eitaa logo
🌷دلنوشته و حدیث🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3.7هزار ویدیو
37 فایل
اگــر یـکــ نــفـر را بـه او وصـل کــردی برای سپاهش تــــــو ســــــــردار یـــاری 💫یا صاحب الزمان💫 🌹کپی با ذکر صلوات آزاد است🌹 @kamali220 🌹ارتباط با مدیر↖️↖️ ادمین تبادل↙️↙️ @Yare_mahdii313
مشاهده در ایتا
دانلود
❗️ • وقتے‌خـدا ° درےروبہ‌روت‌میبنده• • اصراربه‌ڪوبیدنش‌نڪن‼️... ° اینوبدون‌ڪہ‼️ • هرچی‌پشتِ‌اون‌در‌هست ° به‌صلاحِ‌تــونیست(:🌱
زندگیت رو به خدا بسپار که اگه زندگیت رو به خدا بسپاری سریع بهش می رسی  .. شهید احمد محمد مشلب  -🌿 💔 "›
💠 آیت الله بهجت(ره) : اگر دلتان برای (علیه السلام) تنگ شد ، به صفحات قرآن نگاه کنید.🌼 eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
🔻آیت‌الله بهجت (ره) در روایت آمده است : خانه‌هایی که در آنها تلاوت می‌شود ، چنان‌که ستاره برای اهل زمین می‌درخشد ، برای آسمانیان می‌درخشند. 📒 در محضر بهجت ، ج۲، ص۲۹۶ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
🌸 يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ... ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ! ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﻢ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﻛﻨﻴﺪ ، ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺘﺪﻱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻭ ﻧﻪ ﺷﻔﺎﻋﺘﻲ ... (بقره/۲۵۴) 🔸🔹🔸 فقیری به ثروتمندی گفت: اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی؟ ثروتمند گفت: تو را کفن میکنم و به گور می سپارم. فقیر گفت: امروز که هنوز زنده ام، مرا پیراهن بپوشان، و چون مُردم، بی کفن مرا به خاک بسپار .. این حکایت بسیاری از ماست . . . که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن، میخواهیم برای یکدیگر سنگ تمام 🌸🍃 eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
💠 سه گروه بی خیر 🔸 امام صادق علیه السلام: در سه گروه خیری نیست: 1️⃣ کسی که در خلوت از خدا نمی ترسد، 2️⃣ کسی که در پیری از گناه کردن ابایی ندارد 3️⃣ کسی که از عیب خود احساس شرمساری نمی کند. 📚 وسائل الشیعه/ج8/ح21092 eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
💎برای رهایی از غم و اندوه چه کنم؟ 🔻امام صادق علیه السلام: ⬅️ما یَمنَعُ اَحَدَکُم اِذا دَخَل عَلَیهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنیا اَن یَتَوَضَّاَ ثُمَّ یَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ یَرکَعَ رَکعَتَینِ فَیَدعُوَ اللّه فیهِما؟ اَما سَمِعتَ اللّه یَقُولُ: «و َاستَعینوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ» ✍ چه چیز مانع می شود که هر گاه بر یکی از شما غم و اندوه دنیایی رسید، وضو بگیرد و به سجده گاه خود رود و دو رکعت نماز گزارد و در آن دعا کند؟ مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «از صبر و نماز مدد بگیرید»؟ 📚 وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۱۳۸ 🍃 ذڪر نٻڪ❤️ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
🪴 🪴 🌿﷽🌿 شیدا هم لبخند تلخی زد و توی دلش گفت: چنان بدی بهت نشون بدم که حالشو ببری. بعد هم با عصبانیت روشو برگردوند و به سمت ماشینش حرکت کرد و درهمون حال گفت: خبر داری زنت داره توی کارگاهی کار میکنه که رئیسش مردیه که یه روز دیوانه وار عاشقش بوده سهیل خشکش زد، چی داشت میگفت این؟! چطور جرات میکرد پشت سر فاطمه این حرفها رو بزنه، عصبانی گفت: دهنتو ببند، یک بار دیگه اسم زن منو بیاری تیکه بزرگت گوشته. بعد هم به سمت دفتر کارش توی ساختمون رفت. هنوز روی صندلی ننشسته بود که پیامکی براش اومد، وقتی پیام رو باز کرد نوشته بود: محسن خانی یک روزی عاشق زنت بوده و زنت هم الان داره توی شرکت اون کار میکنه، این همه کارگاه چرا زن تو باید بره اونجا؟ در ضمن دفعه آخرت باشه که با من اینجوری حرف میزنی چون دیگه داره صبرم تموم میشه. سهیل زمزمه کرد: خفه شو بابا... **** تابلو فرش منظره غروب دیگه تقریبا تموم شده بود، فاطمه رج رج این تابلو رو با عشق بافته بود، به یاد روزهای خوشی که با سهیل دو تایی مینشستن و از نیم ساعت قبل، تا نیم ساعت بعدش غروب خورشید رو تماشا میکردند. چقدر توی دوران نامزدی میرفتن توی دشت و دمن و میگشتن واسه خودشون، هر هفته یک جا بودند، همه از دستشون شاکی شده بودند... دستی روی تابلوی تموم شده کشید و گفت: آخیش، چقدر دوران خوبی بود... نگاهی به علی و ریحانه کرد که توی اتاق کارش یک عالمه اسباب بازی آورده بودند و داشتند بازی میکردند و گفت: شما دو تا وروجک مگه خودتون اتاق ندارین؟ در همین زمان سهیل وارد اتاق شد و نگاهی به تابلو فرش فاطمه انداخت و همزمان گفت: از همون اول که من بهت گفتم، باید اینا رو پرت کنیم بیرون خودمون صاحب اتاقشون بشیم که جیغ و داد علی و ریحانه بلند شد و شروع کردند به اعتراض، فاطمه و سهیل هم میخندیدند. سهیل رو کرد به فاطمه و گفت: میبینم که تابلوت تموم شده، خسته نباشی -مرسی، آره تموم شد. خوشگل شده؟ -مگه میشه چیزی از زیر دست شما در بیاد و خوشگل نباشه. بعد هم اومد و روی صندلی کنار فاطمه نشست و گفت: گفتی مسئول کارگاهتون کیه؟ -آقای خانی، گفته بودم قبلا که. -آره، گفتی برادر شوهر ساجده بوده -اوهوم سهیل همچنان که دستی به فرش میکشید بی هوا گفت: قبال خواستگارت بوده؟ فاطمه که خشکش زده بود، نگاهی به چهره بی تفاوت سهیل کرد و گفت: تو از کجا میدونی؟ -چرا نخواستی من بدونم؟ -چون موضوع بی اهمیتی بود، آره خواستگاری کرد و جواب رد شنید. سهیل روشو کرد به فاطمه و با لبخندی گفت: عاشقت بود؟ فاطمه که با لبخند سهیل آروم شده بود گفت: مگه هر کسی از کس دیگه ای خواستگاری میکنه لزوما عاشقشه؟ -حالا این یکی خواستگارت عاشقت بود؟ -نمیدونم، ازش نپرسیدم بعد هم لبخند زد. سهیل ابرویی بالا انداخت و گفت: خیلی خوب. نمی خوای به ما شام بدی؟ مردیم به خدا. پنج شنبست ها- امشب که نوبت من نیست شام درست کنم، یادت رفته؟ میزنم پیتزا بیارن- اوه! این پروژه حواس واسم نذاشته که، الان زنگ صدای جیغ آخ جون علی و ریحانه بلند شد که سهیل رو کرد به بچه ها و گفت: شما دو تا پنگوئن گوش واستاده بودین؟ همه خندیدند... ⛱🇮🇷⛱🇮🇷⛱🇮🇷 💖به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💖 ☘ 🦋☘ 🦋🦋☘ 🦋🦋🦋☘ 🦋🦋🦋🦋☘ eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
| دعای روزهای ماه رمضان 🏷 (دعای روز هفتم) 🤲 خدایا مرا بر روزه داری و اقامه نماز یاری بنما... @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ روزگارتان از رحمت  «الرَّحْمَنُ الرَّحِیم» لبریز سفرهٔ تان از نعمت   «رَبُّ الْعَالَمِين» سرشار روزتون پراز لطف وعنایت خداوند ‌ سلاااام الهی به امیدتو صبحتون بخیر💖 ➥ @hedye110 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
هرصبح بہ رسم نوڪرے از ما تورا سلام اے مانده در میان قائله تنها، تو را سلام ما هرچہ خوب و بد، بہ درِخانہ‌ے توییم از نوڪران مُنتظر آقا تو را ســلام @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا که بودیم نبودیم کسی/ کشت ما را غم بی هم نفسی تا که رفتیم همه یار شدند / خفته ایم و همه بیدار شدند قدر آیینه بدانیم چو هست / نه در آن وقت که اقبال شکست خیلی زود دیر میشه... eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
❣چقدر این متن دکتر الهی قمشه ای زیباست 👌🏻 روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند فضای منزلتان خالی از نقاشی های کودکانه خواهد شد؛ دیگر اثری از شکلک های خندان بر روی دیوارهای خانه، حک کردن اسامی بر روی پارچه ی دسته ی مبل ها و طرح های لرزان انگشتی بر روی شیشه های بخار گرفته ی پنجره های خانه،وجودنخواهد داشت. روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند دیگر اثری از هسته های میوه ها در زیر تخت ها وجود نخواهد داشت. در آن روز می توانید مدادی را بر روی میز براي يادداشت كردن پیدا کنید و شيرينی داخل یخچال باقی خواهد ماند. روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند میتوانید برای خود غذاهای بخارپز به جای ساندویچ هات داگ یا همبرگر درست کنید. میتوانید زیر نور شمع غذا بخورید بدون آنکه نگران دعوای فرزندانتان برای فوت کردن شمع ها باشید. روزی هنگامی که فرزندانتان بزرگ شوند زندگیتان متفاوت خواهد شد آنها آشیانه تان را ترک خواهند کرد و خانه تان آرام... ساکت... خالی و تنها خواهد شد. در آن زمان است که به جای چشم انتظاری برای فرارسیدن «روزی» ؛ دیروزها را مرور خواهید کرد... یعنی در ان روزها ؛ دلتنگ امروزتان خواهید شد... پس امروزتان را با آنها عاشقانه زندگی کنید🍃🍃🍃 eitaa.com/joinchat/3848601639C18dab506c9 ○●○●○
Joze 07.mp3
4.21M
⑥ تندخوانی جزء هفتم قرآن 🎙 استاد معتز آقایی @hedye110
enc_16793089998838079891146.mp3
9.94M
آخر ِسالی دست خالی اومدم . . درمونده اومدم . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
٠چقدر دلم برات تنگ شده💔میشه سحر دعوتم کنی کربلا آقای مــــــــــــــن!! "
مداحی آنلاین - آثار شهوت پرستی - استاد رفیعی.mp3
4.5M
♨️آثار شهوت پرستی! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @delneveshte_hadis110
مداحی آنلاین - از ما بخواین - استاد عالی.mp3
2.93M
♨️از ما بخواین! 👌 بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. @delneveshte_hadis110