eitaa logo
دهڪده ‌مثبت
2.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
13 فایل
یه دهڪده مثبت، تا توے اون یه زندگی آروم‌ و بدور از افڪار منفی رو تجربه ڪنی♥️ پیشنهادات وارسالی‌هاے زیباتون رو اینجا می‌خونم🌱 @Goolnarjes313 https://harfeto.timefriend.net/17400377624639 لطفامعرفی‌مون کن @Dehkade_mosbat
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ دلنوشته 🍃آه قلم به چه می اندیشی که چنین داغ شدی؟ در فکر نوشتن چه هستی که چنین تب داری؟ بنویس تا همه تاریخ بدانند و شرم کنند. از آن ماجرا بگو تا مهر ننگ تا ابد بر پیشانی تاریخ و مردمان آن تاریخ بماند. 🍀بگو از همان شب های بی حیایی. چگونه از رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) شرم نداشتند که با دختر او چنین کردند؟! ای تاریخ به یاد داری آن چهار نور مقدس در دل شب های تاریک مدینه، در خانه تک تک انصار و مهاجر را می زدند تا یاریشان کنند؟ اما مردم مدینه چه کردند با عزیزان رسول خدا؟ 🍃مدینه ای شهر رسول الله تو که شاهد بودی، چگونه تاب آوردی؟ یادت می آید در جواب فاطمه زهرا(سلام الله علیها) پاره تن رسول الله چه بی شرمانه سخن می گفتند؟ با وقاحت تمام به ناموس خدا می گفتند: اگر یکی آمد به یاریت آن وقت ما هم می آییم!! ✨فاطمه جان چه ها که ندیدی؟! چه ها که نشنیدی؟! چه ها که نکشیدی؟! از جهل مردم زمانه. خوب می دانم ای محبوبه رسول خدا روزهای سخت آینده تاریخ را دیده ای. با چشم نازنین خود می دیدی روزهای نفس کشیدن بدون امام چه دشوار خواهد گذشت. زخم ها و رنج های تاریخ را می دیدی. خونریزی ها و اسارت ها را می دیدی. وقایع عاشورا را و در پی آن گریه عرشیان و فرشیان را می دیدی. به اسارت رفتن ناموس خدا را می دیدی. ظلم تاریخ را بر مردم مظلوم عراق و سوریه و یمن و ... می دیدی. 🍀قلم کمی دیگر تاب بیاور، دعا کن که بیاید؛ همان منجی را می گویم آخرین ذخیره الهی، حجت خدا بر روی زمین. با آمدنش خواهی دید، چگونه مرهمی بر درد پهلوی مادر و بر بازوی ورم کرده اش خواهد بود. خواهی دید منتقم خون های به ناحق ریخته تاریخ خواهد آمد. 🍁🍁🍁🍁 🔹حَمَلَهَا عَلِيٌّ عَلَى أَتَانٍ عَلَيْهِ كِسَاءٌ لَهُ خَمْلٌ فَدَارَ بِهَا أَرْبَعِينَ صَبَاحاً فِي بُيُوتِ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ مَعَهَا وَ هِيَ تَقُولُ يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ ص يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ ص بِبَيْعَتِكُمْ قَالَ فَمَا أَعَانَهَا أَحَدٌ وَ لَا أَجَابَهَا وَ لَا نَصَرَهَا ؛ علی(علیه السلام)، حضرت فاطمه (علیها السلام) را بر مرکبی سوار کرد. چهل روز آن حضرت را بر در خانه مهاجران و انصار می برد. حسن و حسین نیز همراهش بودند. فاطمه زهرا سلام الله علیها می فرمود: ای مهاجران و ای انصار. خدا را یاری کنید. من دختر پیامبر شما هستم. شما در روزی که با رسول خدا بیعت کردید متهعد شدید که از آن چیزی که خود و فرزندانتان را حفظ میکنید او و فرزندانش را نیز محافظت کنید. پس حالا به بیعتتان با رسول خدا عمل نمایید. اما هیچ کدام از آنان او را یاری نکرد و پاسخ او را نداد و یاری اش نکرد... 📚 الإختصاص، شیخ مفید، ص 184. علیهم السلام ______________ @Dehkade_mosbat
