eitaa logo
ویرانه❤️‍🔥عشقِ بیگانه🍊💚
20هزار دنبال‌کننده
213 عکس
80 ویدیو
0 فایل
راز دل دیوانه به هشیار نگویید اسرار لب یار به اغیار نگویید. بویی اگر از گوشه‌ی میخانه شنیدید ای اهل نظر بر سر بازار نگویید.! • کپی از رمان ها حرام می‌باشد❌️ https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 کشیدمش تو بغلمو گفتم: خدا نکنه همچین غلطی بکنم، اذیتم کردی نسترن، میخواستی شب جایی بمونی که میدونی من چقدر بدم میاد -نمیخواستم بمونم بخدا، من فکر کردم شاید تورو نگهدارن -من هیچ وقت بدون تو شب جایی نمیمونم، نسترن جادوم کردی لامصب خودشو بیشتر بهم چسبوند و گفت: زود قاطی میکنی دیگه، باید برای این اخلاقتم یه فکری بکنم، باید فیتیله تو بکشم پایین خنده ام گرفت، سرش و بلند کردم و زل زدم تو چشماش، آروم گفتم: میدونم مادرته ولی رابطه تو باهاش کم کن نسترن، زندگی ای که دوتایی تازه ساختیمو خرابش نکن خواهش میکنم -چشم سروش، هرچی تو بگی... همین که نسترن بهم قول داد خیالم راحت شد، فکر میکردم نسترن پای حرفش میمونه و من میتونم تا آخر عمرم راحت کنار عشقم زندگی کنم، حالا باید بیشتر انرژیمو میذاشتم برای آشتی با بابابزرگ و دوباره برگردم جایی که بودم، من چند میلیون سرمایه راضیم نمیکرد، میلیاردی میخواستم... روز نامزدی ساسان رسید، نمیدونستم باید چیکار کنم، با نسترن برم یا بدون نسترن؟ مامانم وقتی زنگ زد بازم تاکید کرد فعلا نسترن و نیارم تا یه کم زمان بگذره و اوضاع آرومتر بشه، میگفت ایشالا جشن عروسیشون نسترن و بیار..دلم گرفت، من نه نامزدی داشتم نه عروسی.. @deledivane 😌😘😍❤️‍🔥
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 🌺 🍀 🌺 🍀 وقتی شب قبلش به نسترن گفتم مجبورم بدون اون برم به زور بغضشو نگهداشت، نمیدونستم چی باید بگم که حالش بهتر بشه، خودش گفت: برو سروش، نگران من نباش، خونه میمونم تا برگردی، فقط.. -فقط چی نازنینم؟ -فقط سروش، نری با فهیمه... -خل شدی نسترن؟ الان دیگه خود فهیمه اصلا نگاهم نمیکنه حسودانه جواب داد: چه بهتر اینکه درباره ام حسودی میکرد خیلی به مذاقم خوش میومد.. روز جشن کت و شلوار خوش دوختی پوشیدم و موهامو سشوار کشیدم، کراواتمو نسترن بست و گفت: خوش بگذره -بدون تو مگه میگذره آخه؟ نسترن بخدا به خاطر بابا مامانمو ساسان میرم وگرنه همه ی دلم همینجا میمونه -نگران من نباش، حالم خوبه از خونه که اومدم بیرون دلهره داشتم، انگار یکی داشت بهم میگفت پایه های زندگی عاشقونه ام داره از هم پاشیده میشه اما من هیچ مدرکی نداشتم.. پا تو باغ که گذاشتم با دیدن فامیل شلوغ بابا و مامان فهمیدم چقدر خوبه آدم با رضایت خانواده ازدواج کنه، @deledivane 😌😘😍❤️‍🔥
. •ناروین
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 حداقل اینجوری جلوشون خجالت زده نمیشدم و اردلان هم باهام این رفتار رو نمی‌کرد. تو فکر و خیال خودم غرق بودم و نمی‌دونم چقدر گذشته بود که گوشیم زنگ خورد. با تعجب نگاهی به اسم اردلان انداختم که فورا تماس قطع شد.. گوشیو برداشتم یعنی چیکارم داشت که بهم زنگ زده بود؟ نمی‌دونم چرا نگرانش شدم.. فوراً شمارش رو گرفتم که جوابمو نداد. گوشیو گذاشتم روی تخت مردد بودم که برم سمت اتاقش یا نه که دیدم آهسته در اتاقم صدا کرد... مطمئن بودم که اردلانه فورا بلند شدم و رفتم سمت در همین که بازش کردم اردلان با یه سینی فوراً وارد اتاقم شد و درو بست با تعجب گفتم: - چیزی شده؟ اردلان ابرویی بالا انداخت و گفت: - دیدم که امشب غذا نخوردی گفتم حتماً گرسنته پیتزاتو گرم کردم و آوردم برات... با تعجب و دهن باز زل زده بودم بهش که گفت: - مراقب باش مگس نره توش... یکم خودمو جمع و جور کردم که اردلان نشست روی تخت و گفت: - بگیر بشین دیگه! کنارش نشستم که یه تیکه پیتزا گرفت سمتم و گفت: - بگیر بخور شام هیچی نخوردی... - یعنی می‌خوای بگی واقعاً نگرانم شدی و برام غذا آوردی؟ اردلان پوزخندی زد و گفت: - آدمو از کاری که کرده پشیمون نکن! ابرویی بالا انداختم و پیتزا رو ازش گرفتم و گازی بهش زدم که اردلان گفت: - نمی‌خواستم جلوی بچه‌ها باهات اون رفتارو داشته باشم ولی یه سری چیزا هست که ازش خبر نداری وگرنه حتماً بهم حق می‌دادی..؟ . @deledivane
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 با تعجب گفتم: - چه چیزی؟ اردلان با اخم گفت: - مهم نیست بهتره بهش فکر نکنی غذاتو بخور.. - ولی من... - بسه دیگه مهسا به حد کافی اعصابم خورد شده. با شنیدن اسمم از زبون اردلان ته قلبم لرزید... فورا نگاهمو ازش گرفتم تا خودمو لو ندم و سرمو پایین انداختم. چند دقیقه‌ای بینمون سکوت شد که سرمو بالا آوردم و گفتم: - خودت نمی‌خوری؟ اردلان ابرویی بالا انداخت و گفت: - من شام خوردم... - ولی من دیدم حتی نصف پیتزاتو هم تموم نکردی! اردلان با تعجب نگاهم کرد و گفت: - حواست به من بود؟ سرمو تکون دادم و گفتم: - نمی‌دونم ولی این آخر چشمم افتاد به بشقاب غذات.. اردلان خنده‌ای کرد که یه تیکه پیتزا برداشتم و گرفتم سمتش و گفتم: - پس اینو هم تو بخور... اردلان پیتزا رو ازم گرفت. همونجور که بهم زل زده بود، گازی بهش زد و شروع به جویدنش کرد. زیر نگاه سنگینش حسابی داشتم خجالت می‌کشیدم. سرمو پایین انداختم که اردلان از جاش بلند شد و گفت: - من دیگه میرم تو هم غذاتو خوردی بگیر بخواب... - باشه ممنون بابت غذا. . @deledivane
⁉️انسان بعد از مرگ کجا میرود و چه بر سر روح او می آید ⁉️آیا مردگان صدای ما را میشنوند و جواب میدهند ⁉️آیا اموات هم دلتنگ می‌شوند؟ ‼️آنچه را که می‌خواهید بدونید در این جا بخوانید ديدنش ضرر ندارد 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d
👈ذکر برای بستن زبان بدگویان و چشم زخم... http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d 👈ذکر برای محبت بین زن و شوهر و عزیز شدن نزد خانواده همسر http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d 👈ذکر برای برگشتن کسی که دوستش داری http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d 👈ذکر برای از بین رفتن طلسم و سحر http://eitaa.com/joinchat/1867382803C75dfd5079d
15.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تماشای این کلیپ بسیار مهمه😳📣 ⏪با اطمینان شما هستید⏩ 🤦🏻‍♀ سریع برا سلامتی تون اقدام کنید « درمان مشکلات کلیوی، کبد، فشار خون، مشکلات حرکتی، گوارش، اعصاب، قوای جسمی و...» با 👇🍃🔻 http://eitaa.com/joinchat/2048327879Cdada88b6a5 میتونی برای هر بیماری از مشاوره بگیری 😍👏🏻
⭕️ کدوم یک از مشکلات زیر رو دارید؟ قند بالا فشار خون بالا زانو درد آرتروز مشکلات گوارشی سینوزیت سر درد احساس خستگی سنگ کلیه با این دستور العمل مشکلتو حل کن 🤫 👇 http://eitaa.com/joinchat/2048327879Cdada88b6a5 میتونی برای هر بیماری از مشاوره بگیری 😍👏🏻👏🏻👏🏻