eitaa logo
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
39هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
5 فایل
و تو خدای بعیدهایی❤️ #کپی‌از‌سرگذشت‌ها‌حرام‌است‌دوست‌عزیز نکات همسرداری ویژه، سرگذشت های واقعی✔️👌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃❤️ هردو بخوانیم ✅"راه برگشت را برای خودت باز بگذار!!!" ⏪ در با همسر و خانواده همسرت، حد نگهدار و راه برگشت را برای خودت باز بگذار، ‼️هر چی از دهنت درآمد نگو، هر کاری را نکن ‼️هر حرفی نزن ‼️هر بی‌احترامی نکن. ‼️ حرفی نزنی که نشه بعدا جمعش کنی، هر غیبت و بدگویی از آنها برای دیگران نکن و احتمال بده که ممکن است برگردی و راه برگشت را بر خودت نبند. سایه بعضی از حرفها و رفتارها تا ابد خواهد ماند و نخواهد گذاشت که آرام بگیری. @delkade_matn
✍ اینکه بدانی کسی جایی به فکر توست و در گوشه گرم و امنی از قلبش جایی برای تو نگه داشته به لحافی نرم می مانَد که دور خودت بپیچی و از سرما در امان بمانی ! @delkade_matn
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••🦊🌊🍂 یه فکت ژاپنی وجود داره که میگه: "یک شخص، فقط به سه چیز نیاز دارد برای اینکه واقعا خوشحال باشد در این دنیا: •• کسی برای دوست داشتن •• کاری برای انجام دادن •• چیزی برای امیدواری" @delkade_matn
🔴بعضی از ماها، البته فقط بعضی هامون، نمیدونم چرا اینقدر بد اخلاقیم؟؟؟؟ ✔️یه چیزی بگم؟ 🔴میدونی چرا شوهرت بعد از کار دیر میاد خونه؟! 👈چون حوصله غر زدن و اخم تو رو نداره!😳 🔴میدونی چرا شوهرت بد دهن میشه و سگرمه هاش همیشه تو همه؟؟ ‼چون انرژی مثبت از صورت خندان تو نمیگیره!😳😳😳 🔴میدونی چرا همش سردرد میشی و باید واسه خوابیدنم قرص ارام بخش بخوری؟؟؟ 👈چون به جای لبخند همیشه اخم تو صورتته!!!😳😳😳 ⁉قبول نداری بیا یه ازمایش با هم انجام بدیم. 🔴 از همین الان فقط ده دقیقه اخم کن! غیر ممکنه سردرد نشی!! 🔴 حالا یه دقیقه با صدای بلند بخند ( نترس کسی بهت نمیگه دیوونه!😐) حالا ببین چه انرژی مثبتی وجودت رو میگیره. پس از امروز تصمیم بگیر خوش اخلاق بشی.🙏 ‼😊لبخند 😊اجباری شد @delkade_matn
یادتون باشه 👈برای دوام زندگی تون همیشه به همسرتون "حال و احساس خوب " بدید ! 🔵حال و احساس خوب یعنی چی؟ یعنی احساس کنه که مهمه، ارزشمنده و بهش نیاز دارید 🔹یعنی در کنار شما آرامش داشته باشه و همش نگران نباشه که نکنه الان بهش یه گیری میدید . 🔹 حس استقلال خودش رو حفظ کنه و یه موجود وابسته و چسبنده نباشه 🔹 احساس امنیت داشته باشه. بدونه که در هر شرایطی چه خوشی و چه ناراحتی یک تکیه گاه داره @delkade_matn
دلکده متن(پرسش‌وپاسخ)^_^❤️🍃
شوهرم اول خواهرم و می خواست! یه روز تو مهمونی وقتی دیدم خواهرم و شوهرم نیستن، بهشون مشکوک شدم.. همی
شوهرم اول خواهرم و می خواست! یه روز تو مهمونی وقتی دیدم خواهرم و شوهرم نیستن، بهشون مشکوک شدم.. همین که رفتم بالا و در اتاق رو باز کردم اونا رو با هم دیدم... از اون روز از خواهرم متنفر شدم👇👇👇 سرگذشت واقعی اعظم👇👇 @delkade_matn
♥️. چشماش سرخ و پف کرده شده بود... با دیدن من زد زیر گریه... جرئت نداشتم بپرسم چی شده... فقط نگاش میکردم که خودش به حرف اومد و با هق هق گفت: آبجی آقاجون... قلبم منقبض شد و بیصدا گفتم: آقاجون چی؟ گفت: آقاجون سکته کرده بردنش بیمارستان... ندونستم چجوری نازنین رو بردم و گذاشتم طبقه بالا پیش مادر فرهاد و به سوالات پشت سر هم مادرش بی توجه به سمت پایین دویدم... لباسامو تن کردم و همراه شاپور به بیمارستان رفتیم... آقاجون رو بستری کرده بودن و بهش کلی دم و دستگاه وصل بود با دکترش حرف زدم که گفت: اگه به امید خدا بتونه مقاونت کنه باید ببریدش خارج درمان بشه اینجا امکانات کافی نیست... پاهام شل شدن... رو به پزشکش گفتم: دکتر خوب میشه؟ لبخند بی روحی زد و گفت: دعا کن دخترم به امید خدا... ولی من امید نداشتم ناامید بودم... دلم گرفته بود و فقط زار میزدم نمیدونستم چجوری با خدا حرف بزنم اصلا چجوری ازش بخوام آقاجونمو برگردونه... تو همین افکار بودم که چند تا دکتر و پرستار سمت اتاق آقاجون دویدن... سریع بلند شدم و همراه شاپور از پنجره کوچیک نگاه میکردیم که پرستار پرده رو کشید... اون چند دقیقه چند سال گذشت... در باز شد و پزشک بیرون اومد... پریدم جلوش رو گرفتم: آقای دکتر آقاجونم؟ دکتر چیزی نگفت و سر به زیر رفت... پاهام شل شدن پشت سرش رفتم که سر برگردند و گفت: خدا صبرتون بده... یعنی چی؟ مگه میشه؟ کدوم صبر؟ دوباره دنبالش دویدم: آقای دکتر آقاجونمو میگما میدونید که...
🌹 سلام روز بخیر ببخشید مزاحم شدم خواستم در مورد ازدواج بپرسم حدود سه ماه هست با دختری از طریق یکی از دوستانش با اطلاع دو خانواده برای اشنایی بیشتر اشنا شدم. خانواده دختر خیلی اسرار به رفتن به خاستگاری و عقد داشتن. ما به خاستگاری رفتیم و بله برون گرفتیم،ولی از نظرمون چیز هایی مشکوک بود که با رفتن تحقیقات متوجه جایگاه پایین خانواده دختر شدیم. البته افراد محله شون هیچکس جرات اطلاع دادن رو نداشت. و اینکه این دختر خودش اون جور که از ظاهر پیدا بود بسیار مهربان و قانع و خوش زبان بودن ولی به گفته همسایه تو کار مواد و از اینا بودن. بعد از سنگین برخورد کردن گفتیم اینو گفتن از شما (تا ما یواش بکشیم کنار) و اینکه اونا میگن نه اینطور نیست... نمیدونیم چکار کنیم خیلی دلمون برای دختر میسوزه ولی خانوادش... شما میگید ما چکار کنیم؟😔😔😔 نظراتتونو به این آیدی بفرستید👇 @zarigoli9500