جای خالی سلوچ
اگر بخواهم کلام را در مورد این کتاب داستانی خلاصه کنم، باید بگویم: زیبا،صریح و تلخ.
امّا این سه چگونه قابل جمع هستند.
زیباست چون تشبیهات و توصیفات را دقیق بیان کرده است. اگر قصد شرح حال کویر را دارد و یا درباره قماربازی می گوید و یا ساربانی شتران، دقیق و جزء به جزء ماجرا را تعریف میکند؛ آن هم نه تنها با زبانی رسمی، بلکه باترکیبی از زبان روستایی و عبارات محلی.
وجه دیگر زیبایی کتاب، وجود یک مادر است که میجنگد و تلاش میکند تا صورت خود را با سیلی سرخ نگه دارد و نان بازوی خود را به منت و سایه تحقیرآمیز دیگران نفروشد؛حتی دو پسر خود.
و البته داستان عشق که رمز پایداری زن است برای مبارزه با روزگار که در جای جای داستان، یاد آن تکرار می شود.
صریح است، زیرا کلامش کنایه ندارد. رک و صریح و سریع آن چه را که می خواهد بیان میکند و یا به تصویر می کشد؛ چه در مورد حرص باشد و یا فقر. حتّی در بیان الفاظ هم این صراحت به کار رفته است، الفاظی که شاید کمی رکیک باشند.
امّا تلخ است و شاید به نظر برخی سیاه.
روایت فقر به تنهایی خود تلخ است چه رسد به این که با مسائلی مثل حرص و طمع، کینه توزی، تمسخر و طعنه و... همراه شود.
قهرمان داستان در میان این تلخی هاست که مسیر خود را طی میکند تا در نهایت بتواند حامی فرزندان خود باشد.
تلخ است چون در هر چهار بخش کتاب، جدال این تلخی ها ادامه دارد تا به بیماری یک فرزند و شروع زندگی تلخ دختر خانواده و احساس پوچی فرزند دیگر ختم می شود.
#کتاب
#کتاب_بخوانیم
#جای_خالی_سلوچ
https://eitaa.com/joinchat/3042705412C34cb363564
#یادداشت_های_یک_طلبه
@delneveshtetalabe