ راه دیگری هم به عقلم نمی‌رسید. همه فکرم بچه‌های محله بود و ول گشتن تو کوچه پس کوچه‌ها. خوشی آن ول گشتن‌ها را فقط من می‌دانستم و بچه‌های محله شاهپور. چه جور می توانستم آن را حالی خانم خانما و داداش عباس بکنم. هر شب بعد از خوردن شام باید رو به قبله زانو می‌زدم و آیه‌هایی را که یاد گرفته بودم بدون غلط و کامل می‌خواندم. هر غلط تنبیه‌اش از اول خواندن آیه‌ها بود. زانوهایم از فشار زیاد به درد می‌افتاد. داداش عباس اجازه نمی‌داد از جایم بلند شوم. - اقلا اجازه بده نشسته بخواند. - قرآن مقدس است. باید یاد بگیرد به آن احترام بگذارد. تا چند وقت دست از پا خطا نمی‌کردم و نهایت همکاری را با هاشم آقا نشان می‌دادم. بیچاره پیرمرد و داداش عباس امیدوار شده بودند که من آدم شده ام ولی خانم خانما شک داشت. نگاهش درونم را میخواند. - اسد الله ... تو حتما یک کلکی تو کارت هست. - به جان خانم خانما هیچ کلکی تو کارم نیست. خیالت جمع جمع. شب و روز برای فرار از کلاس هاشم آقا با خودم کلنجار می‌رفتم. بدبخت ترسو کار را یکسره کن. چرا خودت را زجرکش می‌کنی؟! اصلا خودت را بزن به مریضی خودشان نمی گذارند بروی سر کلاس ... نه نمی‌شود. مگر مریضی چند روز طول می‌کشد ... تازه اگر مریض شوم خانم خانما تو خانه زندانی‌ام می‌کند و بعد شربت تلخ و زهرماری است که به خوردم می‌دهد... این کلک خیلی وقت است که نخ نما شده... حتى شاباجی هم از چشم‌های آدم دروغ را می‌خواند. یکهو به سرم زد هیئت را بهم بریزم تا همه از دستم ذله شوند. آن وقت هاشم آقا ردم می‌کرد بروم لای دست پدرم. فکر خوبی بود. ولی عملی کردنش جرات می‌خواست و روی زیاد، که من فقط دومی را زیاد داشتم. - عجب رویی! به سنگ پای قزوین می‌ماند. اوایل هر وقت همسایه ها و خانم خانما این جمله را می‌گفتند به دو می‌رفتم جلو آینه و زل می‌زدم به صورتم. صاف و یکدست بود. نه سوراخ سوراخ بود و نه زبر و سیاه. - آخر کجای صورت من شبیه سنگ پای قزوین است. - همه جایش .... خودت نمی‌توانی ببینی. نقشه ام را عملی کردم... •┈••✾○✾••┈• ادامه دارد کانال حماسه جنوب/ ایتا @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
🍂 ۴۰ سال گذشت! و ما هنوز زنده‌ایم و هنوز شهید می‌آورند روز گذشته خبر رسید، "یوسف سرلک را هم آوردند." ..همان یوسفی که سال ها ذکرش بر لب‌های همرزمان جاری بود. ..همان جوان شاد و فرزی که هم در رزم پیش قدم بود و هم در کارهای هنری و نمایش و تاتر. ..یوسفی که در آن شب پر حادثه، در سیل بند سه راه خندق جا ماند و ما آمدیم. ▪︎ سیل بند را با خون‌ریزان چند شهید و زخمی فتح کردیم و روی حساس‌ترین نقطه منطقه مستقر شدیم. یگان جناح راست ما نتوانسته بود خود را برساند و اتصال خط را کامل کند. دشمن از همان نقطه فشار آورده بود تا سه راه را بازپس گیرد. با مشقت زیاد او را عقب راندیم و جدال تا شب سوم حل شد. ..و اما شب سوم، و ما ادراک... دشمن با تمام تجهیزات روی جاده خندق قطار شده بود تا سپیده دم کار را یکسره کند. از تانک و نفربر گرفته تا کمپرسی و تجهیزات راه سازی و... دیوانه وار در کمین صبح نشسته بود و ۵۰ سانتیمتر عقب‌نشینی ما، مساوی می‌شد با ۱۳ کیلومتر شنا... تا ساحل ایران. ...و همان‌شب می‌بایست کار را یکسره می‌کردیم. بعد از نماز مغرب و عشاء بود که گروهان‌ها آماده و پرانگیزه به‌سمت سه‌راه خندق راهی شدند. یوسف هم حمایل کرده بود و کلاه‌خود بر سر، آماده و قبراق، همراه شد. با دستور حمله، سرخی آتش تانک ها یکی پس از دیگری دشت را نورافشانی کرد و.... باز دشمن شکست سختی خورده و گره به‌کارش افتاده بود. همه لنگان لنگان و خسته از یک شب پر حادثه، به خاکریز پناه آوردند ولی از یوسف خبری نبود. روایت‌های متفاوت، خبر از شهادت او می‌داد و ماندنش. سال‌ها در جمع دوستان از او یاد می‌کردیم و در هر تفحصی و تشییعی با گوش تیز کرده نام او را جستجو می‌کردیم، ولی... بالاخره یوسف گمگشته هم باز آمده بود. او را از راهی آورده بودند که ۴۰ سال پیش ما آمده بودیم. و او هنوز گرد راه بر تن دارد.... تن که نه...