eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🌷 ✍ چشمي که دائم عيب‌هاي ديگران را ببيند آن عيب را به ذهن منتقل ميکند و ذهنی که دائما با عيب‌های ديگران درگير است آرامش ندارد، درونش متلاطم و آشفته است در عوض چشمی که ياد گرفته است هميشه زيبايي‌ها را ببيند، اول از همه خودش آرامش پيدا می کند چون چشم زيبابين عيب‌های ديگران را نمی بيند و دنياي درونش دنيای قشنگی‌هاست گرت عیبجویی بود در سرشت نبینی ز طاووس جز پای زشت @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
چرا از بدیهای دیگران اذیت می شویم ❓ ❌ آدم ها زمانی از بدی های دیگران اذیت می شوند که قیامت را باور نداشته باشند ‌. ♨️ اگر قیامت و حساب سخت صحرای محشر را باور کنیم و یا حتی باور کنیم هر عملی در این دنیا هم پاسخ دارد . 👈 آن وقت به جای اینکه از بدی های دیگران ناراحت شویم دلمان برایشان خواهد سوخت و برایشان طلب مغفرت هم خواهیم کرد . @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
✍انسان سه گونه میمیرد: 🔴مرگ روح 🔴مرگ وجدان 🔴مرگ جسم 👈مرگ روح یعنی : شکستن وقار و غرور یک انسان به دست دیگری... 👈مرگ وجدان : یعنی استفاده از انسانها برای مقاصد شخصی بدون هیچ گونه پشیمانی و ترحمی... 👈مرگ جسم : یعنی ایستادن نفس و تپش قلب... دردناکترین مرگ ها، مرگ روح است وحشتناک ترین مرگ ها، مرگ وجدان و آسان ترین مرگ ها مرگ جسم👌👌 @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💕هیچ به خاطر دادن به کبوترها  بی بار و نشده است باشیم ❣ سخت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💕دو چيز را نكن ياد و ياد چيز را فراموش كن: بدی در حــق تو و خوبی تو در ديگران... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
شب است و همه مردم شهر در خواب هستند، امّا كنار قصر يزيد كاروانى آماده حركت است. يزيد دستور داده است تا خاندان پيامبر در دل شب و مخفيانه از شام خارج شوند. او نگران است كه مردم شام بفهمند و براى خداحافظى با اين خانواده اجتماع كنند و بار ديگر امام سجّاد(ع) سخنرانى كند و دروغ هاى ديگرى از يزيد را فاش سازد. آن روزى كه مردم به اين كاروان فحش و ناسزا مى گفتند، يزيد در روز روشن آنها را وارد شهر كرد و مدت زيادى آنها را در مركز شهر معطّل نمود، امّا اكنون كه مردم شهر اين خاندان را شناخته اند، بايد در دل شب، سفرشان آغاز شود. اكنون يزيد نزد اُمّ كُلثوم، دختر على(ع)، مى رود و مى گويد: "اى امّ كُلْثوم! اين سكّه هاى طلا براى شماست. اينها را در مقابل سختى ها و مصيبت هايى كه به شما وارد شده است، از من قبول كن". صداى اُمّ كلثوم سكوت شب را مى شكند: "اى يزيد! تو چقدر بى حيا و بى شرمى! برادرم حسين را مى كشى و در مقابل آن سكّه طلا به ما مى دهى. ما هرگز اين پول را قبول نمى كنيم". يزيد شرمنده مى شود و سرش را پايين مى اندازد و دستور حركت مى دهد. كاروان، شهر شام را ترك مى كند، شهرى كه خاندان پيامبر در آنجا يك ماه و نيم سختى ها و رنج هايى را تحمّل كردند. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
دوستان عزیزم سلام ظهرتون بخیر........ اونائی که هنوز هفت شهر عشق رو مطالعه نکردند عجله کنند...... کم کم به یایان هفت شهر عشق میرسیم از دوستانی که مارو مورد لطف خودشون قرار دادند و به ما روحیه دادند تا همچنان پر انرژی برای شما مطالب ناب ارسال کنیم کمال تشکر را دارم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ان شاءالله میلاد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها سوال برای شما عزیزان ارسال خواهد شد و میلاد امام رضا علیه السلام قرعه کشی انجام می‌شود.... ممنونم که هستید 🌹🌹🌹 @Yare_mahdii313
