eitaa logo
🕊شہیدمحمدرضادهقان‌امیرے🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
3هزار ویدیو
97 فایل
🕊بنام‌اللہ🕊 🌸شہید محمدرضا دهقان امیرے🌸 🌤طلوع:1374/1/26 🕊شہادت:1394/8/21 💌پیامے‌ازجانب🌼 #نعم_الرفیق 🌼: ✾اگردلتان‌گرفت‌یادعاشوراڪنید ✾ومطمئن‌باشیدڪہ‌تنہابایادخداست‌ڪہ‌دلہاآرام‌مے‌گیرد. خادم ڪانال: @shahid_dehghan_amiri ادمین تبادل: @ashegh_1377
مشاهده در ایتا
دانلود
📝🍃| ... 🌿💕احترام به استاد به اساتیدی که طلبه بودند، علاقه خاصی داشت و به آنها احترام می گذاشت، احساس صمیمیت داشت و با اشتیاق پای درس این اساتید می نشست. گاهی کارهایشان را انجام می داد و هوای آنها را داشت. 💜 🌷 💟🍃|• @dehghan_amiri20
📝🍃| ... 🌿💕تاکید داشت به طورویژه دعا کنم وسط خیابان بودم که با من تماس گرفت. باحالتی ناراحت و گرفته خبر تصادف یکی از دوستانش را داد. حتی عکسش را فرستاد و تأکید داشت به طور ویژه دعایش کنم و ختم صلوات بگیرم. خیلی به منزل آن دوستش می رفت و چون شکستگی هایش زیاد بود کمکش می کرد تا جا به جا شود و کارهایش را انجام میداد. 💜 🌷 💟🍃|• @dehghan_amiri20
📝🍃| ... 🌿💦 از شیطنت مثبت شان فیلم یادگاری هم میگرفتند. کلید دار سیستم صوتی دبیرستان بود. تا چشم مسئولین را دور میدید با همدستی بقیه دوستانش وارد نمازخانه میشد و با روشن کردن سیستم صوتی، مداحی میخواندند و سینه زنی میکردند. ادای مداحان معروف را در می آوردند و حتی از شیطنت مثبت شان فیلم یادگاری هم میگرفتند. 💜 🌷 💟🍃|• @dehghan_amiri20
📝🍃| ... 🌿💕سبک زندگی شهید خیلی به مطالعه زندگینامه شهدا علاقمند بود، وصیت نامه شهدا را می خواند و سعی می کرد از سبک زندگی آنها درس بگیرد، انس عجیبی با شهدا داشت، به شهید زین الدین، شهید اصغر وصالی، شهید محرم ترک و شهید رسول خلیلی عشق می ورزید، حتی در هیأتی که شهید خلیلی در آنجا رشد کرده بود، شرکت می کرد، یکی از دوستانش برایم تعریف کرد که محمدرضا بر سر مزار شهید خلیلی نزدیک به ۵ ساعت درباره شهید برایم صحبت کرد. . 💜 🌷 💟🍃|• @dehghan_amiri20
📝🍃| ... 🌿💕خواب در حرم با هم رفته بودیم کربلا، یک بار دیدم توی رواق روبروی ضریح خوابش برده و من هم برای بقیه جریان خوابیدنش را تعریف کردم. تا اینکه یک روز که مشغول دعا خواندن بودم، آمد کنارم و گفت چقدر دعا می خوانی؟!! برو بنشین با آقا حال کن ،با آقا حرف بزن. میگفت: "خیلی خیلی لذت بخش است که خوابت ببرد ، چشم باز کنی و ببینی شش گوشه ارباب جلوی چشمانت است." بعد از اینکه خبر شهادتش آمد و رفتیم معراج شهدا به او گفتم به خدا اگر می دانستم خوابت در حرم می خواهد این طور بشود و تورا به اینجاها ببرد من هم می آمدم کنارت می خوابیدم . 💜 🌷 🖤🍃|• @dehghan_amiri20
📝🍃| ... 🌿💕محرم امسال محمدرضا وقتی که عازم سوریه بود مهم ترین نگرانی اش این بود که مثل هر سال دهه محرم اینجا نیست و نمی تواند به هیئت برود .در تماس هایی که با ما و خانواده داشت هم همیشه این ناراحتی را بیان میکرد. یکی از شب های محرم به هیات میثاق باشهدا رفتیم.استاد پناهیان آن شب از اخلاص میگفت بعد از اتمام هیات ، محمدرضا تماس گرفت و به او گفتم امشب خیلی به یادت بودیم. انگار که رزق او بود که به او صحبتهای آقای پناهیان را منتقل کنم. گفتم: "محمدرضا ،اگر میخواهی شهید بشی، باید خالص بشی" آخرین تماسش با مادرش، سپرد که دعا کن شهید شوم و مادر هم به او گفته بود برای شهید شدن باید اخلاص داشته باشی . محمد رضا در جواب به مادرش گفته بود: "این دفعه واقعا دلم رو خالص کردم و هیچ دلبستگی به هیچ چیزی ندارم 💜 🌷 💟🍃|• @dehghan_amiri20
