#آفتابدرحجاب🪴
#قسمتشصتششم🦋
🌿﷽🌿
تو ناگهان از جا بلند مى شوى و فریاد مى کشى :مادرت به عزایت بنشیند اى دروغگوى لافزن ! شمشیر برادرم
حسین ، تک تک خانه هاى کوفه را عزاخانه کرد و هیچ خانه اى را در کوفه بدون عزادار نگذاشت.
سر لشکر یزید، با این تشر، حرف در دهانش مى خشکد، نفس در سینه اش حبس مى شود و کلامش را نگفته ، بر جا
مى نشیند.
مجلس در همین لحظات اول ، دگرگون مى شود.
یزید که حال و روز بیمار و جسم نحیف سجاد را مى بیند، براى تغییر فضاى مجلس هم که شده ، به پسرش اشاره
مى کند و به سجاد مى گوید:حاضرى با پسرم خالد کشتى بگیرى ؟
و با خود گمان مى کند که از دو حال خارج نیست . یا مى پذیرد و با این حال و روز، زمین مى خورد و یا نمى پذیرد و
با شانه خالى کردنش و اظهار عجزش ، زمین مى خورد.
سجاد، اما پاسخى مى دهد که یزید را براى لحظاتى گیج مى کند. امام مى گوید:کشتى چرا؟! یک شمشیر به دست
هر کداممان بده تا درست و حسابى بجنگیم..
یزید زیر لب با خود زمزمه مى کند:حقا که پسر على بن ابیطالب است..
سپس به امام مى گوید:اى فرزند حسین ! پدرت درباره سلطنت با من ستیز کرد و دیدى که خداوند چه بر سر او
آورد!؟
امام مى فرماید: ما اصاب من مصیبة فى الارض و لا فى انفسکم الا فى کتاب من قبل ان نبراها ان ذلک على الله یسیر.
لکیلا تاءسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتیکم و الله لا یحب کل مختال فخور.) هیچ مصیبتى در عالم ارض و یا در نفس شما واقع نمى شود مگر پیش از آنکه بروزش دهیم در کتاب موجود است
. و این بر خدا آسان است . براى اینکه به خاطر از دست دادنها غمگین نشوید و حسرت نخورید و به خاطر به دست
آوردنها، شادمان نگردید. و خداوند هیچ متکبر و فخر فروشى را دوست ندارد.
یزید رو مى کند به خالد، پسرش و مى گوید:پاسخ بده
خالد به پدر، به امام و به سرها نگاه مى کند و هیچ نمى گوید.
یزید مى گوید: ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر.
هر مصیبتى که به شما مى رسد، دست آورد خودتان است و خداوند از گناهان بسیارتان مى گذرد.
امام بر جاى خود نیم خیز مى شود و آنچنانکه همه کلام او را بشنوند، مى فرماید:اى پسر معاویه و اى زاده هند و
صخر! قبل از آنکه تو به دنیا بیایى ، نبوت و فرمانروایى ، همواره در اختیار پدران و اجداد من بوده است .
در جنگهاى بدر و احد و احزاب ، جدم على بن ابیطالب ، لواى پیامبر خدا را در دست داشت و پدر تو پرچم کفر را.
واى بر تو یزید! اگر مى دانستى که چه کار کرده اى ، و درباره پدر و برادر و عموها و خاندانم ، مرتکب چه جنایتى
شده اى ، آنچنانکه سر پدرم حسین ، فرزند على و فاطمه و ودیعه رسول الله را بر سر در شهر آویخته اى ، به کوهها
مى گریختى و شنهاى بیابان را بستر خویش مى ساختى و فریاد و شیونت را به آسمان مى رساندى . پس چشم انتظار
باش ، خوارى و ندامت روز قیامت را که وعده گاه خلایق است .
یزید که پاسخى براى گفتن نمى یابد طبقى که سر حسین را بر آن نهاده اند، پیش مى کشد و با چوب خیزرانى که در
دست دارد، شروع مى کند به کوفتن بر صورت و لب و دندان امام . و آنچنانکه همه بشنوند، زمزمه مى کند: اى
کاش بزرگان قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، بودند و مى دیدند که چگونه قبیله خزرج در برابر ضربات نیزه
به خوارى و زارى افتاده است ،
و از شادى فریاد مى زدند که اى یزید! دست مریزاد.
بزرگانشان را به تلاقى جنگ بدر کشتیم و مساوى شدیم...
⛱🇮🇷⛱🇮🇷⛱🇮🇷
💖به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💖
☘
🌷☘
🌷🌷☘
🌷🌷🌷☘
🌷🌷🌷🌷☘
#قبلازازدواجخوبفکرکن
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#دلنوشتهوحدیث
eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
🇮🇷🇮🇷🇮🇷