@Rozekhanegeeروضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 1504.mp3
زمان:
حجم:
11.35M
🎙ای شب قدر کسی قدر تو را فهمیده ست؟...
🔻روضه #حضرت_زهرا(س)
⏱#بیش_از_ده_دقیقه | 10:45
👤حجت الاسلام سید #علی_تقوی
#شب_قدر | شب بیست و سوم
به کانال خبری دلیجان نیوز بپیوندید👇👇
@delijan_newss1
11.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬نماآوا|◾️سه آیه آه...
🥀به مناسبت شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
📻همخوانی استدیویی
⭕️اشعار فارسی در مدح سیدة النساء العالمین و صلوات خاصه حضرت زهرا(س)
🔸اجرا:
💠گروه تواشیح تسنیم اصفهان💠
🎙ضبط صدا و تنظیم:
🎵استدیو تسنیم اصفهان
📺مشاهده و دریافت نسخه باکیفیت:
🌐 aparat.com/v/qs0FL
📲 @tasnim_esf
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
🍁ـــــــــــــــــــــــ
به پایگاه خبری دلیجان نیوز بپیوندید👇👇
@delijan_newss1
السلام علی فاطمه الزهرا
این زن که به در بسته همه بال و پرش را
دیده ست لهیب شرر دور و برش را؟
این یاس که بر روی خزان پنجه کشیده ست
آیا نشنیده ست صدای تبرش را؟
این زن که چنین سینه سپر کرده در آشوب
انگار ندیده ست شکاف سپرش را
این سیب بهشتی که سپرده به سرِ میخ
جای نفس و بوسه گرم پدرش را
در خانه خاموش علی چیست که این زن
اینگونه در آغوش گرفته ست درش را؟
این بانوی آب است کسی نیست به آبی
خاموش نماید حرم شعله ورش را؟
این زن شب قدر است، کسی نیست بخواهد
تغییر دهد سیر قضا و قدرش را؟
پیداست درآن ردّ قدمهای "محمد"
این کوچه که بسته ست مسیر گذرش را
سیلی ثمر نخل فدک بود و نشسته ست
دستی که به بانو بچشاند ثمرش را
مسدودترین کوچه و بن بست ترین دست
ای کاش علی نشنود اصلا خبرش را
می خواست بگیرد جلوی چشم پسر را
اما نتوانست ببیند پسرش را
بانو نتوانست سرِ پا....نتوانست
دستش نتوانست بگیرد کمرش را
آرام تکانید کمی چادر خاکی
می خواست که پنهان بکند بیشترش را
ردّی که روی صورت او بود ولی گفت
با غربت چشمان علی مختصرش را
از کوچه که برگشت، علی دید که در راه
بسته ست دگر فاطمه بار سفرش را...
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
#سیده_اعظم_حسینی
...........
کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1
بسم الله الرحمن الرحیم
«مادر»
آتش گرفته، نه نرو، برگرد مادر
میخ در و ضرب لگد... از درد، مادر...
در روی مادر، میخ در پهلوی مادر
از روی در بگذشت دهها مرد... مادر
سلمان جلوتر نه، نرو، چیزی نگو... نه!
چاره نشد هرچه تقلا کرد مادر
برخاستم غرق عرق از خواب هذیان
این خانه بیتو بیفروغ و سرد مادر
از آن شب تدفین پدر دیگر نخوابید
گردیده روی بوترابت زرد مادر
دیشب دعا کردم که مهدیمان بیاید
پایان پذیرد این شب پر درد مادر
سجاد رستمعلی (تهمتن)
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید!
