فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با صدا ببینید فوق العاده آرامشبخش🔈
🌧کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
⭐بگذرد از هفت بند ما ، صدا را تر کند
🌧قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
⭐رشته رشته مویرگ های هوارا تر کند
🌧بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
⭐شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند
🌧از خدای مهربون میخوام
⭐بارونش فقط برای شستن غم هاتون باشه
🌧الــــهــــی آمـــیــــن🙏
⭐شبت آرام و در پناه خداوند مهربان🌙
💖🌹🌟✨🌟🌙🌹💖
AUD-20210214-WA0002.mp3
1.82M
تجدید عهد روزانه با امام زمان (عج) 🤍
#دعای_عهد ❤️
با صدای استاد : 👤فرهمند
🌤 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🌤
↘️💖🌻🌷
#التماسدعا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی به امید تو
💖🕊
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
می رسی...
چه وِلوِله اى مى كنند
بر خطوطِ حاملِ انتظارِ من
نت هاى گامِ تو🎼
🎼مىرِسى🎼
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺 🎼 📸 آوایی شاد و زیبا بهمراه بخشی از زیبایی شهر شیراز حافظ و سعدی... ؛
برای شروع یه روز زیبای خدا
🍃🌼 با آرزوی بهترینها برای شما مخاطبای گرامی.
🍃🌸سلامی چو بوی خوشِ آشنایی...
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت68
–اصلا راستین خان میدونن که میای اینجا؟
با شنیدن حرفم اخم غلیظی کرد.
–مگه چیکار میکنم؟ معلومه که میدونه، چیه نکنه با دیدن یه کلاس فکر کردی اینجا خبریه،
اخم کردم.
–یعنی میخوای بگی خبری نیست؟ در مورد من چی فکر کردی پریناز؟ هنوز اینقدر بدبخت نشدم که پاشم بیام اینجور جاها، توام نیا، آخه یه مرد بین این همه دختر چیکار داره؟
تحقیرانه نگاهم کرد.
–واقعا که، بهت نمیاد اینقدر امل باشی، فکر کردم آدم حسابی هستی، گفتم بیارمت...
پوزخند زدم.
–اینجا ارزونی شما آدم حسابیها. اگر از اینجا بیرون نیای برای راستین توضیح میدم که اینجا چه خبره. بعد با سرعت به طرف در راه افتادم. دنبالم دوید، حرفم عصبیاش کرده بود. از پشت روسریام را کشید.
–وایسا ببینم. گفتی چه غلطی میکنی؟ برای این که از افتادن روسریام جلوگیری کنم برگشتم و مجبور شدم هلش بدهم. تلو تلو خوران به عقب رفت ولی روی زمین نیوفتاد.
–چیکار میکنی؟ دفعهی آخرت باشه دست به من میزنیها. خیز برداشت تا به طرفم هجوم بیاورد. من هم فوری پا به فرار گذاشتم.
دنبالم دوید و بلند بلند گفت:
–اگر حرفی به کسی بگی روزگارت رو سیاه میکنم. اصلا تقصیر منه دلم برات سوخت، تو لیاقت نداری. برو همون مثل بدبختا زندگی کن. از در موسسه رد شدم. ولی او همانجا جلوی در موسسه ایستاد.
من هم با فاصله ایستادم و گفتم:
– این تو و همهی اون کسایی که اون داخل هستن دارید مثل بدبختا زندگی میکنید نه من، به نظر من که کامپیوتر یاد دادن توام الکیه. سر کارت گذاشتن. واقعا نمیفهمم میرن خارج که رقص رو یاد بگیرن بیان به دخترا یاد بدن؟ برات عجیب نیست؟ اینا یه کاسهایی زیر نیم کاسشون هست. یا تو اونقدر سادهایی که اینارو نمیفهمی یا با خود اینا هم دستی که دخترای مردم رو از راه به در میکنید. من حاضرم صبح تا شب غرغر بشنوم ولی یه ساعت اینجا نمونم.
با فریاد چند فحش رکیک نثارم کرد.
چهرهاش قرمز شده بود و دندانهایش را روی هم میسابید.
