eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
3.9هزار ویدیو
38 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
👩‍⚖ 🌷 ﷽ خودكار حتي يه لحظه هم توي دستم نلرزيد؛ اما دلم بارها لرزيد. بارها التماس كردم كه همه ي اينها كابوس باشن و زودتر از اين خواب احمقانه بيدار بشم؛ اما صداي دفتردار مهر تاييد روي واقعي بودن اين كابوس بود. خودكار رو روي ميز گذاشتم. ٔ كيفم رو توي دستم جابه جا كردم و به حالت ايستادنش نگاه كردم. به آشناترين غريبه اي كه روبه روم بود. چقدر اين فاصله ي نزديك بينمون دور بود. دو آدمي كه روزي عاشق هم بودن و حالا نفرت و خشم توي وجود هردو ريشه دوونده بود. دلم بيشتر لرزيد. دلم براي عمق نگاهش، گرماي دستهاش، تُن صداش و عشق وجودش تنگ ميشد؛ اما نه براي احساني كه روبه روم ايستاده بود و به ديوار پشت سرش تكيه زده بود و دستهاش رو توي هم گره كرده بود. براي احساني دلتنگ بودم كه روزي عشقمون رو ميپرستيد و فكر ميكردم هيچوقت اين عشق بينمون تمومي نداره. از كنارش رد شدم كه گفت: - خوشحالم اين لكه ي ننگ از توي شناسنامه ام پاك شد. ايستادم و به سمتش برگشتم. با خشم توي چشمهاي عسلي و پر از كينه اش چشم دوختم. - اين لكه ي ننگ هيچوقت تو رو به خاطر تهمتايي كه بهش زدي نمي‌بخشه، هيچوقت! پوزخندي زد و با عصبانيت از كنارم رد شد. اشكم از روي گونه ام سر خورد و قبل از اينكه بيشتر پيشروي كنه پاك شد. *** ديگه تحمل اين هوا، اين شهر و اين آدمها رو نداشتم. هوا گرفته و غمبار بود. احساس ميكردم تموم آدمهاي كوچه و خيابون هم به چشم بد بهم نگاه ميكنن. اكسيژن اين شهر كم بود. نفس كم ميآوردم و اونقدر سرفه ميكردم تا به گريه بيفتم. ميدونستم كه اكسيژن اين شهر فرقي نكرده. ميدونستم كه مريضي تازه اي نگرفتم. ميدونستم كه اشكهام زيادي نيومده تا از چشمهام سرازير بشه. من فقط دلتنگ بودم، دلتنگ تنها دخترم. ديدارهاي ماهي يه بار روح آشفته هم رو ارضـ*ـا نميكرد. من بايد تموم وقتم رو با اون ميگذروندم. بايد تموم ثانيه هام رو به صورت زيباش چشم ميدوختم. بايد قدكشيدنش رو به چشم خودم ميديدم. بايد تموم وقتم رو صرف بزرگ كردنش ميكردم. بايد دستش رو ميگرفتم و راه رفتن رو بهش ياد ميدادم. بايد عشق و محبت رو بهش نشون ميدادم. بايد تموم حس مادربودن رو به وجودش تزريق ميكردم. اما الان چي؟ الان فقط از پنجره ي اتاقم به بيرون خيره شدم و به بوي تنش فكر ميكنم. ديگه تحمل نگهداشتن بغضم رو نداشتم. ديگه نميتونستم اين حس رو تحمل كنم. بايد فرياد ميزدم. بايد داد ميزدم تا ذره اي از دردم كم ميشد. تنها لباسي رو كه ازش داشتم توي آ*غـ*ـوشم گرفتم. بو كشيدم و با درد فرياد كشيدم؛ ضجه زدم و اشك ريختم؛ اما هنوز هم غم توي دلم سنگيني ميكرد. صداي بازشدن در اومد و مامان بود كه سرم رو توي بغـ*ـل گرفته بود و سعي داشت روح ناآروم مادري رو آروم كنه؛ اما وقتي نااميد شد، خودش هم با من اشك ريخت. با درد فرياد كشيدم: - من بچه ام رو ميخوام. من هديه ام رو ميخوام. مامان چرا اون پيشم نيست؟ چرا به زور ازم گرفتنش؟ سرم رو بـ*ـوسيد و كنار گوشم آروم گفت: - الهي دورت بگردم مامانجان! آروم باش. خودت رو از بين ميبري اينجوري. اما چيزي از غمم كم نكرد. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان پر شور خانم دکتر خدادادی فرزند شهید در اجتماع هنجار شکنانه پزشکان در آمفی تاتر نظام پزشکی مشهد پزشکی که از درون جامعه خود خبر ندارد چگونه ادعای نخبگی میکند؟ شما نمیدانید دغدغه و مشکل دهه هشتادی چیست، مدعی تر از همه شما من فرزند شهید هستم! بگذارید جنگ بشود ببینیم کدامتان به جنگ میرود کمی انصاف داشته باشید در زمان کرونا کدامتان به میان کارتن خواب ها رفت؟ @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
، یار میگفت؛ بزودی فتنه هایی درپیش خواهید داشت، درآن روز من نیستم؛پشتِ آقا را خالی نکنید:)! @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
♦️‌ قابل توجه عزیزان دست به هشتک و پروفایل سیاه کن: مرگ اینهمه بیگناه در هشتک نداشت ؟! 🔹‌ نمیرید از تناقض؟! ‌ مریم شاهد @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
هیــچــگــاه احــســاســات ڪــســے رو دســت ڪــم نــگــیــریــد چــون هرگــز نــمــے دانــیــد بــراے ایــنــڪــه آن را بــه شــمــا ابــراز ڪــنــد چــقــدر شــجــاعــت بــه خــرج داده اســت @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
زندگی حکايت قديمی کوهستان است، صدا می کنی و می شنوی... پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند ... @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
آرامش ، هنر نیندیشیدن به چیزهاییست که ارزش فکر کردن ندارند.🌸 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنوا ۗ خداوند از ڪسانی ڪه ایمان آورده‌اند دفاع می‌ڪند؛ حج/ ۳۸ _____ مهم فقط اینه ڪه خداجان رهات نڪنه و لاغیر خدا به موسی ع وحی ڪرد: ای موسی! فقیر ڪسی است ڪه سرپرستی چون من نداشته باشد، مریض ڪسی است ڪه طبیبی چون من نداشته باشد، غریب ڪسی است ڪه مونسی چون من نداشته باشد... شڪر ڪه داریمت ☘️ @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
رقص اندر خون خود مردان کنند رقص اندر کوچه نامردان کنند ◼️ ایران تسلیت🖤😭 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
واااااااااای چه کانالیه این کانال😊🌻 خدائی نیای ضرر کردی😔😊 از گرفته تا کلا برای خودش باشی و نیای تو این کانال☺️ از محالاته😊 eitaa.com/joinchat/3378184385Cded59ab28c امام رضائی ها کجائید📣📣📣📣📣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅─✵💖✵─┅┄ اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالی بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🌹🌹 @hedye110
