🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃🍊🍃
#ویرانه
#پــارت_239
- نه چون تا حالا اصلاً دست به گاز و قابلمه و دیگ نزدم!
با خنده گفتم:
- عوض تو من آشپزیم خوبه... برو کنار خودم درست میکنم.
خورشت قیمه رو بار گذاشتم و زیرشو کم کردم تا برای شب حسابی بجوشه و جا بیفته...
برنج هم خیس کردم و رو به ارغوان گفتم:
- پس سالاد درست کردن با تو...
- باشه عزیزم
دو لیوان چایی ریختم و پشت میز نشستم لیوان و جلوی ارغوان گذاشتم که گفت:
- خیلی ممنون...
- چرا هیچکس خونه نیست؟
- داداش که رفته سر کار...
با تعجب گفتم:
- منظورت اردلان خان؟؟
- آره!
- یه سوال خصوصی بپرسم؟
- چی بپرس...
- اردلان خان دقیقاً چیکار است؟
ارغوان با تعجب گفت:
- نمیدونی؟
سرمو تکون دادم و گفتم:
- نه...!
- داداش یه شرکت بزرگ وارد کننده قطعات کامپیوتری داره... اتفاقاً خیلی هم شرکتش بزرگ و به نامیه!
با تعجب گفتم:
- اصلاً فکرشو نمیکردم!
- برای چی؟
- آخه یکسره خونهست و زیاد سر کار نمیره.
ارغوان با خنده گفت:
- ناسلامتی رئیسها کلی کارمند زیر دستش هستند که کاراشو براش انجام میدن.. چرا باید خودشو خسته کنه و هر روز بره سر کارش؟
.
#رمان_آنلاین
#کپیحرام
#بادوستاتونبهاشتراکبزارید
@deledivane