eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدیه خانم زابلی هم واریز شد مبارکشون باشه🌹🌹🌹
🔻امام هادی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «مَنْ رَضِیَ عَنْ نَفْسِهِ کَثُرَ السَّاخِطُونَ عَلَیْهِ»؛ یعنی کسی‌که از خودش راضی باشد، خیلی‌ها از او ناراحت می‌شوند. 🏴 علیه‌السلام تسلیت باد ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جان شیعه را بدست WHO ندهید صحبت های استاد پناهیان : 🔹با تبعیت نکردن از سازمان جهانی بهداشت، جزو شیعیانی باشید که طبق روایات، می توانند جان خود را از بیماری های آخرالزمان حفظ کنند! 👌 این بیماری ها با های سازمان جهانی بهداشت در حال شیوع است... ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
✨یک شب پر از آرامش 💫یک دل شـاد و بی غصه ✨یک زندگی آروم و عاشقانه 💫و یک دعای خـیر از تـه دل ✨نصیب لحظه هاتـون 💫تـو این شب سرد زمستانی ✨خـونه دلتـون گـرم 💫دل‌ نگرانیهایتان به در ✨شبتون خـوش و سراسر آرامش 🦋🌹🌟✨🌙🌹🦋
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🦋🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
"من منتظرم"؛حرف تمام مردم کوی ظهور است! شاید به زمان اندکی وصل شود، این رابطه! که از جنس بلور است! ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
👩‍⚖ 🌷 روي صندلي چرم سفيدرنگ كنار ميزش نشستم. كمي از موهاي بلوندش از زير روسري بلوط يرنگش بيرون زده بود، روپوش سفيد و عينك فِرم مشكيش بيشتر از قبل جذابش كرده بود. - سپيده جون چطوره؟ فكر كنم ديگه سرش شلوغ شده كه سري به ما نميزنه! - سلام مخصوص خدمتتون رسوندن. قرار بود كه امروز باهم بيايم خدمتتون؛ اما يه كاري براشون پيش اومد نتونستن بيان. - سلامت باشن! سلام من رو هم بهش برسون. - چشم حتماً! - خب دختر گلم، بگو ببينم چي شده؟ - خانم دكتر راستش من يه مدتيه كه شبا از دردي كه توي شكمم حس ميكنم از خواب بيدار ميشم، درد خيلي بدي داره! - چند وقته كه شكمت درد ميگيره؟ خيلي وقت ميشه. - خيلي وقته اون موقع توي گل دختر الان مياي؟ - فكر نمي كردم چيز مهمي باشه. روي تخت دراز كشيدم و بعد از انجام معاينات روي صندلي مخصوصش نشست و￾انشاءاالله كه همينطوره! حالا بيا روي تخت دراز بكش تا معاينه ت كنم. عينكش رو روي بينيش بالا و پايين كرد. من هم لباسم رو مرتب كردم، چادرم رو سر كردم و روي صندلي روبه روش نشستم. - چي شد خانم دكتر؟ - عزيزم ميشه يه حدسهايي زد؛ اما تشخيص نهايي رو فقط ميتونم از توي آزمايشات ببينم. شما هم همين الان كه پات رو از در مطب بيرون گذاشتي يه راست ميري سمت مطب خانم دكتر مهرورز و سونوگرافي انجام ميدي؛ بعد هم جوابش رو برام بيار! تو اين مدت هم برات يه سري دارو مينويسم كه اگه درد سراغت اومد بخوري. فقط جواب سونوگرافي رو هرچي زودتر برام بيار! - چشم! خيلي لطف كرديد خانم دكتر. وظيفه بود گلم، سلام برسون! - بزرگيتون رو ميرسونم. با اجازه! از در مطب خارج شدم و به گفته ي خانم دكتر براي انجام سونوگرافي رفتم. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
در روایات آمده که رجب نام یک روز و نهر در بهشت است؛ این نهر از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‌تر است و هر کسی در این ماه یک روز روزه بگیرد از آن رود و نهر می‌آشامد. رجب را اصب گفتند، اصب یعنی فوران یا ریزش بیش از حد رحمت؛ رجب را اصب می‌گویند چون رحمت خداوند در این ماه بسیار بر بندگان و امتش ریخته می‌شود ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