از این که کوچه خلوت بود و کسی حرفهایش را نشنید نفس راحتی کشیدم. اصلا فکر نمیکردم همچین دختر بیحیایی باشد. از خجالت شنیدن حرفهایی که زده بود دیگر حرفی نزدم و به طرف خانه راه افتادم.
تازه فهمیدم نه تنها در موردش اشتباه نکرده بودم، بلکه اصلا نشناخته بودمش.
در تاکسی نشسته بودم و به اتفاقات چند دقیقه پیش فکر میکردم. به کسایی که آنجا دیده بودم. به عکسهای هنر پیشههای نیمه برهنه خارجی که به در و دیوار اتاق رقص چسبانده بودند، به نگاههای مدیر موسسه و همسرش، حال بدی پیدا کرده بودم. عکسهای اتاق خیلی زنده بودند. حتما سه بعدی بودند شاید هم پنج بعدی.
نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاده بود آن عکسها مدام در ذهنم مرور میشد و نمیتوانستم از خودم دورشان کنم. یادم است در جایی شنیدم که توصیه میکرد. نباید هر تصویری را دید چون گاهی بعضی تصاویر چهل سال طول میکشند تا از ذهن پاک شود. از کارم پشیمان بودم، خیلی پشیمان، مثل آن حیوان وفادار. نباید به پریناز اعتماد میکردم. اصلا چه دلیلی داشت که مرا به آنجا برد. هدفش چه بود؟
با صدای زنگ گوشیام افکارم حبابگونه ترکیدند. فوری گوشی را از کیفم بیرون کشیدم.
صدف بود. آنقدر با ذوق و شوق حرف میزد که درست نمیفهمیدم چه میگفت.
–صدف از چی اینقدر خوشحالی، کم جیغ جیغ کن ببینم چی شده؟ صارمی حقوقت رو اضافه کرده؟
–نه بابا، خیلی از اون مهمتر. بالاخره بابام رضایت داد. گفت فعلا چند ماه برای آشنایی بیشتر محرم بشید تا بعد.
–آخه این خوشحالی داره، خب اگه چند ماه دیگه گفت منصرف شدم چی؟
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
💕join ➣ @God_Online 💕
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
مداحی آنلاین - امام رضا - سید رضا نریمانی.mp3
1.33M
🎶 امام رضا قربون ڪبوترات
🎤 #سیدرضا_نریمانے
⏯ #نماهنگ | #استودیویے
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
یا امام رضا 💚
باز هم میل زیارٺ ڪرده ایم از راه دور
نیٺ از ما قصد از ما رفت و آمد با شما
ما ڪبوترهای بی بالیم اما آمدیم
لذت پرواز در اطراف گنبد با شما
#السلطان_اباالحسن✋
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
✨﷽✨
#حکایت
💢حاجت غلام در حرم حضرت امام رضا(ع) روا شد
✍ابوالحسن محمّد بن عبداللّه هروى مى گويد: مردى از اهالى بلخ با غلامش به زيارت حضرت امام رضا عليه السلام آمد، خود و غلامش آن حضرت را زيارت كردند. ارباب بالاى سر حضرت آمد و مشغول نماز شد و غلام پايين پاى حضرت به نماز ايستاد. چون هر دو از نماز فارغ شدند به سجده رفتند و سجده را طولانى نمودند، ارباب پيش از غلام سر از سجده برداشت و غلام را صدا كرد، غلام سر از سجده برداشت و گفت: لبيك اى مولاى من!
به غلام گفت: مى خواهى آزادت كنم؟ گفت: آرى، گفت: تو در راه خدا آزادى و فلان كنيز من هم كه در بلخ است در راه خدا آزاد است و من در اين حرم مطهر او را با اين مقدار مهريه به همسرى تو درآوردم و پرداخت آن را نيز ضامن شدم و فلان زمين حاصل خيز خود را هم وقف بر شما دو نفر و اولادتان و اولاد اولادتان و همين طور نسل و ذريه شما كردم و حضرت امام رضا عليه السلام را هم به اين برنامه شاهد گرفتم.
