eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر تو ای مولایی که هرکس تو را یافت به تمام خیر و خوبی ها رسیده. سلام بر تو و بر روزی که با آمدنت، زمین از خیر و خوبی لبریز خواهد شد. 🍃سلام پدرِ مهربان ✨اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم✨ ‌💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
🕰 –یعنی توام تو این شرایط من رو تنها میزاری؟ از شنیدن حرفش چشم‌هایم گرد شد. باورم نمیشد این راستین بود که اینطور از من می‌خواست که دوباره به شرکت برگردم. کمی این پا و آن پا کردم. چه می‌گفتم، آن طور که او گفت مگر دلم می‌آمد که جواب منفی بدهم؟ سکوت کردم. یعنی نمی‌دانستم چه جوابی باید بدهم. او ادامه داد: –اگه به خاطر اتفاقهای گذشته میگی، دیگه هیچ کدوم از مشکلات قبل برات پیش نمیاد. مطمئن باش. کمی مکث کردم و گفتم: –یعنی با امدن من مشکلی از شما بر طرف میشه؟ –اگه نمیشد که نمی‌گفتم. از حرفش دلم گرم شد. دلم می‌خواست گوشی را قطع کنم و به طرف شرکت راه بیوفتم. تمام سعی‌ام را کردم تا خونسرد‌ی خودم را حفظ کنم. گوشی را کنار کشیدم و به یکباره هوای ریه‌ام را بیرون دادم، باید کمی کلاس می‌گذاشتم. نباید هول شوم. به آرامی گفتم: –ام. باشه، پس تا وقتی که کارتون راه بیفته میام. ولی از شنبه می‌تونم بیام چون الان یه کم سرمون شلوغه. –آره می‌دونم، الان تو رستوران پدرت هستم، اتفاقا با ایشون داشتم حرف میزدم گفتن که مراسم امیرمحسنه، مبارک باشه خوشحال شدم. با تعجب پرسیدم: –ممنون، به این زودی ناهار می‌خورید؟ قبلا که تو شرکت می‌خوردید؟ –اون موقع فرق می‌کرد. هر وقت امدی سرکار دوباره تو شرکت غذا می‌خوریم. من زودتر امدم اینجا تا اگه واسه امدن به شرکت نتونستم قانعت کنم از برادرت کمک بگیرم که خدا رو شکر راضی شدی. به نظرم مهربانتر شده بود. شاید هم حواس جمع‌تر. دیگر از این همه هیجان نتوانستم ایستاده بمانم. روی تختم نشستم. چرا من اینقدر برایش مهم شده بودم که حتی می‌خواسته دست به دامان محسن شود. قرار شد آن شب همگی به خانه‌ی صدف برویم تا آقاجان با پدر صدف صحبت کند. مادر به امینه و شوهرش هم گفته بود بیایند. من آماده شدم و از اتاقم بیرون رفتم. آریا وسط سالن دراز کشیده بود و خیلی با دقت تلویزیون نگاه می‌کرد. امیر محسن هم کنارش نشسته و مدام چیزهای از آریا در مورد حرکات نقش اول کارتن می‌پرسید. نگاهی به تلویزیون انداختم. کارتن لوک خوش شانس بود. –چه داماد ریلکسی. امینه وقتی تعجب من را دید گفت: –منم همین رو گفتم، دوباره این دوتا نشستن پای کارتن، به تحلیل کردن. مادر رو به امینه گفت: –هنوز که شوهرت نیومده، عجله نکن. امینه گفت: –گفت راه افتاده، تا نیم ساعت دیگه میرسه. امیر محسن و آریا غرق کارتن بودند و انگار اصلا حرفهای ما را نمی‌شنیدند. امیر محسن از آریا پرسید: –الان صداش چرا یه جوری شد؟ –دایی جون سیگار تو دهنش گذاشت، امیرمحسن گفت: –خب حالا با توضیحاتی که دادم دلیل سیگاری بودنش چیه؟ آریا فکری کرد و گفت: –خب شاید منظورشون اینه آدمهای هفت‌تیر کش همیشه سیگاری هستن. –اونم هست، ولی مهمترش اینه که میخوان بگن سیگار چیز بدی نیست ببین حتی لوک خوش‌شانسم که اینقدر به همه کمک می‌کنه و آدم خوبیه می‌کشه. آریا نگاهش رنگ تعجب گرفت و گفت: –آره دایی، من خودمم همش دوست دارم مثل لوک یه سیگار گوشه‌ی لبم بزارم و حلقه‌های دود بیرون بدم. امینه لبش را گاز گرف و نالید. –خدا بگم چی‌کارشون کنه با این کارتن ساختنشون. امیرمحسن رو به آریا گفت: –اتفاقا اونا هم همین رو میخوان آریا جان. به نظرت چرا لوک دوستی نداره و تنهاست؟ آریا گفت: –چرا داره، سگش و اسبش دوستاشن، باهاشون خیلی جوره. خیلی بامزن. امینه زیر لب گفت: –حالا فردا نیاد بگه واسم سگ بخرید. امیرمحسن به آریا گفت: –آفرین، حالا چرا دوست آدمیزادی نداره؟ آریا کمی تامل کرد. –چون میخواد به ما بگه که تنهایی خوش می‌گذره، آدمهای خوب و زرنگ که همه رو نجات میدن تنها زندگی می‌کنن. امیر‌محسن لبخند زد و ضربه‌ایی به کمر آریا زد. –چشم نخوری داری راه میوفتیا. آریا با سادگی گفت: –دایی خودتون سر اون قسمت قبلی که خونه‌ما دیدیمش یه همچین چیزی گفتید. ولی می‌دونم که تو ایران تنها زندگی کردن خوب نیست. اونا میخوان ما مثل اونا زندگی کنیم. خوشبختانه کارتن تمام شد. موسیقی تیتراژ پایانی به صدا درآمد. آریا بعد از این که تصاویر تیتراژ را برای امیر محسن توضیح داد پرسید: –دایی چرا هر دفعه میگی تیتراژ رو برات تعریف کنم؟ تغییری نمیکنه که، همیشه همینه لوک همینجوری تو غروب آفتاب میره جلو. امیرمحسن سکوت کرد. –راستی دایی این لوکه چرا خونه نداره همش آخر هر قسمت تنها تو بیابون داره میره، بعد خندید و ادامه داد: –من همیشه فکر می‌کنم این چرا به خونش نمیرسه. بعد همشم تو غروب آفتاب میره، مثلا هیچ وقت شب نمیره. امیرمحسن با خوشحالی سر آریا را بوسید و گفت: –ایول دایی جان، میدونی چند قسمت منتظرم این سوال رو بپرسی؟ برای همین می‌گفتم هر دفعه تیتراژ رو برام تعریف کن. آریا خندید و گفت: –دایی کارهای خودتم باید تحلیل کردا. همه خندیدیم. 💕join ➣ @God_Online 💕 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
به گفتن چرا پشت سر علی نماز میخونی ولی تو خونه معاویه غذا میخوری؟ گفت نماز علی قشنگه اما پلو معاویه هم خوشمزه هست😡 حال و روز بعضي از ادمها اینگونه است 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
◈ ✍ 🌿 آیـت‌اللـہ بهجـــت (ره) : اگر تا آخر عمـر شبانه روزی بدون مزد ڪار ڪنیم قدر و قیمت یڪ نفس کشیدن در این نظام‌اسلامی را نمی‌تـوانیم جبــران ڪنیـم. 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
@dars_akhlaq.mp3
22.96M
‍ 🔊كليپ صوتی 🎙🌸حضرت آيت الله (حفظه الله) 🔴👈 موضوع : درمان و کنترل گناه های زبانی 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
در ڪــوچه‌ای وارد می‌شــدم پیــری از ڪــــوچه در آمـــــد پیــر گفت: نرو بن بست است گوش‌نکردم رفتم بن‌بست‌بود برگشتم ، سرکوچه که‌رسیدم پیــــــــر شــــــده بــــــــودم ! قدرتجربه‌ٔ‌بزرگترهاروبدونید. 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
🔴 چند حدیث طبی از امیرالمؤمنین علیه السلام امام علی علیه السلام: مسلمان به دارو توسّل نمی‏‌جوید، مگر آن هنگام که بیماری‏‌اش بر تن‏درستی‏‌اش چیرگی یابد. 📚 الخصال، ص ۶۲۰، ح ۱۰ امام علی علیه‏‌السلام:با درد خویش، تا آن هنگام که با تو مدارا می‏‌کند، مدارا کن. 📚 نهج‌البلاغه، حکمت ۲۷ امام علی علیه‏‌السلام در حکمت‏‌های منسوب به ایشان می‌فرمایند: نوشیدن دارو برای بدن، به صابون برای جامه می‏‌مانَد؛ آن را تمیز می‏‌کند، امّا کهنه‏‌اش هم می‏‌کند. 📚 دانشنامه احادیث پزشکی، ۱/۹۰ 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
