eitaa logo
دل‌نویس🇵🇸
147 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
968 ویدیو
64 فایل
برخیز زهرا تا علی از پا نیفتد عرش خدا بر دامن صحرا نیفتد... لینک کانال #دلنویس:🖋📒❤️ https://eitaa.com/delnevis_1363 لینک کانال دِبشمون😊👇🌷 https://eitaa.com/Debsh_1363 نشر مطالب همراه با لینک و نام نویسنده اشکالی نداره😊
مشاهده در ایتا
دانلود
دل و دین و عقل و هوشم همه را بر آب دادی ز کدام باده ساقی به من خراب دادی چه دل و چه دین و ایمان همه گشت رخنه رخنه مژه‌های شوخ خود را چو به غمزه آب دادی دل عالمی ز جا شد چو نقاب بر گشودی دو جهان به هم بر آمد چو به زلف تاب دادی در خرمی گشودی چو جمال خود نمودی ره درد و غم ببستی چو شراب ناب دادی ز دو چشم نیم مستت می ناب عاشقان را ز لب و جوی جبینت شکر و گلاب دادی همه کس نصیب خود را برد از زکات حسنت به من فقیر و مسکین غم بی‌حساب دادی همه سرخوش از وصالت من و حسرت و خیالت همه را شراب دادی و مرا سراب دادی ز لب شکرفروشت دل “فیض” خواست کامی نه اجابتی نمودی نه مرا جواب دادی  
4_5805624967517179215.mp3
3.91M
" نماهنگ سلام فاطمه " 🎙 محمد حسین پویانفر
این روزها دارم یاد می‌گیرم... نمی‌رسیم تا وقتی که دیگر عقل بکارمون نیاد، بساطشو جمع کنه و بره، سوال‌ها تموم بشه، شبهه کاری نباشه... عاشق بشیم خیره فقط نگاه کنیم همین به شدت معتقدم تنها راه رسیدن، عشق است. و تنها عاشق و معشوق حقیقی است که صاحب ذات است. اوست که وجود حقیقی است. پس بقیه که وجود ندارند باید به واصلان حقیقی به خداوند، وصل شوند. به ائمه‌اطهار علیه‌السلام. آنها که از همه بیشتر عاشق‌اند اصلا عقل که کامل شود، تازه عاشق می‌شود.❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیوارها پر بود از عکس زن‌های زیبا! از نژادهای مختلف سیاه! سفید! زرد! عروس برونزه‌ای میان عکس‌ها بود با مدل موئی که آرایشگر تمام سعی‌اش را کرده بود به طور منظم به هم ریخته باشد! ابروهای بدون دمی داشت که به سمت شقیقه‌ها کاملا مورب می شد! دستی بود که هر ناخن انگشتش مدل متفاوتی از ناخن شده بود! قابی از چشم های‌ بسته با موج های رنگی سایه روی پلک‌هایش! و پای خوش‌تراش زنانه‌ای با خلخال! از طرفی می‌ترسیدم با تماشایشان گناه بزرگی مرتکب شوم و از طرفی گوئی چشم‌هایم جادو شده بود! دل نمی‌کند ازشان! توی پرده‌ی حریر پشت سر سارا خانم باد افتاده بود و میان موهایش این سو و آن سو لنگر می‌انداخت. تا موج‌های ریز روی رودخانه‌ی کاکارضا و بابونه‌های اطرافش رفتم. صدایی پیچید توی ذهنم: «با من ازدواج می‌کنی؟!» ستاره برگشت طرفم: «موهایش مدل پَر است. اِند کلاسه نه؟» تندی گفتم: «آره! آره! محشره!» از خودم پرسیدم:«پَر؟!» سارا خانم دفتر بزرگی از کشو درآورد و گذاشت روی میز. بازش کرد. شستش را چند بار روی زبانش کشید و ورق زد. گوشه پائین بیشتر صفحات تاخورده و چرک بود. سرش روی آخرین صفحه خم شد. بالافاصله زل زدم به دفتر. سارا خانم سرش را بالا آورد و گفت: «درست است خانم روشن اصلاح صورت اوهوم؟» زل زده بود توی چشم‌های من که ستاره گفت: «بله من هم اصلاح صورت و تمیزی ابرو» به سمتی که دستش را دراز کرده بود نگاه کردیم. «لطفا منتظر باشید تا صداتون بزنم» در حالیکه چشمکی به ستاره زد گفت: «بابا چیه این علفای دراز هرز؟! چرا زودتر نیومدی؟» سارا خانم کف دست‌هایش را به میز تکیه داد و با کمکش بلند شد...