💥غلام گريست و به خدا و به حضرت رضا عليه السلام سوگند ياد كرد كه من در سجودم جز اين امور را نخواستم و به اين سرعت اجابتش از سوى خدا برايم معلوم شد!
📚برگرفته از اهل بيت عليهم السلام عرشيان فرش نشين نوشته استاد حسین انصاریان
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
✍از امام رضا(ع) سوال شد. بهترين بندگان خدا چه کسانی هستند فرمودند:
کسانی هستند که وقتی کارهای نيک انجام
می دهند، خوشحال می شوند، و زمانی که کارهای بد انجام می دهند، طلب مغفرت می کنند، و زمانی که به آنها نعمتی عطا می شود، شکرگزارند، و هنگامی که گرفتار می شوند، صبر می کنند، و زمانی که خشمگین می شوند، عفو می کنند.
📚 تحف العقول؛ صفحه۳۳٢
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کبوترم هوایی شدم…
┄┄┅─ 💚✵─┅┄
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨حضرت محمد ﷺ فرمودند:
كسى كه دوست دارد خندان و با روى گشاده خداوند را ديدار كند، بايد از محبّت و ولايت على بن موسى الرضّا(ع) بهره مند باشد.✨
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
4_5764812203995694778.mp3
4.85M
🌸 #میلاد_امام_رضا(ع)
وقتی که دورم از تو
درمونم فقط مشهده
🎤 #میثم_مطیعی
#ولادت_حضرت_عشق
#ولادت_امام_رضا_ع_مبارک_باد
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
#یا_ضامن_آهو
در باغ ولایت گل خوشبوست رضا
سـروچمــن گلشــن مینوست رضــا
نومیــد مشـــــو ز درگه احســانش
زیرا به جهان ضامن آهوست رضــا
#ولادت_حضرت_عشق
#ولادت_امام_رضا_ع_مبارک_باد
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
1_1069964158.mp3
5.22M
🌸 #میلاد_امام_رضا(ع)
نور گنبد طلا نورالله فی الظلمات
آب سقا خونته برای ما آب حیات
🎤 #مهدی_رسولی
#ولادت_حضرت_عشق
#ولادت_امام_رضا_ع_مبارک_باد
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
4_5861716291215164988.mp3
3.91M
🌸﷽🌸🍃
📖أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰاعَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا(ع)
📖 مولودی امام رضا(ع)
🔉 مداح؛ حاج سیدمهدی میرداماد
#دهه_کرامت
#میلاد_امام_رضا (ع)
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲ویژه استفاده در #اینستاگرام
🌸 #میلاد_امام_رضا(ع)
💐آقا سنه قربان
💐اینبار برای امام رضا(ع)
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👏 #سرود
👌فوق زیبا
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
#فرزندعلیعلیهالسلام
#صفحهدهم
پيامبر اين سخن را براى مردم بيان كرد، خدا مى دانست كه عدّه اى پيام اصلى اين سخن را درك نكرده اند، براى همين آيه 47 سوره "سبأ" را نازل كرد و از پيامبر خواست تا به آنان چنين بگويد:
(قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْر فَهُوَ لَكُمْ...)
"اى مردم! آن پاداشى كه از شما خواسته ام به نفع خود شماست".
آرى، اگر پيامبر از مردم خواست تا خاندان او را دوست داشته باشند، براى اين بود كه نفع آن به خود آنان مى رسد، هر كس خاندان پيامبر را دوست بدارد، از نعمت هدايت آنان بهره مند مى شود و در روز قيامت از عذاب رهايى مى يابد.
خدا دوست داشت كه مردم اين مطلب را هرگز فراموش نكنند، پس آيه 57 سوره فرقان را هم نازل كرد:
(قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا)
"اى محمّد! به مردم بگو كه من هيچ مزدى از شما نمى خواهم، فقط از كسانى كه مى خواهند راهى به سوى خدا پيش گيرند، اجر مى خواهم، ]اجر من همان محبّت و مودّت خاندان من است[.