┄═❁✨❈[﷽]❈✨❁═┄ ✨پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در قیامت نزدیک ترین مردم به من کسی است که بیشتر بر من صلوات بفرستد.✨ 📚 کنز العمال، ج ۱، ص ۴۸۹. قرار ما هر روز نفری حداقل ۱۴ صلوات، به نیت تعجیل در ظهور و سلامتی امام عصر (عج) دوستان لطفا مشارکت کنید که با هم، هر روز ختم چند هزار صلواتی هدیه به ساحت مقدس امام عصر (عج) داشته باشیم.🙏🌷 @Allah_Almighty ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.💐✨ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
زندگی را به خدا بسپار ... و مطمئن باش تا وقتی که پشتت به خدا گرم است؛ تمام هراس‌های دنیا خنده دار است ... @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی... تو را سپاس میگويم از اينکه دوباره خورشيد مهرت از پشت پرده ی تاريکی و ظلمت طلوع کرد و جلوه ی صبح را بر دنيای کائنات گستراند " سلام صبح عالیتان متعالی " @delneveshte_hadis110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ به حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام يَا أَبَا الْحَسَنِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ، يَا عَلِىَّ بْنَ أَبِى طالِبٍ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🦋🦋 يا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ، يَا سَيِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكِ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكِ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِي لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
👩‍⚖   🌷 ﷽ - چي؟! چه بلايي سرش اومده؟ - فعلاً ميتونم بيام تو؟ به خدا هيكل قناسش خيلي سنگينه. از جلوي در كنار رفتم. همونطور كه احسان رو با خودش ميكشوند وارد حياط شد. در رو پشت سرش بستم و به پنجره‌ي خونه‌ي عمو نگاه انداختم چراغشون خاموش بود. خدا رو شكر كه خواب بودن. - تو رو خدا بگيد چه بلايي سرش اومده. - هيچي خانم! امشب خيلي حالش بد بود. نتونست جلوي خودش رو بگيره و بيش از توانش خورد! متعجبانه نگاهي بهش انداختم. - خورد!؟😳😳 - آره ديگه. سوار آسانسور شديم و دكمه‌ي بالا رو فشار دادم. دلم براي خودم سوخت كه چقدر ساده بودم. چقدر براش منتظر شده بودم چه‌قدر نگرانش شده بودم. چرا احسان اين كارها رو ميكرد؟! خدايا چطور امكان داره؟! اشكهام رو با پشت دستم پاك كردم و به حال نزارش خيره شدم! شما هم خودتون رو زياد نگران نكنين. يه قهوه بخوره خوب ميشه. نگاه پر از نفرتم رو به دوستش دوختم كه خودش رو جمع كرد. - نميدونستم خانم زيبايي مثل شما داره! از شدت عصبانيت دندونهام روي هم كليد شده بود. فكم رو روي هم ساييدم و از بين دندونهاي كليد شدهم غريدم: - خيلي مشتاقم بدونم وقتي هشياره هم اينقدر بلبل زبوني؟ آسانسور باز شد. به سمت احسان رفتم و دستش رو دور شونه‌م انداختم. - بهتره زحمت رو كم كنين. خودم ميبرمش. - شما كه نميتونيد... با نهايت صدايي كه از خودم سراغ داشتم فرياد زدم: - گورت رو گم كن! چيزي شبيه «خدا به داد احسان برسه با اين زن فولادزرهش» زير لب گفت و بعد از اينكه به زور احسان رو از آسانسور خارج كردم رفت. حالم دست خودم نبود. به شدت عصباني بودم. فرياد زدم: - احسان! احسان! به خودت بيا. لاي چشمهاش رو باز كرد و گفت: - من كجام؟ - خودت رو نگه دار يه كم! وارد خونه شديم و با تموم توانم به سمت مبلها رفتم و روي مبل ولو شد. كمرم حسابي درد گرفته بود. دستم رو روي كمرم گذاشتم و اشك ريختم. روي مبل كناري نشستم و به حال خودم گريه كردم. ديگه كافي بود. بايد يه فكري به حال خودم ميكردم. من اين زندگي رو نميخواستم! از روي مبل بلند شدم. احسان سرش رو به تكيه‌گاه مبل تكيه داده بود. موهاي ژوليده‌ش توي صورتش ريخته بود. دستهاش دو طرفش باز بودند و توي حال خودش نبود. بوي گند الـ*كـل زيادي اذيتم ميكرد. چطور تا الان متوجه اين بوي زهرماري نشده بودم؟ داخل آشپزخونه شدم و كمي آبليمو آوردم. به سمتش رفتم و صداش كردم. ليوان آبليمو رو به دهنش نزديك كردم. - بخور. سرش رو تكون داد و طرف ديگه اي چرخوند. به زور چند قطرهاي داخل دهنش ريختم. موهاي توي صورتش رو كنار زدم و به چشمهاي خمارش نگاه كردم. - آخه چرا اين كارا رو ميكني؟ ببين خودت رو به چه حالوروزي انداختي! بالش و پتويي از داخل اتاق آوردم. بالش رو روي دسته‌ي كاناپه گذاشتم و كمكش كردم تا روي مبل دراز بكشه. كفشهاش رو از پاش درآوردم و پتو رو تا شونه هاش بالا كشيدم. سمت اتاق رفتم و روي تخت دراز كشيدم. سقف سفيد برام سياه و تار شده بود. زندگي جلوي چشمهام تاريك بود. با خودم زمزمه كردم: - اين بود همسر آينده‌م؟ اين بود پدر بچه‌ام؟اين بود زندگي اي كه هميشه منتظرش بودم؟! 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💕همیشه چشم که پاک نیست ولی ؛ چشمی که پاکه قشنگه نگاه ها مال پاکترین چشم هاست و پاک ترین چشم ها پاک ترین دل هاست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
💕معجزه‌ها هستند به درون خویش سفر کن تا زندگی خود را خلق کنی درونت قلمرویی از هست که می‌تواند همه‌ی نیکبختی‌هایی که آن‌هایی را کند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔷🌸🍃‌‌‌ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرمودند: در دنيا چنان برنامه ريزی کن - از نظر اقتصاد و صرفه جوئی و... - مثل آن که می‌خواهی هميشه دوام داشته باشی، و نسبت به آخرت به نوعی حرکت و کار کن مثل اين که فردا خواهی مُرد.✨ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
كاروان به حركت خود ادامه مى دهد. مهتاب بيابان را روشن كرده است. هنوز از شام فاصله زيادى نگرفته ايم. نُعمان همراه كاروان مى آيد. يزيد به او توصيه كرده است كه با اهل كاروان مهربانى كند و هر كجا كه خواستند آنها را منزل دهد. ــ اى نُعمان! آيا مى شود ما را به سوى عراق ببرى. ــ عراق براى چه؟ ما قرار بود به سوى مدينه برويم. ــ ما مى خواهيم به كربلا برويم. خدا به تو جزاى خير بدهد ما را به سوى كربلا ببر. نُعمان كمى فكر مى كند و سرانجام دستور مى دهد كاروان مسير خود را به سوى عراق تغيير دهد. شب ها و روزها مى گذرد و تا كربلا راهى نمانده است. اين جا سرزمين كربلاست! همان جايى كه عزيزانمان به خاك و خون غلتيدند. هنوز صداى غريبانه حسين به گوش مى رسد. كاروان سه روز در كربلامى ماند و همه براى امام حسين(ع) و عزيزانشان عزادارى مى كنند. سه روز مى گذرد و اكنون هنگام حركت به سوى مدينه است. <=====●○●○●○=====> eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خــدا میتوان بهترین روز را براے خـود رقم زد پس با تمام وجـود بگیم خـدایا بہ امید تو نه بہ امید خلق تو 🦋🌹🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @delneveshte_hadis110
❤️ سرمایه ی عاشقان هستی ناز است با هیچ کسی مگو، که این یک راز است از رونــق درس نـــدبه اش فهمیدم که مکتب عشق، جمعه ها هم باز است @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>