📝🍃| ... 🌿💕ورزش پارکور به ورزش پارکور علاقه داشت. هیجــــانش را در این ورزش خالی می کرد. گاهی در مدرسه، خیابان و پارک حرکاتی انجام می داد. اما مراقب بود. از ارتفاع نمی ترسید و جسارتی مثال زدنی داشت. با دوستانش که تمرین می کرد، موفق تر از بقیه بود و گاهی کرکری که می خواندند، او برنده می شد. آمادگی جسمانی اش بسیار خوب بود و بدنی ورزیده داشت. 💜 🌷 💟🍃|• @dehghan_amiri20
📝🍃| ... 🌿💕اظهار نا رضایتی شنبه با پدرش صحبت کرد و به پدرش گفت: برای من زن بگیر. پدرش گفت: خودت از آنجا بیاور، محمدرضا گفت: من دو تا می آرم یکی برای خودم و یکی هم برای شما اگر میخواهی برای محسنم بیاورم؟ توی همان صحبت هاش آنقد با شوخی و ساده حرف میزد و صحنه ها را برای ما عادی جلوه میداد که ما فکر میکردیم به یک اردوی تفریحی رفته و هیچ ذهنیتی نسبت به سوریه نداشتم. به محمدرضا گفتم: آنجا چه کار میکنید؟ می گفت: میخوریم،میخوابیم،فوتبال بازی میکنیم،جالب اینکه سراغ یکی دیگر از همرزم هایش را می گرفتم باز همین حرفها را میزدو حتی در حرفهایش یک کلمه که اظهار نارضایتی از رفتنش به سوریه برود وجود نداشت. 💜 🌷 🖤🍃|• @dehghan_amiri20
📝🍃| ... 🌿💕خادم الشهدایی بودکه شهید شد خواه ناخواه جو دو کوهه معنوی بود و خادم الشهدا را به این جو می کشاند. لحظاتی که با او بودم برایم ارزشمند بود، از این که مشتاق نماز جماعت بود، خواهان صوت های مداحی از بچه ها بود، از گوشی خودش روضه و مداحی پخش می کرد، از شهدا می گفت، در کارها بی ریا بود، مخلصانه به خادمی اش می رسید و ناله و شکایتی از سختی ها نمی کرد و محبتش نسبت به دوستان از ته دل بود. همه این ها زمینه ساز شهادت طلبی در او بود و آن را تقویت می کرد، خادم الشهدایی بود که شهید شد. 💜 🌷 💟🍃|• @dehghan_amiri20
‍ ‍🕊🥀.... 💦☂ناراحتی هایش برای دیگران بود بسیار احساساتی و عاطفی بود. از آن دسته آدم هایی بود که احساسات خود را عملی نشان می داد. خیلی دلسوز و مهربان بود و بیشتر ناراحتی هایش برای دیگران بود نه خودش. 💜 🌷 🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
‍ ‍🕊🥀.... 💦☂شوق شهادت درروح وجانش ریشه دوانده بود حضورش در هیئت های عزاداری باعث شده بود تا زمینه های اعتقادی و معنویش عمیق تر شود و شوق شهادت در جان و روحش ریشه بدواند. با این که پنجشنبه ها مدرسه اش تعطیل بود، به جای خواب و تفریح و شیطنت، در هیئت مدرسه اش شرکت داشت. اغلب شب ها همانجا می ماند و تا صبح در برپایی مراسم دعای ندبه کمک کند. به کار های اجرائی در این زمینه علاقمند بود و هرجور که بود سعی میکرد تا در این برنامه ها حضور داشته باشد. 💜 🌷 🖤🍃|• @Dehghan_amiri20
‍ ‍🕊🥀.... 💦☂درعمل محمدرضا خودرا سرباز واقعی امام زمان نشان داد یک روز در محوطه مشغول خادمی بودیم که بیسیم زدند حاج حسین یکتا آمده و سریع خود را برسانید، ماهم با کلی ذوق و شوق خودمان را رساندیم. وقتی رسیدیم تازه داشت از ماشین پیاده می شد. می دانستم که حاجی همیشه با خدام شوخی می کند. را جلو فرستادیم، حاج حسین بغلش کرد و یکی دوتا مشت محکم پشتش زد و به شوخی گفت که این ها خادم هستند، هر چی بزنیدشان چیزی نمی گویند، فقط می خندید. وقتی که دور هم نشستیم، او سفارش کرد که شما اگر الان اینجا هستید، خط مقدم سرباز امام زمان(عج) هستید و از میان آن همه آدم انتخاب شده اید و قدرش را بدانید. آن موقع فقط خوشحال بودیم که حاج حسین این حرف را به ما زده، اما در عمل خود را سرباز واقعی امام زمان(عج) نشان داد و نتیجه اش را گرفت، شهید شد..!! 💜 🌷 🖤🍃|• @Dehghan_amiri20