✍️پدرم سایه سرم 🍃با نگرانی و دلهره طول و عرض اتاق را بالا و پایین می رفت. هر وقت ذهنش مشغول می شد، این عادت به سراغش می آمد. چند روز قبل که قرار بود وامی برایش جور شود تا سرمایه ای باشد برای کار کردن؛ ولی یکدفعه بانک خبر داد که چون ضامن هایت چک ندارند به شما تعلق نمی گیرد. مگر اینکه تا دو روز دیگر ضامن معتبر معرفی کنید. 🍀حالا او مانده بود که چه کند؟ کسی را با این خصوصیات سراغ نداشت. در آن لحظه عصبانی بود و حوصله کسی را نداشت. همینطور که فکر می کرد و راه می رفت. از پنجره پدرش را دید که داخل خانه آمد و او را صدا زد. حوصله جواب دادن نداشت؛ ولی برای پدر و مادرش احترام خاصی قائل بود. با اندکی تأخیر جواب پدر را داد. همین سبب شد که پدر با شنیدن صدای پسرش به سوی اتاق برود؛ ولی او با عجله خودش را به پدر رساند، و از او استقبال کرد. 🌺پدر از چهره رنگ پریده فرزندش متوجه ناراحتی او شد. با مهربانی گفت: پسرم چرا دل نگرانی؟ او هم تمام ماجرا را برایش تعریف کرد. پدر همان لحظه دستان چروکیده و پینه بسته اش را برای دعا به بالا برد و گفت: خدایا خودت مشکل همه جوانها را حل کن و دست پسر من را هم بگیر. عزیزم ان شاءالله همه چیز درست میشود خودت را ناراحت نکن. من از تو راضی هستم ان شاءالله خدا هم از تو راضی باشد. 🍃در همین لحظه صدای زنگ موبایلش بلند شد، با بی حوصلگی آن را برداشت. وقتی تماس را وصل کرد، دوست دوران سربازی اش بود؛ که چند روز پیش او را در خیابان دیده بود. با دیدن یکدیگرخوشحال شده بودند و برای هم از کار و زندگی خود گفتند. او نیز گفته بود دنبال وامی است برای شروع به کار. بعد از اینکه دوستش احوالپرسی کرد به او گفت: حسن جان اگر هنوز وام نگرفته ای دست نگهدار خودت را زیر دین و قرض نینداز، از جایی برایم پول رسیده است، بیا با هم کار کنیم. اشک شوق در چشمانش حلقه زد و خدا را بر این نعمت و فضلش شکر نمود. 🍀🍀🌸🌸🍀🍀 رسول اللّه صلى الله عليه و آله : رِضَا اللّه ِ فِي رِضَا الوالِدِ وَ سَخَطُ اللّه ِ فِي سَخَطِ الْوالِدِ؛ خشنودي خدا در خشنودي پدر است و ناخشنودي خدا در ناخشنودي پدر.» (حكمت نامه پيامبر اعظم صلَّي الله عليه و آله و سلّم، جلد هفتم،محمّد محمّدی ری شهری، صفحه 350) 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114
✍️ بزرگترین نعمت 🍀اگر اغراق نباشه شاید روزی هزار بار خدا رو شکر می کرد. امروز هم پایش را از خانه که بیرون گذاشت ذکر دل و زمزمه لبش همین بود. - تو اداره همه از او انرژی می گرفتند، و او را به چهره ای خندان می شناختند. 🌸 از همه چیز لذت می برد، صدای آواز گنجشک ها، صدای خش خش برگ های زیر پایش، سرمای سوزناک فصل پائیز، رنگ های برگ های زرد و نارنجی و سبز درختان. شاید باورش برای دیگران سخت باشد ولی او حتی از فشار دادن دکمه ریموت و صدای باز شدن قفل های درب ماشین هم لذت می برد. - همه را مدیون او می دانست. با وجود همه مشکلات و کمبودهای زندگی اش احساس خوشبختی می کرد. 🌺بار دیگر با ذکر الحمدلله فضای دهانش را عطرآگین کرد. وارد اتومبیلش شد. با چرخاندن سوئیچ ماشین را روشن کرد تا گرم شدن موتور ماشین، دست بر سینه گذاشت و به امام زمانش سلام کرد و چند جمله ای در دل با عزیز فاطمه نجوا کرد. این کار هر روزش بود خوشبختی زندگی اش را مدیون نگاه محبت آمیز مولایش می دانست. 🌸🍀🍀🌸🌸🍀🍀🌸 🔹الإمام الصّادق(علیه السلام): « ...سَعیدهٌ سَعیدهٌ امراهٌ تُکرِمُ زَوجَهَا و لاتؤذِیهِ و تُطِیعُهُ فی جَمیعِ أحوالِهِ» امام صادق(علیه السلام): «... خوشبخت است، خوشبخت آن زنی که شوهر خود را احترام نهد و آزارش ندهد و در همه حال از وی فرمان برد.» 📚وسایل الشیعه، ج۱۶، ص ۲۸۰ 🆔https://eitaa.com/Mhdiyar114