✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگیاش جاری بود، هر کجای زندگیاش سرک میکشیدی، میدیدیشان.
خودش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد، انتخاب میکرد برای عکس شهدا.
در همان زیرزمین کوچه طه، خیلی خوشگل به ترتیب از امام و آقا شروع کرده بود تا همت و متوسلیان و بروجردی و کاوه و عکسها را چسبانده بود.
مقید بود در حضور شهدا گناه نشود، همیشه میگفت: شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید، به عکس ها بیاعتنا نبود، سعی میکرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند، حتی شبها که میخوابید.
🕊#شهیدمحمدحسین_محمدخانی🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅آنقدر بخشنده بود که حتی زمانی که برای کاری وام گرفته و به محض دریافت وام متوجه مشکل مالی دوستش شده بود تمام پول را به دوستش داد با اینکه می دانست هیچگاه این پول باز نخواهد گشت. مسعود همیشه کمک حال مادر بود و تمام کارهای منزل را با جان و دل انجام می داد. آنقدر با برق کار کرده و برق او را گرفته بود که بدنش دیگر واکنشی نسبت به برق نداشت.
رابطه مسعود با برادرانش نیز در کنار شیطنت ها بسیار مهربان و دلسوزانه بود. یک بار که از سوریه و بعد از سه شبانه روز بیخوابی به خانه بازگشته بود همزمان با بستری شدن برادر کوچکش در بیمارستان شده بود و شب ها پیش برادر بیدار می ماند و از او پرستاری می کرد و بعدها خانواده متوجه شرایط او پیش از بازگشت شدند.
به گفته مادر، مسعود هیچ گاه از موفقیت هایش به کسی نمی گفت و کسی از فامیل و آشنایان نمی دانست او چه مهارت هایی دارد. حتی سوریه رفتن را فقط مادر می دانست که آن هم از سوغات شکلاتی که بار اول مسعود به خانه آورده بود فهمید و پدر و برادرهایش همچنان بی اطلاع بودند.
🕊#شهیدمسعودعسکرے🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅وقتی شهید امین کریمی با تیر دشمن روی زمین افتاد، جواد الله کرم هم تیر خورد ولی چیزی نگفت.
بالاخره فرمانده باید خودش را جلوی نیروهایش سرحال نشان دهد.
گذشت و بعد یک ساعت روستا کامل دست ما بود.
به اتفاق آقا جواد انتهای روستا نشستیم و تازه وقت کردیم که از شهادت امین کریمی بغض کنیم.
جواد الله کرم گفت: «امین خیلی بچه خوبی بود، از اوایل پاسدار شدنش من می دونستم که شهید میشه.»
با تعجب پرسیدم: «مگه شما از اون موقع می شناختینش؟» گفت: «بله. من مربیشون بودم.
از همون موقع می رفت دنبال جدیدترین اطلاعات و سختترین کارها و درست کردن پیشرفتهترین وسایل تخریب و خلاصه خیلی آدم مخلصی بود.»
🕊#شهیدجوادالله_کرم🥀
🦋#شهیدامین_کریمی🌷
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅در زندگی همسرم هیچوقت اسراف جایگاهی نداشت، باقیمانده غذا را دور نمیریخت و در یخچال نگهداری میکرد تا با وعده بعدی مصرف کند، در مصرف آب بینهایت صرفهجویی میکرد، از زمانی که بحران کمآبی جدی شد و با خشکسالی و کمبود بارندگی مواجه شدیم، در مصرف آب خیلی محتاط بود، آبی را که بعد از استحمام علیاکبرمان در وان حمامش جمع شده بود، هیچوقت در چاه نمیریخت، با اینکه طبقه دوم یک آپارتمان زندگی میکردیم ولی وان آب را پایین ساختمان میبُرد و آب را پای درختان میریخت.