| اِلهى عَظُمَ الْبَلاء... | 💫 نبودنت، همان بلای عظیم است؛ که زمین را تنگ کرده! هزار سال است منتظری حضرت صاحب دلم و من به جای سرباز؛ سربارت شده‌ام ...! کسر همین یک نقطه، تعادل دنیا را به هم می‌ریزد ... @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 💟دعا برای شروع روز💟 ا🍃💕🍃 💙بسم الله الرحمن الرحیم💙 ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبـَاحَ الْـاَبـْـــــرَار وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الْـاَشَـــــرَار ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَقـْبـُولـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْمـَرْدُودِیــــن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْصّـَالـِحـِیـن وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْطّـَالـِحـِیـن ا🍃💕🍃 اَلـلّـهُـمَ اجـْعَـلْ صَـبَـاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـْخـَیْـرِ وَ السَّعـَادَة وَ لـَـا تَــجْــعـَـلْ صَـبـَاحَـنـَا صَـبَـاحَ الـشَّـرِ وَ الْشِّـقـَاوَة ا🍃💕🍃 💠امين يا رب العالمین💠 التماس دعا 🙏🙏🙏🙏 💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃💕🍃 @delneveshte_hadis110
☀️ به رسم هر روز صبح ☀️ 🌻السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌻 💕💕💕💕💕💕💕💕 🌸السلام علیک یا امام الرئوف 🌸 🌻ﺍﻟﻠَّﻬُﻢَّ ﺻَﻞِّ ﻋَﻠَﻰ ﻋَﻠِﻲِّ ﺑْﻦِ ﻣُﻮﺳَﻰ ﺍﻟﺮِّﺿَﺎ ﺍﻟْﻤُﺮْﺗَﻀَﻰ ﺍﻟْﺈِﻣَﺎﻡِ ﺍﻟﺘَّﻘِﻲِّ ﺍﻟﻨَّﻘِﻲِّ ﻭَ ﺣُﺠَّﺘِﻚَ ﻋَﻠَﻰ ﻣَﻦْ ﻓَﻮْﻕَ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻭَ ﻣَﻦْ ﺗَﺤْﺖَ ﺍﻟﺜَّﺮَﻯ ﺍﻟﺼِّﺪِّﻳﻖِ ﺍﻟﺸَّﻬِﻴﺪِ ﺻَﻠَﺎﺓً ﻛَﺜِﻴﺮَﺓً ﺗَﺎﻣَّﺔً ﺯَﺍﻛِﻴَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺻِﻠَﺔً ﻣُﺘَﻮَﺍﺗِﺮَﺓً ﻣُﺘَﺮَﺍﺩِﻓَﺔً ﻛَﺄَﻓْﻀَﻞِ ﻣَﺎ ﺻَﻠَّﻴْﺖَ ﻋَﻠَﻰ ﺃَﺣَﺪٍ ﻣِﻦْ ﺃَﻭْﻟِﻴَﺎﺋِﻚَ🌻 💕💕💕💕💕💕💕 🌸 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌸 @delneveshte_hadis110
🌹🍃🌹🍃🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃 🍃 🌹 🍃 ❤️ توسل امروز ❤️ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، يَا أَبَا الْقاسِمِ، يَا رَسُولَ اللّٰهِ، يَا إِمامَ الرَّحْمَةِ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ 🍃 🌹 🍃 🌹🍃 🍃🌸🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 @delneveshte_hadis110
👩‍⚖ 🌷 ﷽ * تموم وسايلم اندازه ي يه ساكدستي بيشتر نشد. داشتم از اين جا ميرفتم. از جايي كه از اول بهش تعلق نداشتم. جايي كه ديگه براي من هيچ دلخوشي اي نداشت. توي بغـ*ـل مامان و بابا جا گرفتم و به توصيه هاشون گوش دادم. سرم رو به نشونه ي تاييد تكون دادم و سوار اتوبوس شدم. مهديه و فاطمه رو ديدم و براشون دست ٔ تكون دادم. روي تنها صندلي باقيمونده نشستم و با حالتي خلسه به بيرون زل زدم. اتوبوس كم كم به مقصد استان چهارمحال حركت ميكرد. چند روز پيش كه شنيدم گروه اعزامي به مناطق محروم براي كمك فرستاده ميشه، حس كردم بهترين موقعيته براي اينكه كمي از اين لجنزاري كه دورم رو گرفته دور بشم. كمي براي خودم زندگي كنم و به چيزي فكر نكنم و هر بار طبق قرار مقيدشده براي ساعتي برگردم و فقط هديه رو ببينم. اينكه از ماه قبل چقدر به وزنش اضافه شده، چقدر قدش بلندتر شده، چقدر چهره اش عوض شده. دوباره بغض عجيبي به گلوم چنگ انداخت كه به سختي فرو دادمش. گلوم از