eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
3.7هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🌿﷽🌿 :دوباره بي حوصله شدم. پرسيدم اسمش چيست؟ - .نيمتاج - :دايه صدايش را پايين آورد و انگار از موضوع محرمانه اي صحبت مي كند آهسته افزود ولي مي گويند دو سه سالي از منصور آقا بزرگ تر است. پير دختر بوده. نزديك سي و سه چهار سال سن دارد. - از اول با منصور آقا شرط كرده، گفته من اهل برو و بيا و مهماني رفتن نيستم. ولي مانع شما هم نمي شوم. شما خودتان تنها برويد. گفته من آزاد، شما آزاد. من دوست دارم شب و روزم به عبادت و خانه داري بگذرد. شما هم .برويد پي كار خودتان. هر كار كه دوست داريد :با لحني كه نيمي شوخي و نيمي ريشخند و تمسخر بود گفتم .چرا؟ شايد عارش مي آيد به هر جا برود. شايد خيلي جا سنگين است - :دايه دست خود را به علامت تمسخر تكان داد و لبخند زنان گفت نه بابا، تو هم باور كردي؟ مهماني نرفتن فاطي از بي تنباني است. دختره آبله رو است. مي خواهد كسي صورتش - .را نبيند با شگفتي دريافتم كه قند توي دلم آب مي شود. چه ذات جلبي دارم! پس منصور هم چندان عاقبت به خير نشده. بي دليل خوشحال شدم. مثل اين كه كسي در دلم مرتب مي گفت حقش همين بود. ولي به روي خودم نمي آوردم. حالا كه حقيقت را فهميده بودم، حالا كه ته و توي قضيه را در آورده بودم، حالا كه دنيا به كام من شده بود، دلم براي .منصور مي سوخت « اي بيچاره! پس چرا منصور او را گرفته؟ يك دختر پير آبله رو را؟ » عمه جانت كه مي گويند براي پول. ولي من باور نمي كنم. وضعشان بد نيست ولي آن خبرها هم نيست كه چشم :جواني مثل منصور را كور كند. مي گويند يك بار يكي از زن هاي بد زبان فاميل خودشان به طعنه به دختره گفته وقتي كه من ته ديگ عدس پلو را مي بينم ياد تو مي افتم. پدرش به جاي او جواب داده و گفته: دختر من در » عوض جمال آن قدر كمال دارد كه صورتش در چشم اهل فضل از قلم چيني صاف تر باشد. اي برادر سيرت نيكو « .بيار و همين هم شده. منصور يك خانم مي گويد و صد تا از دهانش مي ريزد. چنان با عزت و احترامي به او مي گذارد - .كه بيا و ببين :پرسيدم عمو جان چه نظري دارد؟ - .عمو جانت از بس منصور آقا را دوست دارند هر چه را او بگويد، قبول مي كنند - :گفتم بد نشد دايه جان. دلم مي خواهد ببينم زن عمو كه پشت سر همه لغز مي خواند، براي عروسي كه آورده چه بهانه - اي دارد؟ هيچ. كي جرئت دارد بگويد بالاي چشمش ابروست؟ شيره و شيردان همه را مي كشد بيرون. روز پاتختي آن قدر - به مادر عروس و به خود نيمتاج، شازه ده خانم و شازده خانم كرد كه همه ذله شدند. آخر خود دختر برگشت و :گفت « .خانم، مادر من شازده است، من كه نيستم! من زن آقا منصور هستم. شما همان اسم مرا صدا كنيد » .پس زن بدي نيست - نه والله. من كه گفتم، همه خيلي تعريفش را مي كنند. مي گويند واقعا خانم است! اصالت دارد. نه اين كه فك و - فاميلش بگويندها! از غريبه ها بگير تا نوكر و كلفت همه دوستش دارند. مي گويند وقتي مي خواسته با خودش كلفتي، چيزي به خانه شوهرش ببرد آدم هايشان با هم دعوا داشته اند. هر كدام مي گفته اند من بايد با خانم بروم. :مي گويند بس كه خوب است. عموجانتان باغ شميران را به اسم منصور كرده. دختر هم به آقا منصور گفته شما يك ساختمان براي من توي همين باغ شميران درست بكنيد، من همان جا زندگي مي كنم. هر چه منصور آقا » گفته: آخر دور است، زمستان ها سرد است. گفته نه. من كه اهل رفت و آمد نيستم. اگر شما راحتي مرا مي خواهيد، « .بگذاريد همان جا باشم. منصور آقا هم گفته: اي به چشم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>