در ازدواج ياد میگيريم ؛
هم من،
هم همسرم ،
هم خود رابطه ؛
روزهاى خوب و بد خواهیم داشت!
پس اصرار به خوب بودن همه چيز یک " توهم " بيش نيست !
ما حتی علی رغم داشتن بهترین همسرر؛
قطعا روزهاى افتضاح هم خواهيم داشت
هدف استراتژيك در رابطه عاطفى ، مي تواند اين باشد كه واقع بينانه روزهاى بد را بكاهيم ،
وَ درست بحث كنيم؛
بدون اينكه به هم آسيب روانی بزنيم ....
#همسرداری
#زناشویی
💖رازهای💞همسرداری💝💍
❤️
@delkad_matn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کج فهمی بحران همه طلاق هاست
/دکتر محمود انوشه /
❤️
@delkade_matn
❤️🔥✨آقای عزیز همسرت رادیو نیست تا صحبت می کنه میگی:
•● بگو میشنوم و حواست به گوشی موبایل یا تلویزیون باشه!
《لطفاً برای ۱۰ دقیقه هم که شده فقط به همسرت گوش بده و به چهرش نگاه کن.》
@delkade_matn
#مرد_باش
در محبت كردن خلاق باشيد
خانم خانه را با چیزهای کوچک غافلگیر کنید: شام، هدیه و یا حتی یک کارت ناقابل
همسرتان باید حس کند که شما به او فکر میکنید و احساسش میکنید
@delkade_matn
دلکده متن(پرسشوپاسخ)^_^❤️🍃
داستان زندگی زهره من #زهره هستم بیست و پنج سالم شده بود و خواستگاری نداشتم برخلاف دختر داییم که هفده
داستان زندگی زهره
من #زهره هستم
بیست و پنج سالم شده بود و خواستگاری نداشتم برخلاف دختر داییم که هفده سال نشده کلی خواستگار خوب داشت....
صبح وقتی بیدار شدم هیچ کس خونه نبود .. مشغول تمیز کردن خونه بودم که مامان اومد ..
تو دستش نایلون سیب زمینی و پیاز بود .. گذاشت جلوی در آشپزخونه و همونجا نشست و گفت داشتم با طاهره خانوم حرف میزدم ..
همونطور که میز تلویزیون رو گردگیری میکردم گفتم خب..
باهیجان گفت آدرس یه دعا نویس رو داد تو قزوین ، میگه کارش حرف نداره ...
@delkade_matn
#داستان_زندگی
#زهره
سه هفته از عقد مهناز گذشته بود..
هنوز دعاها هیچ تاثیری نکرده بودند و من هیچ خواستگاری نداشتم ..
مامان تصمیم داشت مهناز رو پاگشا کنه .. نمیدونم چرا دلم نمیخواست به خونمون بیان .. یه جورایی احساس خجالت میکردم پیش شوهر مهناز...
کلا هر کسی که تازه وارد فامیلمون میشد من ازش خجالت میکشیدم ..
برای مهمونی اون شب کلی سلیقه به خرج دادم و سالادها و میوه ها رو تزئین کردم ..
مهدی شوهر مهناز پسر مودب و خونگرمی بود خیلی هم با مهناز خوب رفتار میکرد ..
بعد از پذیرایی کنار زندایی و مامان نشستم .. زندایی به مامان گفت راستی گفتم واسه مهناز دعا آورده بودند؟
مامان محکم زد پشت دستش و پرسید چه دعایی؟ کی آورده بود؟
زندایی گفت چه بدونم والا .. برداشتم انداختمش دور ..
مامان با چهره ی نگران پرسید نفهمیدی کار کی بوده؟
زندایی با بی اهمیتی گفت کار هر کی بوده و هر چی برای بچه ی من میخواسته، سر بچه ی خودش بیاد ایشالا..
مامان به جای جواب میوه رو به سمت زندایی کشید و گفت ول کن ، میوه ات رو بخور...
بعد از شام دایی مامان رو صدا کرد و دوتایی رفتن اتاق کناری و مشغول صحبت شدند..
دل تو دلم نبود .. مطمئن بودم دایی متوجه شده که کار من بوده و در مورد همین با مامان حرف میزنه...
از دلشوره نمیتونستم بشینم و یکبار به بهانه ی چای به اتاق رفتم ولی دایی ساکت شد ..
مامان که از اتاق بیرون اومد چیزی از چهره اش معلوم نبود ولی انگار بیشتر از قبل بهشون احترام میزاشت ..
با این رفتارهای مامان دیگه مطمئن شدم که دایی با نگفتنش به فامیل مامان رو شرمنده ی خودش کرده..
دعا دعا میکردم زودتر برن تا بفهمم موضوع چی بوده..
موقع بدرقشون تا حیاط رفتم و به محض تنها شدن با مامان پرسیدم مامان... دایی چی میگفت ؟
مامان گفت در مورد تو بود.. میگفت...