*🌹شیخ حسنعلۍ نخودکۍ(ره):* *هر روز دهید ولو به وجه* *مخـتصر برای توفیق و گشایش در* *ڪارها هر صبح از تلاوت * *مجید مخصوصا غفلت* *نــڪُن.* ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
مُجَمَّع، اهل كوفه است، امّا اكنون مى خواهد در مقابل سپاه كوفه بايستد. او به سوى سه نفر از دوستان خود مى رود. گوش كن! او با آنها در حال گفتوگو است: "بنگريد كه چگونه دوستان ما به خاك و خون كشيده شدند و چگونه دشمن قهقهه مستانه سر مى دهد. بياييد ما با هم يك گروه كوچك تشكيل دهيم و با هم به جنگ اين نامردها برويم". دوستان با او موافق اند. آنها مى خواهند پاسخى دندان شكن به گستاخى دشمن بدهند. چهار شير كربلا به سوى امام مى روند تا براى رفتن به ميدان، از ايشان اجازه بگيرند. امام در حق آنها دعا مى كند و بدين ترتيب به آنها اجازه رفتن مى دهد. چهار جوانمرد مى آيند و در حالى كه شمشيرهاى آنها در هوا مى چرخد، به قلب سپاه حمله مى برند. همه فرار مى كنند و سپاه كوفه در هم مى ريزد. آنها شانه به شانه يكديگر حمله مى كنند. گاه به قلب لشكر مى زنند و گاه به سمت چپ و گاه به سمت راست. هيچ كس توان مقابله با آنها را ندارد. آنها مى خواهند انتقام خونِ شهيدان را بگيرند. خدا مى داند كه چقدر از اين نامردها را به خاك سياه مى نشانند. عمرسعد بسيار عصبانى مى شود. اين چهار نفر، يك لشكر را به زانو در آورده اند. يك مرتبه فكرى به ذهن عمرسعد مى رسد و دستور مى دهد تا هنگامى كه آنها به قلب لشكر حمله مى كنند لشكر راه را باز كند تا آنها به عقب سپاه برسند و آن گاه آنها را محاصره كنند. اين نقشه اجرا مى شود و اين چهار تن در حلقه محاصره قرار مى گيرند. صداى "يا محمّد" آنها به گوش امام مى رسد. امام، عبّاس را به كمك آنها مى فرستد. عبّاس همچون حيدر كرّار مى تازد و با شتاب به سپاه كوفه مى رسد. همه فرار مى كنند و حلقه محاصره شكسته مى شود و آنها به سوى امام مى آيند. همسفرم، نگاه كن! با اينكه پيكر آنها زخم هاى زيادى خورده است، امّا باز هم عزم جهاد دارند. ماندن، رسمِ جوانمردى نيست. آنها مى خواهند باز گردند. ولى اى كاش آبى مى بود تا اين ياران شجاع، گلويى تازه مى كردند! با ديدن امام و شنيدن كلام آن حضرت، جانى تازه در وجودشان دميده مى شود. بدين ترتيب به سوى ميدان باز مى گردند. باران تير و نيزه شروع مى شود و گرد و غبار همه جا را فرا مى گيرد. نبرد سنگين شده است... و اندكى پس از آن در خاموشى فريادها و نشستن غبار، پيكر چهار شهيد ديده مى شود كه كنار هم خفته اند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
⇦ قرآن شناس حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: بخدا سوگند آیه ای از قرآن کریم نازل نشده است مگر اینکه من می دانم در چه موضوعی و در کجا نازل شده است،زیرا پروردگارم به من دلی اندیشمند-ژرف اندیش-و زبانی پرسشگر عنایت کرده است. 📗منابع: انساب الاشراف 2:98 ح 27. ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمودند: منزلت تو (یاعلی) نسبت به من همانند منزلت هارون است نسبت به موسی جز آنكه بعد از من پیامبری نخواهد بود.✨ موضوع: ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