اينهمه بغضهاي جمع شده درد گرفته بود. چشمهام رو روي هم گذاشتم. به قدري خسته بودم كه هر لحظه ممكن بود بيهوش بشم؛ اما هجوم افكار و خيالات اجازه آرومگرفتن رو به جسمم نميداد. اينكه قرار بود به زادگاهم برگردم، حس نشاط بهم ميداد. هرچند كه قرار بود به مناطق محروم استان برم و شايد هيچوقت به جايي كه روزي به دنيا اومدم برنگردم؛ اما همين كه ميتونستم به هم استانيهاي خودم كمك برسونم واسه ام كافي بود. هرچند اوايل بابا خيلي مخالفت ميكرد. ميترسيد كه فيلم ياد هندستون كنه و بخوام يه سري به خونواده بزنم؛ اما وقتي بهش گفتم در حال حاضر تنها چيزي كه برام اهميت نداره همينه، اجازه داد. شايد هم ديدن حال روحيم باعث شد كه دست از لجبازي برداره و رضايتش رو اعلام كنه. مامان هر لحظه نگران بود و با چشمهايي اشكبار بهم نگاه ميكرد. شايد فكر ميكرد ممكنه به خودكشي فكر كنم؛ اما بايد ميدونست تا زماني كه اين لكه ي ننگي كه به خاطر كسي كه هيچ ارزشي برام نداره روي پيشونيم نشسته، هيچوقت به مرگ فكر نميكنم. بايد ميدونست تا وقتي كه فرزندم رو به دست نيارم از اين دنيا نميرم و تا زماني كه انتقامم رو از كساني كه باعث همه ي اين اتفاقات شدن نگيرم، لحظه اي آروم نميشينم. * احسان از سر كار اومدم. خسته و داغون، توي خونه ي تاريك و سرد خزيدم. حتي يه لامپ هم روشن نميكردم. فقط ساعتها روي كاناپه مينشستم و با خودم فكر ميكردم. تموم مدت به اين فكر ميكردم كه چطور ممكنه؟ چطور ممكنه اينهمه مدت برام نقش بازي كرده باشه؟ چطور ممكنه بهم خــ ـيانـت كرده باشه؟ چطور ممكنه اينجوري عذابم داده باشه؟ چطور ممكنه اون آدم خوب، اينقدر لجن شده باشه؟ چطور تونست اينقدر ماهرانه برام نقش بازي كنه؟ وقتي با خودم فكر ميكردم و به نتيجه نميرسيدم، همه چيز رو پرت ميكردم، هر بار چيزي رو ميشكوندم و خودم رو آروم ميكردم. گاهي اوقات هم مثل ديوونه ها تموم اتاقها رو ميگشتم. توي اتاق هديه ميموندم، گريه ميكردم. توي اتاق خواب مي‌ايستادم، چهره اش جلوي چشمهام مياومد. لباسي رو كه دوست داشتم پوشيده بود. موهاش رو اونجوري كه من دوست داشتم بسته بود. رژ قرمزش رو روي لبهاش زده بود. لبخندش، چشمهاي قهوه اي و درشتش رو درخشان ميكرد. لبخندي روي لبهام ميآوردم؛ اما تو يه لحظه زني روبه روم بود كه دست دردست يه غريبه ي ديگه بهم زل زده، توي بغـ*ـل اون جا گرفته بود و با صداي بلند بهم ميخنده. به سادگيم ميخنديد. قهقهه ميزد و صداي خنده هاش عصبيم ميكرد، عصبيتر از چيزي كه ميتونستم باشم. تموم لباسهاي توي كمدش رو بيرون ميآوردم و با قيچي به جونشون ميفتادم. از بوي تنش بدم مياومد. از عطري كه هميشه ميزد متنفر بودم. هر جاي ديگه كه اسمش رو ميشنيدم زجر ميكشيدم. نفسم رو با فوت بيرون دادم و وجودي رو كه پر شده بود از نفرت و كينه ي زني كه يه روز عاشقانه دوستش داشتم به سختي به بالكن رسوندم. فيـلتـ*ـر سيگارهايي كه اين مدت كشيده بودم تا درد وجودم آروم بگيره، روي زمين افتاده بودن. بيخيال نگاهي انداختم و سيگار ديگه اي آتيش زدم. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ @delneveshte_hadis110 <====💠🔶🌹🔷💠====>