🔴🔵 فضیلت شگفت انگیز خواندن ۱۰۰ مرتبه سوره قدر در عصر جمعه 🌺 امام کاظم علیه السلام درباره قرائت این سوره در روز جمعه می فرماید: 🌹برای خداوند در روز جمعه هزار نفحه رحمت است که هر بنده ای به اندازهای از این رحمت عطا می کند و هر کس این سوره را بعد از ظهر جمعه صد بار قرائت نماید خداوند همه آن هزار نفحه رحمت را به او خواهد داد. 📚 الامالی، صدوق، ص ۷۰۳ 🔷 البته در مفاتیح الجنان آمده است که خداوند آن هزار رحمت را مضاعف میکند( دو هزار رحمت ) و به او عطا میکند. 🔴 همچنین حاج آقا رحیم ارباب می گوید : آسيد جمال گلپایگانی نامه‌اي براي من نوشته و درآن نامه سفارش كرده که : ♦️در طول هفته هر عمل مستحبي را يادت رفت، اين را يادت نرود كه عصر جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخوانی. 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
یک عهد - @Maddahionlin.mp3
5.38M
♨️یک عهد 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید. 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
مولا غروب جمعه به نوعی دروغ بود؛ وقتی شروع معصیت از شنبه کنیم...  شبتون مهدوی 🌹💖🌟✨🌙🌟💖🌹
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍 ❤️ با صدای استاد : 👤فرهمند 🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤 ↘️💖🌻🌷 @delneveshte_hadis110 <====🍃🌺🌻🍃====>
┄┅─✵💝✵─┅┄ بنام‌دوست﷽ گشاییم دفترصبح را به‌ فر عشق فروزان کنیم محفل را بسم الله النور روزمان را بانام زیبایت آغازمیکنیم دراین روز بما رحمت وبرکت ببخش وکمک‌مان کن تازیباترین روز را داشته باشیم سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 💖🌹🦋🌻🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
💖 عالم‌بہ‌عشق روی تو بیدار می‌‌شود هـر روز عا‌شقان تـو بسیار می‌شود وقتی سلام می‌دهمت در نگاہ مـن تصویر مهربانی تو تڪرار می‌شود 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼📹🎼 سلام و درود... 🍃🌺صبحتون بخیر ، روزتون پر برکت 🍃مهربانان🌸 🍃امـروزتون عـالی🌸 🍃امروز از خدا میخواهیم🌸 🍃بهترین طعم ها را بچشید 🍃طعم روزگارتون شیرین🌸 🍃طعم لحظه هاتون شادی🌸 🍃طعم عشقتـون پاکی 🌸 🍃وطــعـم زنــدگیــتـون خوشبختی باشه🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
🕰 –توضیح این سوالت یه کم برات زوده بزار کم‌کم بهت میگم. اعتراض آمیز گفتم: –نه، الان بگو، واسه من توضیح بده خب. از کی دارم به حرفهاتون گوش میدم. برای منم اتفاقا سواله. امیرمحسن به طرفم چرخید و گفت: –چون لوک یه آمریکایی که داره به طرف سرزمین خورشید میره. خورشید نماد صهیونیسمه. (نماد سرزمین موعود در کتاب مقدسشون) کسایی که در حقیقت وطن و خونه ندارن. امینه گفت: –وا! برداشتن یه آدم منفی و بی‌ریشه رو به جای آدم مثبت جلوه دادن که چی بشه. اصلا این تلویزیون چرا اینارو پخش میکنه، یعنی اونا اندازه‌ی آریا نمیفهمن؟ نمیگن روی بچه‌های مردم تاثیر میزاره. باران شدیدی شروع به باریدن کرد. دانه‌های درشت باران با تمام قدرت خودشان را به پنجره‌ی سالن می‌کوبید. امینه گفت: –آخه الان وقت بارون امدن بود؟ از این همه سر و صدای بارات تعجب کردم. کم پیش می‌آمد باران به شدت ببارد. بلند شدم و خودم را به اتاقم رساندم. پنجره را باز کردم و چشم به آسمان دوختم. جمعیتی از باران به همراه حمل کننده‌هایشان، به طرف زمین سقوط می‌کردند. حمل کننده‌ها خیلی کوچک بودند هم اندازه‌ی خود قطرات آبی که از دل آسمان به طرف زمین سفر می‌کردند. انگار این فرشته‌ها مسئول باران بودند مثل مادری که مسئول فرزندش است. گویی هدفشان این بود که با احترام هر قطره از باران را به جایی که باید می‌رساندند. با حیرتی که همراه با دانایی بود، دستم را زیر باران گرفتم. حاملان باران به سرعت قطرات را روی دست من می‌گذاشتند و محو می‌شدند. ابرِ چشم‌های من هم کم‌کم از این همه زیبایی و شگفتی عقده گشودند. خدای من، یعنی سرنوشت هر یک قطره بارانت برایت اینقدر مهم است که همراه هر کدامشان سربازی روانه کردی؟ تا به سلامت فرود بیایند. تو مسیر هر یک قطره آب را مشخص کردی، مگر می‌شود مرا رها کرده باشی؟ دستم را جلوی صورتم گرفتم زبانم را به کف دستم زدم و قطرات آب را همراه قطرات باران چشم‌هایم بلعیدم. چشم‌هایم را بستم و به بارانهای بلعیده شده گفتم: –حتما سرنوشت شما شنا کردن در رگهای من بوده. پنجره را بستم و از پشتش به ریزش فرشته‌ها نگاه کردم. شاید برای همین دیدن برف و باران اینقدر لذت بخش است چون همراه فرشته‌ها فرود می‌آیند. باید گفت ریزش فرشته‌ها. نمی‌دانم چقدر گذشت. باران هنوز می‌آمد و من به باریدنش از پشت پنجره زل زده بودم. متوجه شدم، اشکهای من هم مثل باران بند نیامده و برای خودش جوی کوچکی روی صورتم باز کرده‌اند. همان موقع امیر محسن وارد اتاق شد و گفت: –میگم اُسوه، من دوباره مثل روز خواستگاری همین کت و شلوار رو پوشیدم. به نظرت صدف خوشش میاد؟ نگه تکراریه، آخه دخترا حساسن. چشم از پنجره گرفتم و نگاهش کردم. با کت و شلوار زیبایی که فقط برازنده‌ی خودش بود مثل ماه شده بود. بوی عطرش اتاق را برداشته بود. موهایش را طوری آب و جارو کرده بود که یک لحظه شک کردم کار خودش باشد. از همیشه مرتب‌تر و شیک‌تر. لبخند زدم و روی تخت نشستم. –صدف فعلا فقط خودت رو می‌بینه داداش من، الان هر چی بپوشی تو چشم اون قشنگه. استرس این چیزارو نداشته باشه. لبخند زد و کنارم روی تخت نشست. –استرس ندارم، فقط نظر خواستم. تو خوبی؟ بعد دستش را روی صورتم کشید. –چرا صدات گرفته؟ گریه کردی؟ چیزی شده؟ –نه، گریه‌ی ناراحتی نیست. می‌دونی خودم روشبیهه کی تصور می‌کنم؟ –نه. –مثل کسی که داخل سینما نشسته بوده ولی پشت به پرده‌ی سینما. برای همین تاریکی اونجا لجش رو درمیاورده و فقط غر میزده که امدیم اینجا چیکار، اینجا که خبری نیست. صدا و نور فیلمی که در حال پخشه تمام تلاشش رو می‌کرد که من رو متوجه کنه که اصل کاری درست پشت سرمه ولی من اونقدر مشغول چیپس و پفک خوردن و غر زدن بودم که متوجه نشدم. شایدم نخواستم متوجه باشم. بعد زانوهایم را بغل گرفتم و نالیدم. –خدایا تو خواستی خودت رو بهم نشون بدی ولی من نفهمیدم من فقط تاریکیها رو دیدم اصلا حواسم به پرده سینما نبود من امدم این دنیا فقط برای تماشا، چشم‌هام بسته بود، تو چقدر خواستی حواس من رو جمع اون پرده نمایش کنی ولی من فقط خودم رو رنج دادم و تاریکیهای سینما رو دیدم. تو اونجا رو تاریک کرده بودی که من فیلمت رو بهتر ببینم. ولی من که فیلمی ندیدم چطور می‌خواستم بفهمم و بدونم که موضوع فیلمش چی بود. من همش سرم گرم تخمه خوردن و آدمهای اطرافم بودم. همه چی دیدم جز تو. 