قدم‌هایش را تند کرد و به طرف دخترهائی که فرزیشان بی تجربگی نشسته بر چهره‌ی جوانشان را محو می‌کرد و مشتری‌های زیر دستشان رفت. موهایش و روپوش به دنبالش پرواز کردند. راه افتادم دنبال ستاره که به طرف چوب لباسی پایه‌ای می‌رفت. مانتو و شالش را درآورد وآویزان کرد. چوب لباسی پر بود از مانتو و روسری حتی چادر و مقنعه! از این بابت خوشحال شدم. «کجائی دختر؟! نمی‌خوای مانتوتو درآری؟!» ستاره فرو رفته بود گوشه‌ی مبل و انگشت‌هایش را لای موهای سیاهش می‌کرد و در می‌آورد: «آخی ی ی ش! نجات پیدا کردم! چقدر این سارا حرف می‌زنه؟!» گفتم: «چی؟!» و فورا جواب دادم: «خب می‌‌دونی ستاره؟! سردم می شه! همین طوری راحتم!» «خداجون کمکم کن! یعنی همه باید اینجا مانتوهاشونو درآرن؟!» ستاره با اشاره‌ی دستش دعوتم کرد بنشینم کنارش. اولش مطمئن نبودم اجازه دارم روی مبل بنشینم یا نه؟! مدل هخامنشی مبلمان به خاطر مشوشم آورد از پدر قول گرفته‌ام تابستان برویم شیراز. به میز چوبی مقابلم زل زده بودم که ستاره ژورنالی را که از روی میز برداشته بود مقابل چشم‌هایم باز کرد: «این مدل لباسوببین! دکلتش قشنگتره نه؟» گفتم: «به نظر من این یکی قشنگتره!» خودم هم نفهمیدم این جواب را از کجا درآوردم و آبروی خودم را خریدم! با خودم فکر کردم:‌ «چی ته؟! منظورش چی بود؟!» فکر برگشتن به سرم زد اما احساس می کردم همه چیز و همه کس مراقبم هستند! دست کشیدم به صورتم و به صورت ستاره که ژورنال را روی پاهایش برگردانده بود و به آن زل زده بود خیره شدم. در واقع آن علف‌های هرز صورت مرا پوشانده بود نه صورت ستاره را! «ابروهای پاچه بزی!...علف‌های هرز!» نمی‌دانستم چه کار کنم! «ستاره ی دیوونه! کاش دلم پوسیده بود و هوای ابروهای تمیز و دُم باریک تو را نمی کرد!» «آخ خ خ!» یکی از مشتری‌ها بود. ستاره گفت:«حیوونی!» چشمک انداخت به من و ادامه داد: «مادربزرگم میگه هر چی نخ اصلاح بیشتر رو صورت کسی پاره بشه یعنی اینکه طرفش خیلی دوسش داره!» از آن جا که نشسته بودم می‌توانستم هنرجوی سفید پوشی را ببینم که پشت به سالن انتظار نشسته بود مقابل صورت خانمی که روی تخت زرد رنگ با روپوش پلاستیک دراز کشیده بود. یاد تخت دندان پزشکی افتادم. دست‌های هنر جو در حالی که از آرنج خم شده بود با سرعت زیاد به صورت زن نزدیک و از آن دور می‌شد. دم اسبی موهای هنرجو عقب و جلو می‌شد. دست کشیدم به صورتم. باید از آن علف‌های هرز لعنتی خلاص می‌شدم. «اگه زیاد تغییر کنم چی؟!» «ای بابا! تا بخوام برم خونه دو سه هفته‌ای طول می‌کشه!؟» دست گذاشتم روی پای ستاره و تکانش دادم: «خوبیت ناره؟!داره؟!»