#شهید_مدافع_حرم
نویدصفری در تاریخ ۱۶ تیر سال ۱۳۶۵ در محله تهرانپارس تهران به دنیا آمد. در خانوادهای شهیدپرور که با فرهنگ شهید و شهادت الفتی دیرینه داشت، بزرگ شد. منوچهر صفری عموی نوید، در سال ۱۳۶۳ در ابوغریب به شهادت رسیده و محمد احدی دایی او وقتی ۲۰ ساله بود در سال ۱۳۶۷ در دهلران شیمیایی شده و ۱۸ روز بعد در تهران به شهادت رسیده بود.
دو برادر و یک خواهر داشت و آخرین پسر خانواده بود. نسل سوم از فرزندان روحالله بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) راهی سفر عشق، #سوریه شد و به شهادت رسید.
نوید متأهل و تازه داماد بود و خطبه عقد او و همسرش توسط رهبر معظم انقلاب به صورت تلفنی خوانده شده بود.
شهید #نویدصفری که برای انجام مأموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بود، پس از پایان مأموریت به درخواست خودش و با اجازه فرماندهان به دیرالزور بوکمال اعزام شد. او طی نبرد با تروریستهای داعش در شهر بوکمال زخمی و به اسارت تروریستها درآمد. مدتی خبری از وی نبود تا اینکه با آزادی کامل شهر بوکمال از لوث تروریستهای تکفیری در تاریخ ۵ آذر ۱۳۹۶ پیکر مطهر او شناسایی و مشخص شد که همچون سالار و سرور شهیدان، مظلومانه به شهادت رسیده و #سر از #پیکرش جدا شده است.
از صفات بارز اخلاقی او میتوان به احترام بسیار زیاد به پدر و مادر، ادب و حیا، دلسوزی، تفکر و صبر، شوخطبعی، و توانمندی در کار اشاره کرد. از علایق دیگرش شرکت در #هیئت و #روضههای هفتگی، زیارت شهدا، کارهای فرهنگی، سر زدن به خانواده شهدا بود.
شهید نوید صفری بسیار اهل زیارت بود و تا جایی که شرایط اجازه میداد به سفر مشهد، کربلا و قم میرفت و شرایط سفر اطرافیان و نیازمندان را برای رفتن به زیارت فراهم میکرد.
شهید نوید در دست نوشتهای آورده است: «زیارت عالی و پرفیض زیارت عاشورا را بخوانید از طرف من و به ارباب ابراز ارادت کنید. آه که تمام حسرتم این است که چه قدر دیر فهمیدم زیارت عاشورا چیست و حیف که فقط روزی یک مرتبه روزیم نشد. و بدانید هر که چهل روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد، حتماً تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه در آخرت برای او جبران کنم. حتی یک عاشورا هم قیامت میکند با روضه ارباب از زبان مادرش و خواهرش. ان شاالله شرمنده شما نباشم.»
وارد قطعه ۵۳ ردیف ۸۶ که میشوی سمت راستت مزار شهید مدافع حرم رسول (محمدحسن) خلیلی و سمت چپ ات مزار شهید مدافع حرم نوید صفری است. این شهید مدافع حرم خیلی اصرار داشت که او را در کنار شهید خلیلی دفن کنند. در وصیت نامهاش یک کروکی هم کشیده بود که دقیقاً فلان جا من را دفن کنید. عقدش هم بالای سر شهید خلیلی خوانده شد. عکسهایش موجود است عکس پروفایلش این شهید بود و خاطراتش همه از شهید خلیلی بود.
#شنبه_ها
#آشنایی_با_شهداء
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✨✨✨✨✨✨✨✨
@deldadegan_yar_ghayeb
💔💔💔🕊️🕊️🕊️🥀🥀🥀
#آشنایی_با_شهداء
#سید_مصطفی_صدر_زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدرش #پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرش از خاندان جلیله سادات هستند.
مصطفی ۱۱ ساله بود که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان #شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن گردید.
ایشان دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئتهای مذهبی، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردند. در دوران جوانی درحوزه علمیه به فراگیری علوم دینی پرداخت، سپس در دانشگاه دانشجوی رشته #ادیان و عرفان شدند، همزمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و… برای آنان بودند.
نتیجه ازدواج ایشان در سال ۸۶، دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمدعلی است.
https://eitaa.com/sadrzadeh1/47966
مصطفی صدر زاده در سال ۹۲ برای دفاع از دین و حرم بیبی #زینب (س) با نام جهادی #سید_ابراهیم، داوطلبانه به #سوریه عزیمت و به علت رشادت در جنگ با دشمنان دین، #فرماندهی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شد، سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش، ظهر روز #تاسوعا مقارن با اول آبان ۹۴ در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود، یعنی #شهادت در راه خدا رسید و به دیدار معبود شتافت و در گلزار شهدای بهشت رضوان #شهریار آرام گرفت.
https://eitaa.com/sadrzadeh1/47977
برای مطالعه بیشتر رجوع کنید:👇
زندگینامه شهید مصطفی صدرزاده
https://www.faraketab.ir/blog/%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87/
#شنبه_ها
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_سید_مصطفی_صدرزاده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
لینک کانال 👇✨
@deldadegan_yar_ghayeb
💔💔💔🕊️🕊️🕊️🥀🥀🥀
#آشنایی_با_شهداء
بسیجی شهید #مجیدقربانخانی متولد ۲۹ مرداد ماه ۱۳۶۹ ه.ش. می باشد. «شهید مدافع حرم مرتضی کریمی با مجید دوست بود. گویا در بسیج با هم آشنا شده بودند. یک بار مرتضی از مجید می خواهد به #هیئت آنها برود. اسباب تحولات مجید از همین جا آغاز شد. البتّه ناگفته پیداست که منشأ اثر این تحولات ریشه در باورهایی داشت که سرشت شهید قربانخانی با آنها آمیخته شده بود. نفس سلیم مجید مثل آتش زیر خاکستری بود که در انتظار یک تلنگر نشسته بود تا صفای وجودش را بروز دهد.
تحول شهید مجید قربانخانی
شهید قربانخانی از اعضای اصلی هیئت جوانان سیدالشهدا(علیه السلام) یافتآباد بودو ازکودکی ارادت خاصّی به اهلبیت و حضرت زینب(سلام الله علیها) داشت، امّا دعوت شهید کریمی به هیئت و شنیدن درباره ی مدافعان حرم و مظلومیت اهل بیت در سوریه ، اسباب دگرگونی او را فراهم می سازد .
دوستان شهید اذعان داشتند: آن شب مجید، در هیأت آن قدر گریه می کند که از هوش می رود، وقتی به هوش می آید می گوید: من باشم و کسی نگاه چپ به حرم بی بی زینب(سلام الله علیها) بیندازد. از آن لحظه به بعد اخلاق مجید تغییر می کند. ساکت و آرام می شود. تمام تلاش خود را برای رفتن به #سوریه می کند.
همراهی یک دوست خوب، به او در نشان دادن مسیر کمک کرد. شهید مرتضی کریمی در تمام این مراحل با شهید مجید قربانخانی بود. اتفاقاً با هم در یک منطقه و عملیات #شهید شدند.
تغییر خصوصیات اخلاقی شهید قربانخانی پس از سفر به کربلا
خواهر شهید می گوید: وقتی از سفر #کربلا برگشت، مادر پرسیده بود چه چیزی از امام #حسین علیه السلام خواستی؟ مجید گفته بود: از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم کنه ...
سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلّی متحول شد، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می خواند و حتّی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند.
خودش همیشه می گفت نمی دانم چه اتّفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم.
اهتمام شهید مجید قربانخانی برای کمک به نیازمندان
پدر شهید میگوید:«مجید بچه زبر و زرنگی بود و درآمد خوبی داشت. غیر از ماشین نیسان، یک زانتیا هم برای سواری خودش داشت. اما عجیب دست و دلباز بود و اگر مستمندی را میدید، هرچه داشت به او میبخشید. فکر هم نمی کرد که شاید یک ساعت بعد خودش به آن پول نیاز پیدا کند. گاهی طی یک روز کلی با نیسانش کار میکرد، اما روز بعد پول بنزینش را از من میگرفت! ته توی کارش را که درمی آوردی میفهمیدی کل درآمد روز قبلش را بخشیده است. واقعاً دل بزرگی داشت، تکه کلامش این بود که «خدا بزرگ است میرساند.».
مهربانی شهید مجید قربانخانی
#مادر شهید میگوید: «مجید خیلی شوخ طبع بود و شیطنت داشت، از بیرون نگاه می کردی به نظرت میرسید این جوان جز خودش و جمع دوستانهای که با بچه محلها دارد به چیز دیگری فکر نمیکند اما من که مادرش هستم می دانم چه ذات خوبی داشت و چه قلب مهربانی در سینهاش میتپید. می دیدی کله سحر زنگ می زد و می گفت مریم خانم سفره را بینداز که کلهپاچه را بیاورم. گیج خواب میگفتم یعنی چه کلهپاچه بیاورم؟ میگفت با بچهها رفتیم طباخی دلم نیامد تنهایی بخورم. یا یک بار سه روز با ما قهر کرده بود، زنگ میزد برایتان غذا فرستادهام. میگفتم آقا مجید شما با در و دیوار خانه قهر کردهاید یا با ما؟ میگفت با این چیزها کاری نداشته باشید، بیرون غذا خوردم دلم نمیآید شما از این غذا نخورید. آن قدر دل مهربانی داشت که نظیرش را ندیده بودم.»
لحن خاص شهید مجید قربانخانی
پدر شهید هم میگوید:«لحن حرف زدن مجید خاص بود. بگویی نگویی #داش_مشتی حرف میزد. من و مادرش را به اسم کوچک صدا میزد. به من میگفت آقا افضل، مادرش را هم مریم خانم صدا میزد. یا مثلاً از بین داییهایش، تنها به دو نفرشان دایی میگفت و سه تای دیگر را به اسم کوچک صدا میزد.
گفته ی شهید مجید قربانخانی شب قبل از عملیات
#فرمانده یگان فاتحین تهران می گوید: شب قبل از آغاز عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن. لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم «چرا خالکوبی ات مشخص است . چند بار گفتم بپوشان». پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود».
مجید قربانخانی در ۲۱ دیماه سال ۹۴ به همراه همرزمانش همچون شهید مصطفی چگینی، شهید مرتضی کریمی و شهید محمد آژند در خان طومان حلب سوریه به #شهادت رسیده و مفقود الاثر شد.
ایشان پس از گذشت سه سال از شهادتش به وطن #بازگشت. #هویت شهید مجید قربانخانی در سال ۹۸ توسط گروه های تفحص شهدا کشف و توسط آزمایش "دی ان ای" شناسایی شد.
#شنبه_ها
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مجید_قربانخانی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
لینک کانال 👇✨
@deldadegan_yar_ghayeb