🌻🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋🌻🦋
#فرزندعلیعلیهالسلام
#محمدهلال
#مرقدشریفکاشان
#انتخابات
#نشرحداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالدلنوشتهوحدیث
https://eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
💖🌹🌻🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
یا لیتنی کنت معک...
گفتمــ. . . .
اگـــر در کـــربــلا بــودمـ
تـا پـای جـــان بــرای حُسَـــین {ع} تـــلاش مـــی کــردمـ
گفـــت. . . .
یــک حُـــسَینِ زنــده داریــمــ
نــامـــش مـــــهدی {عـــج} اســـت
بــــسمـِـ الله. . . . .
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌺 🎼 📸 آوایی شاد و زیبا بهمراه بخشی از زیبایی شهر شیراز حافظ و سعدی... ؛
برای شروع یه روز زیبای خدا
🍃🌼 با آرزوی بهترینها برای شما مخاطبای گرامی.
🍃🌸سلامی چو بوی خوشِ آشنایی...
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
Banifateme_Babolharam_net_2.mp3
2.48M
🌸ا﷽ا🌸
#میلاد_امام_رضا_علیه_السلام
#سرود ویژۀ ایام ولادت علی ابن موسی الرضا علیه السلام و دهۀ کرامت به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
هوای بارون دارم هوای حرم
یه قلب مجنون دارم برای حرم
دوباره یادم افتاد شبای حرم
آی زائری که با اشک روون
رفتی سلام ما رو برسون
منم از اینجا می خونم برات
با زائرایِ آذری زبون
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
#عبورزمانبیدارتمیکند🕰
#نویسنده_لیلافتحیپور
#پارت69
مکثی کرد و گفت:
–عه، اُسوه، نفوس بد نزن. خدا نکنه. انشاالله که نمیگه.
راستی کجایی؟
–دارم میرم خونه.
–منم دارم میام خونهی شما، سر راه میخوام یه جعبه شیرینی بخرم مامان اینا رو غافلگیر کنم.
هینی کشیدم.
–جان! مامان اینا! صدف جان خیلی هول میزنیا، کی مامان من مامان تو شد؟ بعدشم تو نباید شیرینی بخری که، یه کم سنگین باش، امیر محسن باید شیرینی بخره،
–حالا چه فرقی میکنه، ضد حال نزن دیگه،
–فرقش اینه که ما برات حرف درمیاریم. خندید.
گفتم:
–تو نمیخواد چیزی بخری، من خودم میخرم. من میرم قنادی سر چهاراه توام بیا اونجا با هم بریم خونه،
بعد از خریدن شیرینی و تبریک گفتن به صدف، جریان رفتنمان به موسسه را برای صدف تعریف کردم.
با دقت گوش کرد و بعد گفت:
–کاش به من میگفتی میخوای بری همچین جایی، برات توضیح میدادم که نباید بری.
–چطور؟ مگه تو میدونی اونجا چه جور جاییه؟
–اون موسسات در ظاهر به دخترهای بیپناه و رانده شده از جامعه کمک میکنن، بهشون جای خواب میدن، آموزششون میدن، تفریح و رفاهی که مد نظر خودشون هست رو بهشون ارائه میدن، ولی در باطن روی مغز این دخترها کار میکنن تا علیه قانون کشور تربیتشون کنن. تا در مواقع خاص و بحرانی کشور، ازشون بر علیه امنیت کشور کمک بگیرن. تمام اون مددجوها که میرن خارج از کشور آموزشهای مخصوصی اونجا میبینن که چطور اینها رو شستشوی مغزی بدن.
–واقعا؟ مگه کشورهای دیگه بیکارن یا پولشون زیادی کرده که این همه هزینه میکنن.
–اونا حاضرن تمام این هزینهها رو بدن تا توسط دخترهای همین مملکت به وطن ضربه بزنن. چی بهتر از این که این بلایا رو از طریق خود ایرانیها نازل کنن. البته داخل ایران هم بعضی هموطنامون کمکشون میکنن. شعارشونم اینه، "آزاد شو و حتی شده یک نفر رو آزاد کن"
در ابتدا هم وارد کلاسهاشون بشی متوجه نمیشی، همه چی حساب شده و قطرهایی انجام میشه.