📙این داستان:"افشای راز پادشاه" پادشاهی با وزیر و سرداران و نزدیکانش به شکار می رفت... همین که آن ها به میان دشت رسیدند پادشاه به یکی از همراهانش به نام جاهد گفت: جاهد حاضری با من مسابقه اسب سواری بدهی؟ جاهد پذیرفت و لحظه ای بعد اسب هایشان را چهار نعل به جلو تاختند تا از همراهانشان دور شدند. در این هنگام پادشاه به جاهد گفت: هدف من اسب سواری نبود، می خواستم رازی را با تو در میان بگذارم، فقط یادت باشد که نباید این راز را با کسی در میان بگذاری!! جاهد گفت: به من اطمینان داشته باش ای پادشاه.! پادشاه گفت: من حس می کنم برادرم می خواهد مرا نابود کند و به جای من بنشیند. از تو می خواهم شبانه روز مواظب او باشی و کوچکترین حرکتش را به من خبر بدهی. جاهد گفت: اطاعت می کنم سرور من. دو سه ماه گذشت و سر انجام یک روز جاهد همه چیز را برای برادر پادشاه گفت و از او خواست مواظب خودش باشد... برادر پادشاه از جاهد تشکر کرد و پس از مدتی پادشاه مرد و برادرش به جای او نشست... جاهد بسیار خوشحال شد و یقین کرد که پادشاه جدید مقام مهمی به او می دهد. اما پادشاه جدید در همان نخستین روز حکومت، جاهد را خواست و دستور کشتن او را داد.! جاهد وحشت زده گفت: ای پادشاه من که گناهی ندارم، من به تو خدمت بزرگی کردم و راز مهمی را برایت گفتم.! پادشاه جدید گفت: تو گناه بزرگی کرده‌ای و آن فاش کردن راز برادرم است، من به کسی که یک راز را فاش کند، نمی‌توانم اطمینان کنم و یقین دارم تو روزی رازهای مرا هم فاش می کنی خدایا همه مارا به راه راست هدایت کن🌷 💖🌹🦋 ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
4_5974275658782608350.mp3
11.72M
۳ ← مگر من کیستم که خدا، اصرار دارد حتماً فردی به عظمت صلی‌الله‌علیه‌و‌آله، از سوی خودِ او برایمان، سبک زندگی بیاورد؟ 📍مگر من کیستم، که باید برای هر قدم که برمیدارم، فردی به بزرگی امیرالمؤمنین و فرزندانش، قواعد سلامتِ آن قدم را برایم تعریف کرده باشند؟ ← مگر من کیستم که زندگی، خارج از مورد تأیید خالق من، مرا در نظام ابدی دچار مشکل می‌کند؟ ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
DoaYamanyamlek-1393.mp3
5.79M
دعای هرروز ماه رجب حاج میثم مطیعی يا مَنْ يَمْلِكُ حَوآئِجَ السَّآئِلينَ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
💫شب آرامشش را از 💥خدا قرض ڪَرفتہ 💫ڪہ این چنین آرام است 💥آرامشی از جنس خدا 💫برای امشبتون خواستارم‌ 💞شبتون بخیر🌙💞 🦋❤️✨🌟🌙❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن تو را صدا باید کرد الهی به امید تو💚 🌷🎗💚🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
می‌رسد آن روز که از شوق نگاهت به سر و پای دَوم. "من منتظرم"! ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
👩‍⚖ 🌷 - سلام خانم بامعرفت، يه وقت سراغي از اين دوستت نگيريا. - سلام خانم مهندس! خودت رو نميگي؟ از وقتي كه از مشهد اومديد و توي جشنتون ديدمت ديگه يه زنگ به من نزدي! مثل اينكه زندگي متأهلي خيلي بهت خوش ميگذره. ذوق و شوق از توي صداش پيدا بود. - زندگي متأهلي كه فوق‌العادهاست ، البته اگه يه شوهر گلي مثل مهيار من داشته باشي! انشاءاالله خدا قسمتت كنه. - هي دست رو دلم نذار كه خونه! اين نيمه ي گور به گوري من كه هنوز پيداش نيست. وا چيكار به شوهر آبجيم داري؟ بيچاره رو چرا فحشش ميدي؟ - نگاه كن تو رو خدا هنوز هيچي نشده داره طرفداري اون رو ميكنه. - بدبخت حسود! راستي مبيناجونم! - آهان هروقت كار داره ميشم مبيناجون! بفرماييد. - ميشه يه دكتر زنانوزايمان خوب بهم معرفي كني؟ - اي كلك به همين زودي ميخواهي مامان بشي؟ - نه بابا، به همين زوديا كه نه؛ ولي تو فكرش هستيم. با مهيار تصميم گرفتيم كه فعلاً چكاپ و كاراي اوليه رو انجام بديم تا اگه خدا بخواد به موقعش! - واي خدا باورم نميشه قراره خاله بشم! - خودم هم باورم نميشه. فكر كن يه دختر شبيه مهيار، چقدر خوشگل بشه! - تو فكر كن پسر بشه اون هم شبيه تو، اونوقت ديگه واويلاست. غلط كردي! خيلي هم خوشگل ميشه پسرم. - ببين يه وقت فكر نكني اگه پسرت اومد خواستگاري دخترم بهش جواب مثبت ميدما. - برو بابا! تو اول باباش رو پيدا كن، بعد دخترم دخترم بكن. - حالاً حتماً بايد بي شوهريم رو به روم ميآوردي؟ - هركس ندونه فكر ميكنه داري از بي شوهري ميميري، نميدونه كه با خودت خوش ميگذروني. - آره والا! - حالا نميخواي آدرس اين دكترتون رو بهم بدي؟ - اوه آره، راستي من يه سونوگرافي دارم هفته پيش بايد نشون دكتر ميدادم يادم رفت؛ مياي باهم بريم؟ - آره، كي وقتت آزاده؟ - همين امروز، همين الان! خب مياي اينجا تا باهم بريم؟مهيار سر كاره، ماشين ندارم. - باشه، بابا هم امروز ماشينش رو نبرده ميام دنبالت. - خيلي هم عالي! - ميبينمت. - قربونت فعلاً خداحافظ يه دوش آب گرم گرفتم و موهام رو با سشوار خشك كردم. مانتوي كرم رنگم رو تن كردم و شال قهوه ايم رو مدلدار بستم. يه آرايش ملايم هم روي صورتم نشوندم و چادر سادهم رو به سر كردم. ليوان شيري از داخل يخچال بيرون آوردم و سر كشيدم. همزمان گوشيم رو از جيب كناري كيف مشكي رنگم بيرون آوردم و يه پيام با مضمون «سلام باباجون! من ماشينت رو برداشتم، با هستي ميريم دكتر» فرستادم و به دقيقه نكشيد كه پيام اومد «سلام بر بانو! مواظب خودت باش.» در جواب چشمي فرستادم و كفشهاي عروسكي مشكيرنگم رو به پا كردم. به سمت ماشين پارك شده توي پاركينگ رفتم. 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام علی (علیه‌السلام) فرمودند: هرکس به خاطر خدا در ماه رجب صدقه بدهد، خداوند وى را آنچنان اکرام فرماید که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه بر قلب انسانى خطور کرده باشد.✨ موضوع: ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹💖🦋💖🔹🔶🔸
🔹حفظ انوار عبادات🔹 ✍استاد فاطمي نيا: سعي كنيد تا ميتوانيد نورهاي كسب شده را با گناه نكردن حفظ كنيد. اولياء الله كه به آن مقامات عاليه رسيدند در اثر حفظ همين انوار بوده است! اگر كسي بتواند يك نور كه بوسیله عبادت كسب كرده است، حفظ كند و با معاصي از بين نبرد ، آثار معنوي خاصي خواهد ديد واميد است عاقبت بخير شود! ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
‌ 🌷 امام علی(علیه‌السلام) : 🔅گنج هاى روزى در وسعت، اخلاق نهفته است... هر كس بد اخلاق باشد، روزى اش تنگ مى شود.. 🔅 آدم بداخلاق بسيار خطا میكند و زندگى اش تلخ میشود... 📚 غررالحكم،ح ۸۰۲۳ ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💠شاید در بهشت بشناسمت! 