هیچوقت با آب آشامیدنی قالی یا پتو نمیشست، میگفت حیفه که آب آشامیدنی مردم صرف شستن پتو و قالی شود و با این وضع کمبود آب باید قالیشویی این کار را انجام بده و اینقدر این مسئله براشون مهم بود که به دیگران هم تذکر میدادند.
🕊#شهیدعلیرضانورے🥀
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅علیآقا به خاطر نزدیکی به خدا جاذبه خاصی داشت، عاشق اهل بیت و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بود و نام مستعار (حسن فاطمی) را به نیت امام حسن (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برای خود انتخاب کرده بود، او مدتها تلاش میکرد تا خود را به حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) برساند و در کارها بسیار جدی و پیگیر بود، هنگام کار اگر غذایی بین بچهها تقسیم میشد، تا همه بچهها غذا نمیخوردند علیآقا لب به غذا نمیزد.
او در مناطق عملیاتی جنوب از جمله معراجالشهدای شهید محمودوند اهواز و یادمان طلاییه و شلمچه خادم شهدا بود، از ویژگیهای شهید مراقبت در دوری از گناهان بود (چشم، گوش و زبان) پاکی داشت و میتوان علی آقا را مصداق این شعر که «در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است»، دانست.
امر به معروف از دغدغههای علیآقا بود و اعتقاد داشت که باید خوراک فرهنگی به مردم ارائه شود و اگر در قرآن ابتدا امر به معروف و سپس نهی از منکر آمده حتماً علتی دارد و باید معروف را به مردم نشان داد.
🕊#شهیدعلےجمشیدے🥀
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅حاجرضا کسی بود که نماز شبش را ترک نمیکرد، من با اینکه 28 سال با وی زندگی کردم ندیدم که رضا یکبار نماز جمعهاش را ترک بکند و شبهای پنجشنبه تا صبح بیدار بود و سر سجاده مینشست و به دعا و ذکر خدا مشغول بود، همیشه غسل جمعه را به جا میآورد، حضور مستمر در مسجد داشت و موذن مسجد بود، او یک ولایتمدار با تمام معنا بود، همسر من برای حضرت امام خمینی و امام خامنهای سینهچاک بود.
🕊#شهیدرضارستمےمقدم🥀
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
هدایت شده از 🕊شہیدمحمدرضادهقانامیرے🕊
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅منوچهر ساعت یازده شب زنگ زد، گفت: داداش امیر بیا، باید جایی بریم، مسیرش دوره نمیخوام تنها برم، گفتم مگه کجا میخوای بری؟ گفت: شهر ری، با موتور رفتیم خانه یک پیرزن و پیرمرد سالخورده سیستم گرمایشی آنها از کار افتاده بود، بعد از مدتی مشکل را برطرف کردیم و برگشتیم، در راه گفتم: داداش، تو چه تعهدی داری که نصف شب این همه راه رو میکوبی واسه کـار مردم، بدون این که دستمزدی دریافت کنی؟ منوچهر گفت: اینها پدر و مادر شهید هستند اگه پسرشان زنده بود، به ما احتیاج پیدا نمیکردند، پس ما وظیفه داریم به آنها کمک کنیم ما در قبال شهدا مدیونیم.
🕊#شهیدمنوچهرسعیدے🥀
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅یک روز بین دایی و یک بنده خدایی
بحث اعتقادی پیش آمد، گمان کردم الآن است
که او را به باد کُتَـک بگیرد، دایی ابوالفضل از قدرت بدنی فوقالعادهای برخوردار بود، اما اصلاً این اتفاق نیفتاد، بلکه با آرامش، تواضع، ادب و مهربانی با آن بنده خدا صحبت کرد و بالاخره ایشان را قانع کرد، گفتم: دایی من ترسیدم دعـواتون بشه، گفت: دعوا چرا داییجان؟ یادت باشـه تا زمانی که از قدرت جادویی ادب و اخلاق استفاده کنی، هیچوقت مغلوب نمیشوی، همان روز از داییام یاد گرفتم هر آدمی مخالفان فکری، مذهبی، دینی و اعتقـادی خودش را میتواند با آرامش و ادب متقاعد کند.