* لبم را گزیدم! ستاره گفت: «چی؟! چی گفتی؟!» گفتم: «هی ی ی چی! به نظرت خیلی عوض می‌شم؟» ستاره مثل کسی که حسابی لجش درآمده باشد گفت: «قضیه‌ی مامانم اینا دیگه؟!» در حالیکه لب‌هایش را غنچه کرده بود ادامه داد: «آره رویاجون؟ می‌خوان ترشی بندازن دیگه؟» صورتش را از من برگرداند و صدایش دورتر شد وقتی گفت: «مامان جون من که از خداشه هر چه زودتر از شرم خلاص شه! ایکبیری فقط چند سال از من و تو بزرگتره!» دوباره صورتش را به طرف من برگرداند: «باید خوشگل باشی تا یکی پیداشه بگیردت! غیر از اینه رویاجون؟!» زل زد به ابروهایم و ادامه داد: «باور کن مدل شیکی از ابروهات در میاد!» صدایش نزدیکتر شده بود: «به خدا بابام دفه‌ی اول که ابروهامو برداشتم نفهمید! مامانم بخاطر همین همیشه از دستش کلافه بود! اون عاشق آرایش بود و بابام انگار نه انگار... ✍ ب. محمدی ادامه دارد...
دل‌نویس🇵🇸
#مدل_ابروهای_من #قسمت_سوم دیوارها پر بود از عکس زن‌های زیبا! از نژادهای مختلف سیاه! سفید! زرد! عروس
سلام و نور و رحمت🌸 ببخشید فاصله افتاد. باید ویرایشش کنم. داشتم فکر می‌کردم یعنی من بعضی از این جمله‌ها رو نوشتم😄 پاکشون کردم، دیگه نیستن😅 از طرفی می‌گم کاشکی با این قلم ۱۵ سال پیش به نوشتن ادامه داده بودم و از طرفی می‌گم معلوم نبود این قلم به کجاها که نمی‌چرخید😁 اصلا هیچی، ببخشید خدا خب حالا اگر شما هم نظرتون را برام بذارید، و این کار را با کارای قبلیم مقایسه کنید، هدیه می‌گیرید😊 https://harfeto.timefriend.net/16703042949586 اینجا لطفا👆🌷✨
مى شنود صدايى به كوچكى صداى ما را،خدايى كه به بزرگى جهان است🖤 سلام.صبح بخیر ▪️مهربانی های شما در ایام فاطمیه و در چهل و نهمین سه شنبه مهدوی ؛گره گشای زندگی یک پدر بیمار و دختری چشم به راه 🥺 👇👇👇👇 ‌‌🌻⃟‌مرکز نیکوکاری نسل نسیم اتصال حلقه مهربانی ها 6037997950181660 🌻⃟‌ شماره ثبت:2059
یک روز دلم گم شده بود. گفتم: الهی! دل من باز ده. ندایی شنیدم که یا جنید! ما دل بدان ربوده‌ایم تا با ما بمانی، تو باز می‌خواهی که با غیر ما بمانی.... @hibook
4_5827973421820024527.mp3
4.11M
باد را نازل کردیم تا کلاه از سرشان بردارد.. @hibook
🔴 تحلیل بسیار جالبِ یک کاربر عراقی ازوقایع اخیر ایران 🔹 يکشنبه 20 آذر 1401 - 19:22 مقاله‌ای در شبکه های اجتماعی عراق منتشر شده است که به مطالبات اغتشاشگران در ایران می پردازد؛ در این مقاله تاکید شده است که مسائل اقتصادی و یا اجتماعی و یا علمی در فهرست مطالبات اغتشاشگران دیده نمی شود بلکه آنها به تاسی از فرهنگ غرب فقط خواهان کشف حجاب هستند. 