با دهان باز به چشمهای صدف نگاه کردم.
–تو اینارو از کجا میدونی صدف؟ یعنی واقعا حقیقت داره؟ حالا من الکی یه چیزی به پریناز گفتم انگار خیلی بدتر از اون چیزیه که فکر میکردم.
سرش را تکان داد.
–اره بابا، تو نگران بودی با یه کلاس رقص و این چیزا پریناز از راه به در بشه؟ نه عزیزم اونا...
حرفش را بریدم.
–وای نه، دیگه این کلمهی "عزیزم" رو تکرار نکن که یاد اون ادمها میوفتم.
خندید.
–دختر صفورا خانم درگیر این موسسه شده. حالا نمیدونم همین موسسه هست یا جای دیگه، میگفت چند ماه دنبالش گشته، اخه از خونه فرار کرده بوده. بعد خود دخترش بهش زنگ میزنه و میگه کجاست. صفورا خانم وقتی دخترش کوچیک بوده شوهرش فوت میکنه، اینم با کار کردن اینور و اونور خرج خودش و دخترش رو درمیاره. وضع مالیشون خیلی بده، دختره هم ناسازگار بوده، صفورا خانم میگفت اصلا خونه نبودم که بخوام به تربیتش برسم، یا ببینم کجا میره، کجا میاد. خلاصه دختره نمیدونم چطوری سر از اونجا درمیاره، الانم حاضر نیست به خونه برگرده. مثل این که اونجا خیلی خوش میگذره.
سردرگم پرسیدم:
–صفورا خانم کیه؟
–همون که برای نظافت فروشگاه میاد دیگه، البته اون موقع که تو از فروشگاه رفتی، تازه دو روز بود مشغول به کار شده بود.
–حالا این صفورا خانم از کجا فهمیده دقیقا اونجا چیکار میکنن؟
–اولش صفورا خانمم فکر میکرده اونجا خیلی خوبه، چند بار که واسه دیدن دخترش رفته و امده، یکی از خود اون موسسه بهش گفته دخترت رو بردار ببر، بعد همه چیز رو براش توضیح داده، ولی ازش قول گرفته به کسی نگه.
ولی خب دونستن این موضوع کمکی به صفورا خانم نکرد فقط استرسش رو بیشتر کرد. چون نمیتونه دخترش رو راضی کنه بیاد خونه.
صفورا خانم میگفت کلا افکار دخترش تغییر کرده، به مادرشم گفته دیگه اونجا نره، هر وقت بخواد خودش میاد بهش سر میزنه.
نوچ نوچی کردم و گفتم:
–اون دختره یکی مثل مامان من میخواد. احتمالا ننش زیادی لیلی به لالاش گذاشته، یدونه با پشت دست بخوابونه تو دهنش آدم میشه.
–نه بابا، صفورا خانم میگفت تا حالا دست روش بلند نکرده، میگفت خیلی باهاش مدارا کرده...
زنگ در را زدم.
–همون دیگه زیادی بهش توجه کرده، دختره رو توهم ورش داشته.
صدف خندید و با خوشحالی وارد خانه شد.
دستش را گرفتم.
–مثل این که توام یه پشت دستی میخواهیها، اینقدر ذوق زده نباش بابا، فردا مامانم میگه دوستت رو دستت باد کرده بود انداختی به ما.
صدف دوباره با صدای بلند خندید.
–باشه بابا، رفتیم بالا حواسم هست.
–فقط صدف جلو مامان در مورد حرفهایی که بهت زدم چیزی نگیها.
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِهحَقِزینَب
💕join ➣ @God_Online 💕
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>
#السلام_علیک_یا_امام_رئوف_ع❤️
زنگ نقاره ی تو باز پریشان شده است
یک مسیحی وسط صحن مسلمان شده است
خلق در فکر طوافند بگو سرش چیست
دور تا دور حریمت پر میدان شده است!
#سلطان_علی_بن_موسی_الرضا😍
💖🌹🌻🦋
#ایرانقوی
#کانالدلنوشتهوحدیث
@delneveshte_hadis110
<====🍃🌺🌻🍃====>