2⃣1⃣#قسمت_دوازدهم
فرصت سوخته...
وارد کلاس شدم.
برای کار با دانش آموزان تعدادی برگه در کیفم داشتم.
برگه ها را از کیف شخصی ام بیرون آوردم و بین بچه ها پخش کردم.
کاغذ ها بوی خوبی برداشته بود.
چند تایی از بچه ها گفتند:«حاجی کاغذها بوی خوشی میده!»
به کیفم نگاه کردم. عطر درون ظرف پلاستیکی اثر خودش را روی کاغذها گذاشته بود.
خواستم مثال هم نشینی و شعر معروف گلی خوشبوی در حمام روزی...را بخوانم.
فرصت نشد...
حواسم کمی پرت شد.
فرصت خوبی برای بحث دوست و دوستیابی و صفات دوست خوب بود.
از دست دادم.
#فاطمیه
#سفرنامه_جهادی
#سفرنامه_جهادی_فاطمیه