🔸متن کامل مقاله به شرح زیر است: 🔹معترضان هیچ بیانیه یا شعاری مبنی بر بهبود خدمات عمومی از قبیل برق و گاز مطرح نکرده اند؛ زیرا تمام این موارد در کشور با قیمت پایین و با تکنولوژی های بالا فراهم و در دسترس ایرانی‌هاست. شهرها از نعمت لوله‌کشی گاز بهره‌مند هستند و برق هم به‌ندرت قطع می شود. 🔹در فهرست مطالبات اغتشاشگران، خواسته‌ای در خصوص آموزش یا درمان مشاهده نمی‌شود؛ زیرا انقلاب اسلامی در حوزه آموزش و درمان انقلاب به‌پا کرده است آموزش به‌صورت رایگان برای عموم ملت ایران فراهم است و ایرانی‌ها 95 درصد از نیازهای دارویی خود را تأمین می‌کنند و بیمارستان‌های ایران همه ساله از هزاران نفر از بیماران از کشورهای همسایه استقبال می‌کند. 🔹همچنین درخواستی در خصوص سنگفرش کردن جاده‌ها، احداث شبکه مترو و قطار و فرودگاه‌های داخلی دیده نمی‌شود؛ زیرا شبکه حمل و نقل در ایران از حیث وسعت و نیز از لحاظ زیبایی کم‌نظیر است علاوه بر آن در این کشور 70 فرودگاه داخلی وجود دارد. همچنین کسی از معترضان خواستار توسعه فضای سبز نیست؛ زیرا بسیاری از شهرهای ایران به گونه‌ای است که بیننده گمان می‌کند که وارد یک جنگل سرسبز شده است. 🔹در فهرست مطالبات معترضان حتی درخواستی مبنی بر نوسازی قوانین کار دیده نمی‌شود زیرا قوانین کار در ایران از بسیاری از نظام‌های سرمایه‌داری جهان پیشرفته‌تر است و از کارگران حمایت می‌شود. 🔹تقاضایی از وزارت مسکن از سوی معترضان دیده نشده است؛ زیرا آنچه ایران در خصوص مسکن به جوانان ارائه می‌دهد؛ آرزوی صدهامیلیون جوان در کشورهای متعدد است. 🔹در فهرست مطالبات ایرانیان درخواستی درخصوص آزادی‌های فکری و سیاسی مشاهده نشده است. مطبوعات ایران آزادانه می‌نویسند و انتقاد می‌کنند. همچنین کسی خواهان توسعه و ارتقای صنعت و پژوهش‌های علمی نیست زیرا ایران در این خصوص معجزه آفریده است. آنچه در بازار می‌بینی، اغلب ساخت داخل است، حتی پروژه‌های عظیم و ایستگاه‌های استخراج نفت و ذوب فلزات و ساخت خودرو به دست متخصصان ایرانی صورت می‌گیرد. سازوکار همه شرکت‌های بزرگ در ایران ملی هستند و تمام طرح‌ها و پروژه‌های خود را با ابزارها و نیروهای داخلی به اجرا درمی‌آورند. 🔹همچنین خواسته‌ای مربوط به موسیقی و سینما و شعر و نقاشی و ورزش ندیدم؛ زیرا ایران در بسیاری از هنرها در آسیا سرآمد و پیشتاز است. 🔹آنچه در فهرست مطالبات اغتشاشاگران دیده می‌شود آن است که این "نظام دیکتاتور اجازه بوسیدن در انظار عمومی و خلع حجاب و نوشیدن مشروبات الکلی و فسق و فجور را نمی‌دهد". شبکه های اجتماعی ایرانی را دنبال کنید تا به صحت سخنانم پی ببرید. 👈 عضوشوید @hosein_darabi