🕊#شهیدابوالفضل_راهچمنی🥀
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
✨🍃@Dehghan_amiri20✨🍃
✅یه روز تو لشکر عملیاتی ۲۷ محمد رسولالله بودیم، برای بحث واحد تیر انتقالی تو کوههاى لشکر داشتیم آموزش میديديم که کار رسید به اذان ظهر، شهید بیات آخرین نفر بود؛ هر نفر باید طی مراحل خاص بیست تیر میزد، محمدرضا دو تا تیر که شلیک کرد، اذان شد و اسلحش رو بالا سرش گرفت و از خط آتش بیرون اومد، گفت: حاجی وقت نماز شده، تیر انتقالی رو بذاریم بعد از نماز. هرچی گفتیم که آقا اول تیر رو بزن بعدش نماز رو میخونى، محمدرضا گفت: "ما پیرو آقا امام حسین عليهالسلام سید و سالار شهدا هستیم و ایشون هم موقع جنگ، جنگ رو تعطیل کردند؛ حالا ما یه آموزش رو تعطیل نکنیم؟!!"
🕊#شهیدمحمدرضابیات🥀
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
لا به لای روضه هایش از من پرسید:
میدونی اِرباً اِربا که می گن یعنی چی؟
گفتم: مثل گلی که پرپر کنند و بپاشند اطراف؟!
گفت: نه!
توی شرهانی وقتی بدن یه شهید هفده هجده ساله رو جدا جدا توی شعاع دویست متری پیدا می کردیم، فهمیدم ارباً اربا یعنی چی..
دست و پا و جمجمه و اعضا هر کدوم یه طرف بود...
🕊#شهیدمحمدحسین_محمدخانے🥀
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
✅بارها میدیدم محمدحسین سپر برادر بزرگترش است
وقتی دیپلم گرفت و خدمت سربازیاش را گذراند,دانشگاه هم قبول شد اما دانشگاه نرفت و با برادرش محمد قاسم به عضویت یگان صابرین درآمدند.در دوره آموزشیشان قاسم یک خطایی میکند و برای تنیبه به او میگویند از بالای این بلندی به پایین غلت بزن، برادرش قاسم میگوید همینطور که غلت میزدم وقتی به پایین رسیدم پشت من خورد به پشت یک پاسدار دیگری، بلند شدم تا ببینم چه کسی است که او را تنبیه کرده اند، یکدفعه برگشتم دیدم محمدحسین است، گفتم مگر تو را هم تنبیه کردند؟ گفت «نه من را تنبیه نکردند دیدم تو را تنبیه کردند طاقت نیاوردم من هم با تو غلت زدم».
🕊#شهیدآقاسیدمحمدحسین_میردوستی🥀
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🍃
✅یه روز تو لشکر عملیاتی ۲۷ محمد رسولالله بودیم، برای بحث واحد تیر انتقالی تو کوههاى لشکر داشتیم آموزش میديديم که کار رسید به اذان ظهر، شهید بیات آخرین نفر بود؛ هر نفر باید طی مراحل خاص بیست تیر میزد، محمدرضا دو تا تیر که شلیک کرد، اذان شد و اسلحش رو بالا سرش گرفت و از خط آتش بیرون اومد، گفت: حاجی وقت نماز شده، تیر انتقالی رو بذاریم بعد از نماز. هرچی گفتیم که آقا اول تیر رو بزن بعدش نماز رو میخونى، محمدرضا گفت: "ما پیرو آقا امام حسین عليهالسلام سید و سالار شهدا هستیم و ایشون هم موقع جنگ، جنگ رو تعطیل کردند؛ حالا ما یه آموزش رو تعطیل نکنیم؟!!"
🕊#شهیدمحمدرضابیات🥀
🍀#شهداےمدافع_حرم🌸
💫#بااین_ستاره_ها
#راه_رامیتوان_پیداکرد🌿
✨🍃@Dehghan_amiri20