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
#مادر
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems
🍁پایگاه خبری دلیجان نیوز(دلیگون چه خبر)
@delijan_newss1
بسم الله الرحمن الرحیم
«بهانهی خلقت»
هجده بهار، مُنتَهَی الآمال گشته بود
بلبل ز هجر، بیپر و بیبال گشته بود
از نور گوهری که به خلقت بهانه بود
طاغیِ مستِ شبزده بدحال گشته بود
با چشمهای خیس خودش دید کودکی
مادر میان کوچه لگدمال گشته بود
وقتی برای بستن خورشید آمدند
یاس سفید، مضطرالاحوال گشته بود
گل پاسبان در، شرر شر به جان در
پهلو به میخ، منزل الاجلال گشته بود
مغلول کینهها شده آیات «هل أتی»
ابلیس، بهر محسن او، آل گشته بود
از خون طفل، یا ز سر تازیانهها
چشمان خیس فاطمه بیحال گشته بود
سجاد رستمعلی (تهمتن)
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید!
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#حضرت_زهرا
#مادر
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems
بسم الله الرحمن الرحیم
«زن»
إنبَثَق نُورٌ مِن أنوارِ إله ِالعالمین
گشت «کوثر» از برای حضرت «خاتم» نگین
کیست او؟ آنکه نمازش شد به اهل آسمان
همچو مصباحالهدی، میتابد از روی زمین
از بر خیرالبشر، «إنسیة الحورا»ست او
از بر ساقی کوثر، ذات ِ کأس مِن مَعین
گو زنان را فخر بر مردان بوَد در سروری
امتدادُ الوحی و مام اوصیاءُ الأنجبین
مرد برتر کی بوَد، وقتی که زهرا زن بوَد؟
تکیهگاهش نیست لایق جز أمیرالمومنین
سجاد رستمعلی (تهمتن)
پ.ن:
۱. ٳنبَثَق نور مِن أنوارِ اله ِالعالمین: نوری از انوار خدای عالمیان گسترش یافت.
۲. کوثر: زیادِ زیاد شونده
۳. مصباحالهدی: چراغ هدایت
۴. خیرالبشر: بهترینِ آفریدگان
۵. ٳنسیة الحورا: زن قدسی که کالبد مادی به خود گرفته
۶. کأس مِن مَعین: جامهایی پر از شراب ناب
۷. امتدادُ الوحی: کسی که وحی به او ادامه یافته
۸. مام: مادر
۹. اوصیاءُ الأنجبین: نجیبترینِ اوصیای انبیا
❗️بازنشر کلیه آثار مجاز است.
‼️عزیزانتان را یک جرعه شعر مهمان کنید!
#میلاد_حضرت_زهرا
#حضرت_زهرا
#روز_مادر
#روز_زن
#ما_را_دعا_کنید_به_دیدار_روی_دوست
🌐 کانال سرودههای سجاد رستمعلی (تهمتن):
🆔 @TahamtanPoems
با عرض سلام وادب
این اثر، از آثار برگزیده ی سوگواره ی بین المللی سفینه النجاه می باشد ،این سوگواره(اجلاسیه ی نخبگان منابر شیعه) روزهای آتی در جوار حرم اباعبدالله علیه السلام با حضور نمایندگان 45 کشور برگزار می گردد.
موضوع سوگواره ،پیراهن حضرت اباعبدالله علیه السلام می باشد..
پیراهن...
مبارک باد بر خورشید،این دلخواه پیراهن!
به نام نامی بافنده؛ بسم الله،پیراهن!
گره خورده ست با تار ازل،پود ابد؛ آنک
خوشا این جلوه ی فرخنده ی ناگاه؛پیراهن!
خوشا بی رنگی این "صبغة الله"ی که می ریزد
به روی این بهشت ساده ی کوتاه؛پیراهن!
در این تابیدنِ ناگاه، چشم آسمان روشن!
که می افتد شبی بر چشم های ماه،پیراهن!
نخستین "حُسن یوسف"، یازده شب خواب می بیند
که هی گُل می کند در ژرفنای چاه،پیراهن!
زنی می ایستد بر آستان عرش و می دانم
قیامت می کند روزی بر این درگاه،پیراهن!
عجب اعجازِ نابِ از مدارِ عقل،بیرونی!
