eitaa logo
ویرانه❤️‍🔥عشقِ بیگانه🍊💚
20.7هزار دنبال‌کننده
244 عکس
94 ویدیو
0 فایل
راز دل دیوانه به هشیار نگویید اسرار لب یار به اغیار نگویید. بویی اگر از گوشه‌ی میخانه شنیدید ای اهل نظر بر سر بازار نگویید.! • کپی از رمان ها حرام می‌باشد❌️ https://eitaa.com/joinchat/1974599839C99e2002074 تبلیغات👆
مشاهده در ایتا
دانلود
🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃 اردشیر رفت داخل آشپزخونه که پشت سرش رفتم و گفتم: - بله آقا؟ - منو نعیمه می‌خوایم بریم کانادا حدود دو ماهی هم نمیایم... سرمو تکون دادم و گفتم: - بله خاتون بهم گفته. - می‌تونی این مدت بری خونه پدرت. توی کارتت به اندازه نیاز برات پول ریختم بازم کم داشتی می‌تونی بهم زنگ بزنی! - خیلی ممنون شما تا اینجاشم بهم لطف کردین! - گفتم که بخوای تعارف کنی... اگه مشکلی برات پیش اومد یا کاری داشتی به خودم زنگ بزن باشه؟ سرمو تکون دادم که اردشیر گفت: - در نبود من می‌تونی روی اردلان هم حساب کنی! با تعجب نگاهش کردم و گفتم: - اردلان؟ - آره بهش سپردم که هوای تو رو داشته باشه کار دیگه‌ای با من نداری؟ - نه برین به سلامت. - خداحافظ سرمو تکون دادم و پشت سر اردشیر از آشپزخانه بیرون رفتم. نعیمه با نفرت بهم زل زده بود. سرمو پایین انداختم. خاتون یه ظرف آب و قرآن جلوی در آورده بود که اردشیرو نعیمه رو از زیر قرآن رد کرد و کاسه آب رو پشت سر ماشینشون ریخت. ارغوان با بغض داخل خونه برگشت. . @deledivane