گرد غربت بر استخوان آمده تا یادمان بیاورد خیلی چیزها را... راستش! دو روز است با خود کلنجار می روم تا زیر تابوتش قرار نگیرم. حق دهید که برایمان سنگین باشد تا روحش به نگاهی گله‌مند بر زنده بودمان نگاهی کند و سری به تاسف تکان دهد. او سه راه را تا دیروز حفظ کرده بود و ما نتوانستیم شهرمان را حفظ کنیم. بیاییم تا چه بگوییم...!؟ بگوییم دشمن که کار را در جبهه نتوانست تمام کند، در شهر تمام کرد!؟ بگوییم جایشان در حمایت از رهبرمان هنوز پر نشده!؟ بگوییم ما مانده‌ایم و سرگردان دنیای خودمان گشته ایم!؟ نمیدانم... حال سرگشته و حیرانی دارم که معنای زمان را از دست داده و ۴۰ سال را همزمان می‌بیند. ..و هیچ بهانه‌ای برای آوردن ندارد. •⊰┅┅❀•❀┅┅⊰• • جهانی مقدم @defae_moghadas 🍂
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 نمایی زیبا از روزهای داغ جبهه و جهاد ‌‌‍‌‎‌┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═‌‌‍‌‎‌‌‌‍‌‎‌┄ هر شب با یک کلیپ دیدنی @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 متن سخنرانی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ۳ 🔹 تبیین ماهیت انقلاب اسلامی، 🔸 تأثیر شهدا و فرهنگ شهادت بر کشور و منطقه، 🔹 مقوله قومیت و ملی‌گرایی و رفتار ملی‌گراها در رابطه با دفاع مقدس ┄┅┅❀•°○°•❀┅┅┄ جمهوری اسلامی با دو ویژگی در عالم اسلامی تأثیرگذار بود؛ یک، ویژگی ساختاری نظام اسلامی است. اصل این ساختار نظام اسلامی و پیکره حاکم بر نظام اسلامی، نفس این برای یک دگرگونی مهم موضوعیت دارد. ویژگی‌هایی که در درون جمهوری اسلامی وجود دارد، این ممزوجیت مذهب و مردم، دموکراسی و مذهب به نحوی که هیچ کدام دیگری را مغموم نکند و از دور خارج نکند، نه دموکراسی به نفع مذهب آسیب ببیند و نه مذهب به خاطر دموکراسی آسیب ببیند، خیلی پردازش دقیق و درست و حکیمانه‌ای بود که امام (ره) انجام داد. ┄┅┅❀•°○°•❀┅┅┄ در بعد ساختار این نظام، از قانون اساسی‌ آن که تبلور حقیقی بخشی از کتاب‌الله است تا ولایت فقیه که در جایگاه عترت‌الله و عترت نبی معظم اسلام (ص) نشسته است و مجموعه این ساختار، مجلس شورای اسلامی، مجالس دیگر، موضوعات مختلف دیگر، این انتخاب‌های پرشوری که برگزار می‌شود –چه چیزی می‌تواند این همه جمعیت مردم را در ۲۲ بهمن جمع کند؟ کدام تبلیغات و کدام نهاد می‌تواند این کار را انجام بدهد؟ - نهادهای جمهوری اسلامی، این شکل و این ساختار هم در بعد ثبات‌بخشی به جمهوری اسلامی نقش اساسی و دقیقی داشته‌اند و هر کدامشان در یک جایگاه درست و حکیمانه‌ای ایجاد شدند و هم به طور کلی تأثیر دگرگون‌کننده‌ای در جهان داشتند. ┄┅┅❀•°○°•❀┅┅┄ در بعد حکومت، ما دو تجربه را در برادرهای اهل سنت عزیز خودمان داریم؛ یکی در افغانستان اتفاق افتاد؛ طالبان آنجا آمدند و در واقع یک حکومت را بر مبنای فقه اهل سنت، در یک بعد دیگر به نام «امارت اسلامی» ایجاد کردند. شما دیدید عمر این حکومت کمتر از دو سال شد. در جایگاه مردم، در مسأله زنان، در مسأله دموکراسی، در موضوع قومیت‌ها، در موضوع مذاهب مختلف دیگر و در ابعاد گوناگون ناموفق شد. اگر این حکومت در دل مردم افغانستان ریشه داشت، هرگز هیچ تجاوز خارجی نمی‌توانست این حکومت را متلاشی کند؛ امکان نداشت. ┄┅┅❀•°○°•❀┅┅┄ بُعد دوم را هم در کشورهای مختلف دیگری دیدیم؛ در مصر، در پاکستان و جاهای دیگر اتفاق افتاد. این نمونه که امام (ره) دموکراسی و مذهب را ممزوج کرد و این دو را پیوند داد و از درون آن یک نظامی را تولد داد، یک مسأله استثنایی بود. این یک تأثیر اساسی دارد و پیوسته عامل دگرگونی است. این که گفته می‌شود صدور انقلاب، خود انقلاب یک چارچوب مجازی دارد و غیرقابل‌ لمس است، انقلاب یک فکر است، انقلاب یک جسم نیست. این صدور انقلاب در دو بعد تبلور پیدا کرد؛ یکی در بعد ساختار و شاکله این نظام است که عرض کردم، بعد دوم نیز در چارچوب مدل‌ها و الگوها بود که خیلی مهم بود. مثل حکم و آیه‌ای است که نازل شده است؛ مردم قرائت می‌کنند اما وقتی تجلی آن را در سنت نبی معظم اسلام (ص) می‌بینند، آن وقت ملموس می‌شود، قابل اندازه‌گیری می‌شود، قابلیت الگو و مدل شدن پیدا می‌کند ┄┅┅❀•°○°•❀┅┅┄ ادامه در قسمت بعد @defae_moghadas ◇◇ حماسه جنوب ◇◇ 🍂