📌‏وقتی یه روز پنجره رو باز کردی که بگی زن زندگی آزادی و با این صحنه مواجه شدی صدات حنّاق میشه تو گلوت و خفت میکنه ✍گندم ایزدی @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
در این آتش هر آنکس هیزمی ریخت شریک خون شیراز است امروز... @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
: کثرت اشتغال مباحات و بسیار کردن و لغو گفتن و گوش به اراجیف دادن، را می‌میراند. 📚 برنامه سلوک، ص۱۰۰             @hedye110 🔸🔶🔹🔷🌹🔷🔹🔶🔸
💠 حاج‌اسماعیل دولابی: 🔹 به تربت علیه‌السلام زیاد سجده‌کردن، را عوض می‌کند. 📖 مصباح‌الهدی، صفحه ۲۷۳ @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
🌳 🌳 ﷽ بى وفايى فرمانده سپاه، دل مرا به درد آورده است، من تصميم گرفته ام تا هر چه سريع تر به كوفه برگردم و امام حسن(ع) را در جريان بىوفايى فرمانده سپاه قرار بدهم . آرى، معاويه اين بار با سكّه هاى سرخ به ميدان آمده است . امام حسن(ع) با شنيدن اين خبر بسيار ناراحت مى شود و رو به ياران خود مى كند و آنان را از عشق به دنيا بر حذر مى دارد . لشكر معاويه در نزديكى هاى مرز عراق اردو زده است و هر لحظه ممكن است كه به سوى عراق حمله كند ; امام شخص ديگرى به نام مُرادى را به عنوان فرمانده به سوى انبار مى فرستد تا بار ديگر سپاه را سامان دهى كند . امام به او توصيه مى كند كه او ديگر فريب معاويه را نخورد و او قول مى دهد كه به امام و هدف او وفادار بماند . 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
22.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦پرسش خبرنگار خبرگزاری صداوسیما از مردم درباره یک عکس؛ حال شما بعد از دیدن این تصاویر چگونه شد؟ 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آهای کوه غیرت هوامونو داری!؟ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
عادت ها و کارهای زشت که انجام میدیم سعی کنیم به مرور زمان ترک کنیم براش حتی تنبیه هم در نظر بگیریم تا زمانی که نفس رو در سختی و رنج قرار ندید نمی تونید اون رو از آلودگی پاک کنین 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>
🔴گناهی که انسان را زود هلاک می کند ✍ روزی امام علی(علیه السلام) فرمود:پناه می برم به خداوند، از گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت خواهند شد. "عبدالله بن کواء" پرسید: آیا گناهانی که موجب زود رسیدن هلاکت می شود، وجود دارد؟ امام علی(علیه السلام) پاسخ دادند : آری، و آن گناه "قطع رحم" و قهر کردن افراد خانواده ها است که موجب هلاکت زودرس می شود. چه بسا خانواده ای هستند، که با اینکه از حق دورند، ولی بر اثر همکاری و خدمت به همدیگر، دور هم جمع می شوند، و همین کار موجب می شود که خداوند به آنها روزی می رساند؛ و چه بسا افراد پرهیزکاری که تفرقه و درگیری در میان خانواده آنها، موجب می شود که خداوند آنها را از رزق و روزی و رحمتش، محروم سازد. 📚اصول کافی، ج 2،ص347 🇮🇷 @delneveshte_hadis110 <====💠🔷🌷🔷💠====>