eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.1هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
4.3هزار ویدیو
42 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🌿﷽🌿 كلافه بودم. حالا دليل اين رفتار ناشايست، اين طبع پست، اين حرص به پول .... را مي فهميدم. باز به خودم دلداري دادم. بس كن محبوبه، خودت خواستي. به مادرش چه كار داري؟ مگر عمه خودت كه به دمش مي گويد دنبالم نيا بو مي دهي طمع پول ندارد؟ مگر تن مادرت را اين قدر نمي لرزاند؟ مگر كم حيله گر است؟ ولي خودم خوب مي دانستم كه تفاوت بين آن ها از زمين تا آسمان است. عمه كشورم بنا به خصلت برخي از زن هاي پير موذي، طماع و تنگ نظر بود. با اين همه تمام رفتار و حركاتش با سنجيدگي، متانت و روشي سنگين و محترمانه توام بود. مثل .مادرشوهر من سبك و بي مقدار نبود. ولي بالاخره اين زن و مادرشوهرم بود و بايد تحملش مي كردم خودم خواسته بودم. خود كرده را تدبير نيست. درست مي شود. رحيم را درست مي كنم. چشم هايش را كم كم باز مي كنم. راه و چاه و خوب و بد را نشانش مي دهم. مي رود توي نظام. صاحب منصب مي شود. توي مردم مي گردد و .ياد مي گيرد. فقط بايد صبر كنم تا امسال بگذرد. خودش قول داده بود. خودش تا آخر سال مهلت خواسته بود كم كم مادرشوهرم به بهانه خام بودن من، بچه بودن من، بي دست و پايي من و هزار عيب ديگر كه به رويم مي گذاشت، عنان زندگي را از دستم گرفت و من تبديل به موجودي بي قدرت شدم كه حتي بر فرزند خود نيز تسلطي .نداشتم سال دوم، پس از گذشتن نوروز كه آن نيز سوت و كور سپري شد، او بچه را كه حالا يك ساله شده بود، نزد خود برد .و شب و روز او را به دنبال خود به مطبخ، حياط و اين سو و آن سو مي كشيد. در آن زمان پستانك وجود نداشت براي بچه ها با پارچه و قند مك مكي درست مي كردند. مادرشوهرم مقداري قند يا نبات را در دستمال تنظيف مي پيچيد. دم آن را گره مي زد و به دهان پسرم مي گذاشت ولي قبل از آن، براي آن كه بچه ام زودتر آرام شود و گريه .اش بند بيايد، اول آن را به دهان خود مي برد و خيس مي كرد :مي گفتم .واي خانم، بچه نازك است. تو را به خدا اين را توي دهانتان نكنيد - :يا مي گفتم خانم، اين قدر اين بچه را توي حياط اين طرف و آن طرف نكشيد، سرما مي خورد. بگذاريد آب بيني اش را .بگيرم، بد است. يا پشت دست پاك مي كند. زشت است :ابرو بالا مي برد و مي گفت وا! انگار كه ما بچه بزرگ نكرده ايم. از آب دهان من بچه مريض مي شود؟ پس چرا باباش مريض نشد؟ ماشاالله - .چهار ستون بدنش قرص و محكم! بچه بايد بدود و بازي كند. زمين بخورد تا بزرگ شود :يا مي گفت باباش بچگي يك دقيقه توي خانه بند نمي شد. دائم توي كوچه گل بازي مي كرد. حالا هم كه مي بيني هزار - .ماشاالله عين رستم. آدم حظ مي كند به يال و كوپالش نگاه كند :يا با بغض مي گفت دماغش در آمده كه در بيايد! من كه نمي توانم هر دقيقه فين بچه را بگيرم، هزار كار دارم! انگار خواستگار آمده، - !از خودمان كه رودربايستي نداريم :مي گفتم موضوع رودربايستي نيست. بچه بايد تميز باشد كه مريض نشود. تا بشود توي صورتش نگاه كرد. آدم رغبت - .... نمي كند :حرفم را قطع مي كرد نترس جانم. توي رويش هم نگاه مي كنند كاكا هم مي گويند. به تو قول مي دهم با همين فين آويزان، منتش را - بكشند. مگر پدرش بد از آب درآمده؟ قول مي دهم دخترهاي اعيان و اشراف ولش نكنند. مجيزش را بگويند و زير .پايش بنشينند خوب منظورش را مي فهميدم. متوجه تيزي كلامش مي شدم. دلم مي خواست جواب دندان شكني به او بدهم. ولي نمي دانستم چه بگويم؟ از دعوا و مرافعه وحشت داشتم. مي ترسيدم رحيم مكدر شود. از عاقبت كار مي ترسيدم. من .كه زير بار فلك نمي رفتم، از اين پيره زن حساب مي بردم. لب ها را به هم مي فشردم و به اتاقم باز مي گشتم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>