💕join ➣ @God_Online 💕 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
✅خواص سیاه دانه در روایات اهل البیت (ع) ✍ازجمله در حديثي از پيامبر(ص) درباره شب معراج آمده است : شب معراج دراثناء پیمودن راه، به عده ای از فرشتگان برخورد کردم که می گفتند: ای محمد(صلی الله علیه وآله) حجامت را به امّت توصیه بفرما و بهترین درمان برای شما حجامت و خوردن سیاهدانه و قُسط است. امام رضا عليه السلام سياه دانه و بوییدن گل نرگس خاصیت ایمنی در برابر زکام را دارند. امام رضا (علیه السلام) می فرماید:گل نرگس ببویید؛ زیرا از زکام، ایمنى می بخشد و همچنین است سیاه  دانه. 💥امام موسی بن جعفر علیه السلام: روایت شده است که سیاهدانه مبارک است و بیماری های مزمن را از بدن خارج می کند.‌فرموده اند: درسياه دانه شفاي هر دردي است مگر مرگ  و بر شما باد به خوردن عسل و سياه دانه 📚بحار الأنوار، ج۱۸، ص۳۲۶طبّ الإمام الرضا (ع) ، صفحه ۳۸ ، بحار الأنوار ، جلد ۶۲ ، ص ۳۲۴ 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
◈ ✍ 🌿 آیت‌اللـہ بهــاءالــدینی (ره) : سعی کنید پایتان را از ڪشتی حضرت سیدالشهـدا علیه‌السلام بیرون نگذارید و دائمــاً به امری از امور دستگاه امـام حسیـــن علیه‌السلام مشغول باشید تا بواسطه آن از همه شیعیـان دستگیری شود والا حسـاب و ڪتـاب آن طـرف، قیــامــت دقیق‌تر از این حـرف‌هاست. 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
حیف ڪــــــہ یادماڹ مي‌رود بســـــیارے از چیزهایـــــي ڪہ امروز داریم همـــــاڹ دعاهایـــــي بود ڪہ فڪـــــر مي‌ڪردیم خدا آنها را نمـــــي‌شنود 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
ღ 📜 ❤️قال امـام علی علیه السلام: هر كه به غـيرِ خـداوند ســبحان بندد اميدهايش را دروغ مى يابـــد. 📚غـرر الحكـم حدیث ۸۹۵۳ 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
مُلا حبيب الله! خوشا به حال تو! هفت شهر عشق را پشت سرگذاشتى و من هنوز اندر خم يك كوچه ام. من در كتاب هاى تاريخى به دنبال گمشده اى مى گردم و شجاعت تو را ندارم، امّا تو شجاعت آن را داشتى كه درباره محمّدهلال(ع) بيشتر بنويسى، من به تو حسرت مى خورم. من كه شجاعت تو را ندارم، پس به من اجازه بده از طرف تو سخن بگويم! اين قلم مى خواهد از طرف تو بنويسد و من سكوت كنم و نظرى ندهم. تأكيد مى كنم اين شش نكته، نظر تو را در اين موضوع بيان مى كند: * نكته اوّل حضرت على(ع) پسران زيادى داشت، و نام سه تن از آنان را "محمّد" نهاد. در اينجا به اين سه پسر او اشاره مى شود: 1 - محمّد اَكبَر (يعنى محمّد بزرگ تر): او در بقيع دفن شده است و به محمّدحنفيّه مشهور شده است، زيرا مادر او از قبيله حنفيّه بود. 2 - محمّد اَوسَط يعنى محمّدى كه بين دو محمّد، به دنيا آمده است. 3 - محمّد اَصغَر (يعنى محمّد