🔹این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامه‌ی تلوزیونی مطرح شد. مجری یک برنامه‌ی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهم‌ترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟ 🔸فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم. در مرحله‌ی اول گمان می‌کردم خوشبختی در جمع‌آوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود. در مرحله‌ی دوم چنین به گمانم می‌رسید که خوشبختی در جمع‌آوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود. در مرحله‌ی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه‌های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آن‌طور که فکر می‌کردم نبود. در مرحله‌ی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی‌های مخصوص خریده شود، و من هم بی‌درنگ این پیشنهاد را قبول کردم. 🔹اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه‌ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب‌هایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود! 🔸هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد! 🔹خم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم... 🔸او گفت: می‌خواهم چهره‌ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه‌ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم! 🦋🌹💖 ↷↷ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
تاكنون نام نافِع بن هلال را شنيده اى؟ آن كه تيرانداز ماهر كربلاست. او تيرهاى زيادى همراه خود به كربلا آورده و نام خود را بر روى همه تيرها نوشته است. اينك زمان فداكارى او رسيده است. او براى دفاع از امام حسين(ع)، تير در كمان مى نهد و قلب دشمنان را نشانه مى گيرد و تعدادى را به خاك سياه مى نشاند. تيرهاى او تمام مى شود. پس خدمت امام حسين(ع) مى آيد و اجازه ميدان مى خواهد. امام نيز به او اجازه جنگ مى دهد. گوش كن اين صداى نافع است: "روى نيازم كجاست، سوى حسين است و بس". او مى رزمد و به جلو مى رود. همه مى ترسند و از مقابلش فرار مى كنند. عمرسعد، دستور مى دهد هيچ كس به تنهايى به جنگ ياران حسين نرود. آنها به جاى جنگ تن به تن، هر بار كه يكى از ياران امام حمله مى كند، دسته جمعى حمله كرده و او را محاصره مى كنند. دشمنان دور نافع حلقه مى زنند و او را آماج تيرها قرار مى دهند و سنگ به سوى او پرتاب مى كنند، امّا او مانند شير مى جنگد و حمله مى برد. دشمن حريف او نمى شود. تيرى به بازوى راست او اصابت مى كند و استخوان بازويش مى شكند. او شمشير را به دست چپ مى گيرد و شمشير مى زند و حمله مى كند. تير ديگرى به بازوى چپ او اصابت مى كند، او ديگر نمى تواند شمشير بزند. اكنون دشمنان نزديك تر مى شوند. او نمى تواند از خود دفاع كند. دشمنان، نافع را اسير مى كنند و در حالى كه خون از بازوهايش مى چكد، او را نزد عمرسعد مى برند. عمرسعد تا نافع را مى بيند او را مى شناسد و مى گويد: "واى بر تو نافع، چرا بر خودت رحم نكردى؟ ببين با خودت چه كرده اى؟". نافع مردانه جواب مى دهد: "خدا مى داند كه من بر اراده و باور خود هستم و پشيمان نيستم و در نبرد با شما نيز، كوتاهى نكردم. شما هم خوب مى دانيد كه اگر بازوان من سالم بود، هرگز نمى توانستيد اسيرم كنيد. دريغا كه دستى براى شمشير زدن نمانده است". همه مى فهمند اگر چه نافع بازوان خود را از دست داده، امّا هرگز دست از آرمان خويش بر نداشته است. او هنوز در اوج مردانگى و دفاع از امام خويش ايستاده است. شمر فرياد مى زند: "او را به قتل برسان". عمرسعد مى گويد: "تو خود او را آورده اى، خودت هم او را بكش". شمر خنجر مى كشد. (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُونَ). روح نافع پر مى كشد و به سوى آسمان پرواز مى كند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef