هدایت شده از پری
وایساده بود بالاسرم و صدام میزد....
_پریجان ...بیدار نمیشی ...چقدر خوابت سنگینه دختر ....چند بار صدات زدم ...بلند شو تا هیچ کس نفهمیده برو بیرون از اتاق و ببین چه خبره..اگه کسی نیست به منم بگو بزنم بیرون از این اتاق تا آبرومون نرفته ....
انقدر دیر خوابیده بودیم و کم خوابیده بودم مغزم هنوز خواب بود و نمیتونستم از جا بلند شم...شایدم دلم میخواست بیشتر نازم رو بکشه...نازم رو بکشه و منو بیدار کنه...
_پریجان ...دختر پاشو دیگه بابا دسشویی دارم ....نمیتونم دیگه خودم رو نگه دارم...باید برم مستراح....پاشو ....
خنده ام گرفت و با لبخند بلند شدم و صبح بخیری گفتم :در اتاق رو باز کردم و آروم از اتاق اومدم بیرون...به جز چند تا از خدمه و نگهبان کسی دیگه تو حیاط نبود ....اتاق عمه باجی هم درست سمت چپ عمارت بود و یه ستون جلوی در اتاق بود ...وقتی مطمئن شدم برگشتم تو اتاق و گفتم:
#پری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگذار من
بیشتر دوستت بدارم
بیشتر عاشقت باشم ، بیشتر بخواهمت
بگذار من
بیشتر در آغوشت بگیرم
بیشتر ببوسمت
بیشتر ببینمت
کارهای سخت را بگذار برای من
بگذار برایت بمیرم
تو فقط
حضرت عشق باشی کافیست..
💞💞💞💞💞💞💞💞💞
@deldadgiman
#دلدادگی_من
💞💞💞💞💞💞💞💞💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشم بد از روی ِخوبت دور باد
ای هزاران جان فدای ِ جان ِ تو
💞💞💞💞💞💞💞💞💞
@deldadgiman
#دلدادگی_من
💞💞💞💞💞💞💞💞💞