همونجا نشستم و دستم رو گذاشتم روی سرم و گفتم وااای آبروم رفت.. من گفتم میفهمن.. گفتم نکن .. الان میگن از حسودی اینکارو کردم..
مامان آروم زد رو شونم و گفت اه یه دقیقه زبون به دهن بگیر بزار آدم حرف بزنه.. فقط بلدی روضه بخونی..
کنارم نشست و گفت دایی میگفت....
کنارم نشست و گفت دایی میگفت یه پسری هست تو محلمون که دورادور میشناسمشون .. مامانش اومده بود مغازه ی من میگفت برای پسرم دنبال دختر خوب میگردم که سنش به پسرم بخوره ..
میون حرف مامان پریدم و پرسیدم مگه چند سالشه؟
مامان چشمهاش رو ریز کرد و گفت فکر کنم داییت گفت سی و پنج سالشه ...
بی اراده گفتم اااوووه...
مامان اخمی کرد و گفت زهره .. اوه یعنی چی خودتم کم مونده بیست و پنج سالت بشه..
از این حرف مامان دلم گرفت و چیزی نگفتم
مامان ادامه داد داییت ازم اجازه میخواست که معرفی کنه .. منم یه جور حرف زدم و رفتار کردم که فکر نکنه هول شوهریم... گفتم حالا بگو بیان ببینیم چطورین؟
قرار شد دایی خبر بده...
مامان خم شد سمتم و صداش رو پایین آورد و گفت مثل اینکه واقعا کار دعانویسه خوبه...
نفس بلندی کشیدم و گفتم حالا بزار بیان شاید نپسندیدند...
لبخند مامان جمع شد و گفت نفوس بد نزن ، توکل کن به خدا ..
گفت و بلند شد و به سمت رختخوابها رفت تا بخوابه ..
برعکس چیزی که فکرش رو میکردم اصلا خوشحال نشدم از شنیدن این موضوع .. ته دلم غصه دار شده بود من دلم ازدواج عاشقانه میخواست از همونها که تو داستانها میخوندم این مدلی ، مجبوری دوست نداشتم ..
چند روز بعد دایی خبر داد که آخر هفته با خانواده ی همون پسره برای آشنایی به خونمون میان..
استرس تمام وجودم رو گرفته بود .. مطمئن بودم که از من خوششون نمیاد ..
مامان برام بلوز سبز رنگی خرید تا اون شب بپوشم اصرارم داشت که موهام رو سشوار بکشم تا صاف بشه ولی من قبول نکردم دلم میخواست منو همینطور که هستم ببینند و بپسندند...
بی توجه به غرغرهای مامان موهام رو دم اسبی بستم و لباسم رو پوشیدم .. هر چقدر به زمان اومدنشون نزدیکتر میشد استرسم کمتر میشد یک جورایی ته دلم مطمئن بودم که نمیپسندند و خودم رو برای هر برخوردی آماده کرده بودم ..
مامان به رضا و رامین سپرده بود که هیچ حرفی نزنند .. میترسید ندونسته و نسنجیده چیزی بگن که باعث ناراحتیشون بشه.. ساعت از نه گذشته بود و اومدند...
مامان اشاره کرد برم آشپزخونه..
کنار دیوار ایستادم و صداشون رو گوش میکردم .. صدای مرد جوونی رو شنیدم که سلام داد نمیدونم چرا با شنیدن صداش دلم لرزید .. صداش خیلی قشنگ بود....
ادامه دارد.....
♦️و اما خانم های محترم ...
🔹باید بدونید اون حرف هایی که شما ممکنه تا ماه ها بهش فکر کنید همون نیم ساعت اول توسط آقایون فراموش شده و حتی بعداً هم ممکنه یادشون نیاد ناراحتی شما دقیقا مربوط به چی بوده.
🔹بهتره که سعی کنید زیاد حرف ها رو مخصوصاً در بحث ها جدی نگیرید و فراموش کنید و بگذرید.
🔹یا اگر از مطلبی ناراحت شدید وقتی فضا و جو آروم شد کاملاً مستقیم به آقا بگید من از فلان کلمه ناراحت شدم و آروم و مسلط راجع بهش صحبت کنید.
❤️
@delkade_matn
خانومای عزیز! غذاهای سالم تری بخوریم:👇
✅مصرف نمک را کم کنید، اولش خیلی سخته که غذاتون کم نمک باشه ولی بعد یه مدت عادت میکنید، پس اولش یه کم تحمل کنید
✅روغن کمتری تو غذا استفاده کنید
اینقدددر لازم نیست غذاهاتونو سرخ کنید
✅سس را از زندگیتون حذف کنید!
به جای سس مایونز برای سالاد میتونید از ماست و روغن زیتون استفاده کنید و با چیزهایی مثل پودر آویشن و پودر نعنا و پودر لبو و آبلیمو و... اینقدر مزه دار و خوش رنگ و لعابش کنید که اصلا متوجه غیبت سس مایونز نشید!
✅شکر را از زندگیتون حذف کنید
این چیزی که گفتم دور از واقعیت نیست، من خودم تجربه ش کردم. کنار چایی میتونید به جای قند و پولکی از چیزهایی مثل خرمای خشک و کشمش و مویز و توت خشک و انجیر خشک و ... استفاده کنید
توی چایی به جای نبات عسل بریزید. من حتی تو شربت هام هم به جای شکر عسل میریزم
✅به جای خرید چیپس از سوپرمارکت ها خودتون، تو خونه چیپس درست کنید!
یه خانومی را میشناسم که میگفت بچه ی کوچیکش اصلا نمیدونه چیپس و پفک چیه!!!👏👏👏
برعکس خانوم هایی را دیدم که به بچه ی کوچیکشون فقط به خاطر اینکه چنددقیقه صداش قطع بشه چیپس و پفک و انواع و اقسام هله هوله رو میدن بخوره!
✅نوشابه را از زندگیتون حذف کنید
✅به جای آبمیوه های صنعتی تو خونه آبمیوه های طبیعی درست کنید
✅ به جای آبکش کردن برنج اونو به صورت کته درست کنید
✅موادغذایی را تا جای ممکن فریز نکنید و تازشونو مصرف کنید
@delkade_matn
#نکات_همسرداری🍃
❓ آيا بی محلی با سکوت فرق دارد
🔻بی محلی در بحث های همسران یعنی من قصد دارم این دلخوری رو ادامه بدم
🔻یعنی ناراحتی تو برای من اهمیتی نداره
🔻یعنی قصد ندارم برای بهبود اوضاع یا رابطه کاری انجام بدم
🔻یعنی میخوام عصبانیت کنم
#امامعنی_سکوت_دردعواها:
🔻سکوت یعنی حال هردوی ما برای من اهمیت داره
🔻یعنی نمیخوام این بحثو بیخود کِش بدم
🔻یعنی میخوام در آرامش و در زمان مناسب گفتگو و راهی برای این مساله پیدا کنیم
#حتما_اگر_قراره_سکوت_کنید_قبل_از_سکوت #تصمیمتون_رو_با_جملات_زیر_به_همسرتون #اطلاع_بدید
🔻 من فکر میکنم الان هردو عصبانی هستیم پس نمیتونیم به نتیجه درستی برسیم
بهتره کمی استراحت کنی و تو یه زمان مناسبتر دراین مورد صحبت کنیم
🔻من فکر میکنم بهتره یه وقت مناسب باهم گفت و گو کنیم الان ترجیح میدم چیزی نگم تا کمی آرام تر بشیم و.....
❤️
@delkade_matn
برای کشتن یک زن نیازی نیست فریاد بزنی، ترکش کنی، رویاهایش را بدزدی...
برای کشتن یک زن کافی ست وقتی
برای تو پیراهن گل گلی اش را میپوشد فراموش کنی بگویی:
"چه زیبا شده ای"
❤️
@delkade_matn
#روانشناسی
●🗣•تا زمانی كه بگيم گرفتارم واقعا گرفتار
خواهيم بود...
●👭•بسیاری از مردم به هنگام گفتگو،
کلماتی مخرب را ادا میکنند،مثل:
مریضم، ورشکست شدم، جانم به لبم
رسید، بد شانسم و....
●🔮•به یاد داشته باشید،از سخنان تو، بر تو
حکم خواهد شد.
●🏮•کلامتان بی اثر باز نخواهد گشت، و آنچه
را بر زبان رانده اید بجا خواهد آورد.
●📍•پس کلامتان را عوض کنید،تا جهان شما
دگرگون شود.
#فلورانس_اسکاول_شین
❤️
@delkade_matn
#بانو_سیاست_داشته_باش
♨️مردا خیلی دوست دارن تو جمع از همه بالاتر باشن و یه جورایی حرف حرف اونا باشه برا همین اگه میخوای شوهرتو تشنه خودت نگه داری حتما جلوی جمع خیلی خیلی به همسرت احترام بزار😉
🔹اگر کاری میخوای انجام بدی نظرشو بپرس وقتی حرف میزنه حرفاشو تائید کن👌😊
🔸از توانائیهاش جلو بقیه تعریف کن(البته تعریف جلوی خانواده شوهر ممنوع) وقتی خواسته ایی ازت داره حتی اگر برات سخته انجام بده نزن تو ذوقش و باهاش مخالفت نکن چون وقتی مخالفت میکنی اقتدارش شکسته میشه و حتی اگر تو جمع چیزی نگه بعدا در رفتارش تاثیر خواهد گذاشت😶
🔹 طوری جلوی دیگران با همسرت رفتار کن که ارزششو ببری بالا اینکار باعث میشه که همسرت احساس قدرت کنه، حس ارزشمندی بهش دست بده و متقابلا اون هم به شما احترام بزاره 😃
🔸زنی که همسرشو مورد احترام قرار میده و بزرگش میکنه خودش تو قلب شوهرش بزرگ و عزیز میشه😌
❤️
@delkade_matn