كوچك تر): او در كربلا شهيد شده است. كنيه او ابوبكر بوده است و بعضى ها از او با عنوان "ابوبكربن على" ياد مى كنند. نكته مهم اين است: اسم اصلى آن سه پسر، "محمّد" بوده است، واژه هاى "اكبر" و "اَوَسط" و "اصغر" را بعداً ديگران به نام آنان اضافه كرده اند. * نكته دوم "هلال" لقب همان "محمّد اَوسَط" است. نامش "محمّدبن على"است ، ولى چون زيبارو بوده است به او "هلال بن على" گفته اند. در واقع، او بيشتر با صفت خود، مشهور شده است تا با اسمش. همچنين او را "محمّدهلال" يا "محمّدِ ماهرو" هم خوانده اند. در زبان فارسى به كسى كه چهره اى زيبا دارد مى گوييم: "روى او همانند ماه است". در زبان عربى از واژه "قمر" و "هلال" براى بيان زيبايى استفاده مى شود. مردم آن روزگار، دو برادر را در اوج زيبايى ديدند: عبّاس و محمّداَوَسط. آنان براى اين دو، دو لقب را انتخاب كردند، براى عبّاس واژه "قمر" را برگزيدند و براى محمّداَوَسط واژه "هلال" را. اين گونه بود كه عبّاس با عنوان "قمربنى هاشم" مشهور شد و محمّداَوسَط با عنوان "محمّدهلال" و "هلال بن على". مُلا حبيب الله! اين نصّ كلام توست: "هلال بن على كه در يك فرسخى كاشان در خارجِ قريه آران مدفون است". سپس مى گويى: "و ظاهر آن است كه او محمّداَوَسط باشد". ادامه دارد ====☘💐☘💐☘==== https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
💕 بانوان محترم مسئولید همه مسئولیم همه. شما مسئول تربیت اولاد هستید شما مسئولید که در دامن های خودتان اولاد متقی بار بیاورید تربیت کنید به جامعه تحویل دهید 🌱 همه مسئول هستیم که اولاد را تربیت کنیم لکن در دامن شما بهتر تربیت میشوند🌈 دامن مادر بهترین مکتبی است از برای اولاد مسئولیت دارید نسبت به فرزندان خود :مسئولیت دارید نسبت به کشور خودتان🌸🍃 و شما میتوانید بچه هایی تربیت کنید که یک کشور را آباد کند شما میتوانید بچه هایی تربیت کنید که حفاظت از انبیاء کنند حفاظت از آمال انبیاء کنند آن ها را تربیت کنید .. .توجه به سرنوشت این ها برعهده پدران است و مادران . مادر ها بیشتر مسئول هستند و مادر ها اشرف هستند . شرافت مادری از شرافت پدری بیشتر است. 😍❤️ تاثیر مادر هم در روحیه اطفال از تاثیر پدر بیشتر است🌿 صحیفه امام ج7 ص 503 5 خرداد 1358🎈 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>
😍❤️ بچه در محیط خانوادگی در دامن مادر و در محیط خانواده مبدا تربیت اصلی اش اگر در محیط خانه و در دامن مادر که بالاترین محل تربیت است بچه خوب از کار درآمد این تا آخر – مگر یک عوامل بسیار قوی باشد او را برگرداند – و الا تا آخر به همان تربیت بچگی و کوچکی که شده است تا آخر به همان تربیت میماند🌈 از این جهت محیط خانوادگی یکی از جاهای بسیار مهم است برای تربیت اولاد و دامن مادر هم یکی از جاهای مهم است برای تربیت.😉 و بچه در دامن مادر و از مادر بیشتر از هر کس بیشتر از معلم بیشتر از رفقایی که بعدا پیدا میکند بیشتر از اجتماع در دامن مادر بیشتر قابل است که قبول کند چیز ها را 🌿 علاقه ای که اولاد و بچه به مادر دارند به هیچ کس ندارد و حرف مادر را قبل میکند و نقش میشود در مغزش حرف های مادر❤️😘 صحیفه امام ج 8 ص 363 11 تیر 1358 💖🌹🌻🦋 @delneveshte_hadis110    <====🍃🌺🌻🍃====>