مبادا تار و پود پیرهن را جوشش خونی!
کنار لحظه های "آدم" و حال پریشانش
"تَلَقّیٰ آدمُ" می ریزد از چاک گریبانش
مبارک باد بر آشفتگی های پس از عصیان
طراز کیمیای آستین توبه افشانش!
کدامین اسمِ "دریا" لابه لای درز او جاری ست؟
که کشتی را به ساحل می رساند شور طوفانش
رسولانِ رمیده، با نخ تسبیح پیراهن
به هر موجی فرود آیند،ماهی نیست زندانش!
کدامین عطر رازآلود، پیچیده سحر در آن؟
که افشا می کند تنگ غروبی پیر کنعانش!
بگو با شعله، یک چادر نماز از جنس پیراهن
اگر پشت دری دیدی،همین است آن،نسوزانش!
ملَک، دست توسل بر چنین پیراهنی دارد
که در هر گوشه اش حرزِ نفس های زنی دارد!
در این هنگامه ی نمرودخیزِ سربه سر آتش
خوشا پیراهنی از جنس "ابراهیم" در آتش!
گوارا باد فصل روشن اعجاز، بر شعله!
مبارک باد این "برد" و "سلام" و نور، بر آتش!
شکوفا گر شود در امتداد شعله،پیراهن
ببین در امتداد شعله می گردد سپر،آتش!
میان "ان یکاد" تارهایش، بی خطر دریا
کنار "آیة الکرسیّ" پودش، بی اثر آتش!
بگو پیغمبرِ گم کرده راهِ "اِذ رَاٰیٰ ناراً"
بیا از ریشه های سرخ پیراهن ببر آتش!
دوباره خاطراتش را مشوش می کند هیزم
که زن را می شناسد،وای آن زن پشت در..آتش!
و حالا کوچه ای مانده که از پشت نگاه زن
سیاهه می کند اموال غارت رفته را حتماً:
" میان هلهله- ناگاه- فریادِ زنی گم شد
صدای شیهه ی ده اسب تا آمد،تنی گم شد
درون وسعت گودال،خنجرها قسم خوردند
که پیش چشمهاشان ردّی از بوسیدنی گم شد
غروبی کاکلی جوگندمی چرخید در صحرا
همین که خورجین "خولی" آمد،خرمنی گم شد
هوای گرگ و میش اول شب بود وقتی که
میان خارها چین های ریز دامنی گم شد
کمی آنسوتر از صبح اسارت،صبحِ ناباور
که زیر رج رج زنجیرهایش گردنی گم شد
زنی در لابلای نیم سوزِ در، زمین افتاد
و ناگاه از میان خیمه ها پیراهنی گم شد!"
خوشا سیر و سلوکی این چنین،کاین پیرهن دارد
که انگشتر دو روزی جا به دست اهرمن دارد...
گرفته بال "جبرائیل" تا عطر سجافش را
تمنا کرده هر فصل گُلی،دور طوافش را!
ورای باورِ گل هاست! این را باد می داند
که افشا می کند با بوی هر گل، اعترافش را
زنی دیرینه تر از این جهان،دیرینه تر از خود
شبی تابیده با دوکِ فلق،نورِ کلافش را
خوشا خلوت نشینی های او با چارده معصوم!
بنازم فصل های دیرپای اعتکافش را!
نمایان می شود پیراهن موعود و می بینند
سحر، با پرده ی "رکن یمانی" ائتلافش را
نمایان می شود روزی و می بینند پوشانده
زنی بر قامتِ "فرزند انسان"، دستبافش را
سلام ای پرچمِ در اهتزاز! ای وعده ی روشن!
سلام ای چاوُشِ "یوسف"! سلام ای بوی پیراهن!
#حضرت_اباعبدالله
#پیراهن_خونین
#حضرت_زهرا
..............
کانال اشعار سیده اعظم حسینی
@SayyedeAzamHoseini1