هدایت شده از فلسفه تابع وحی
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«كَلَامُكَ مِنْ كَلَامِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِكَ؟- استاد میرباقری
🔶تعارض ادله
سید احمد مددی:
بحث ترجیح اصولا از زمان علامه مطرح شده، خوب دقت بکنید، قدمای اصحاب ما غالباً این بحث را ندارند، چون بحث ترجیح، فرع «حجیت تعبدی» است و علمای سابق ما قائل به حجیت تعبدی نبودند. لذا اصلاً ترجیح و تعارض مطرح نمی شود. می گفتند: اگر روایات متعارض است، باید روایات را جمع و جور کنیم و به نحوی مثلاً با مراجعه به اقوال و... نتیجه گیری کنیم، در آن نتیجه گیری تعارض معنا ندارد. بله، اگر گفتیم خبر صحیح حجت است؛ آنگاه هردو خبر صحیح اند و با هم تعارض پیدا می کنند. بنابراین تعارض فرع حجیت تعبدی است.
در روایات هم تعبیر تعارض نیامده، تعبیر «تعارض» از اهل سنت است. لذا متحیر هم هستند چرا در کلمه تعارض، باب تفاعل از عرض به کار رفته است. این عرض در مقابل طول است، چه ربطی به تعارض دارد. بله، «تناقض» داریم؛ یکی، دیگری را نقض کند. اما تعارض یعنی چی؟! هدفشان هم این است که این خبر فی نفسه حجت است، خبر دوم هم فی نفسه حجت است، این در مقابل آن قرار گرفته آن هم در مقابل این، باب تفاعل آوردند! نه اینکه یک خبر مسلماً حجت داریم، سپس دومی آمده با آن معارض است، آن جا «معارض» می گویند. «تعارض» جایی است که هر دو با هم مخالفند، سرّ کلمه این است. این الفاظ را بیهوده به کار نبردند! سرّش این بوده هر خبری فی نفسه حجت است؛ این با آن مخالف است و آن با این مخالف است. و إلا اگر ترجیح داده شود، یکی حجت است و دیگری معارض است؛ نه اینکه هر دو متعارض!
لذا مرحوم آقای آقاضیا یک بحثی دارند که این روایت عمر ابن حنظله بحثش در مورد تعارض است یا بحثش در مورد تعیین الحجة عن اللا حجة است، یک تنبه خوبی ایشان پیدا کردند، ما این را مفصل توضیح دادیم، ما تعبیر دیگری را بکار بردیم که روایت عمر ابن حنظله در مورد تعارض حجتین و مرجحات است یا در مورد «مقومات حجیت»؟ این تعبیر بنده این است. لذا به ذهن ما می رسد که روایت عمر ابن حنظله در مقام آن شهرت روایی مثل اهل سنت نیست. بلکه در مقام «مقومات حجیت» است، نه مرجحات احدی الحجتین.
خود اهل سنت وقتی «شذوذ» و «شهرت نقلی» را معیار صحت گرفتند، گفتند ولو «ثقه». اساساً «شاذ» در اصطلاح آنها حدیثی است که سندش صحیح است، لکن راویش یکی است. اگر حدیث صحیح نبود که اصلاً بحث «شاذ» مطرح نمی شد، هرچند بعضی هایشان مطرح کردند. اصطلاحاً در «شاذ» یا «نادر» قید کردند که سندش صحیح است، فقط یک نفر است. خود اهل سنت هم متحیرند که اگر ما ظاهر آیه مبارکه «إن جائکم فاسقٌ بنباء» را تمسک کنیم، پس خبر عدل مطلقاً حجت است، می خواهد شاذ باشد می خواهد نباشد، پس این «من غیر شذوذ» را از کجا آوردید؟!
اولین کسی که در دنیای اسلام در خبر، «شهرت نقلی» را حساب کرده امام صادق (ع) است، شهادت امام صادق (ع) صد و پنج - شش سال قبل از وفات بخاری است؛ که فرمودند: « فإن المجمع علیه لا ریب فیه و دع الشاذ النادر». در حقیقت این «لا ریب فیه» همان صحیحی است که اهل سنت گفتند. ما قبل از امام صادق (ع) نداریم و تعجب این است که اهل سنت «شذوذ» نقل را موثر در صحت می دانند و مشهور علمای ما که از زمان علامه حدیث صحیح را تعریف کردند این قید را برداشتند! از زمان علامه به بعد تا همین الان که امثال آقای خوئی، دنبال «حجیت تعبدی» هستند اینگونه معنا کردند: «کل خبر یرویه ثقةٌ عن مثله إلی آخر الاسناد». قید «من غیر شذوذ» را اضافه نمی کند! مرحوم علامه اینگونه معنا کردند: «کل خبرٍ یرویه عدلٌ امامی عن مثله إلی آخر الاسناد». از زمان علامه آن «عدلً ضابط»، را تغییر داده به «عدلٌ امامی». چون بعضی از علما را دیدم در مناقشاتی که با اهل سنت داشتند، گفتند: این حدیث صحیح است، چون تمام رواتش ثقه است! آن طرف مقابلش جواب دادند: آقا این صحیح نیست، چون شاذ است، شاذ را ما صحیح نمی دانیم! این اصطلاحات باید خوب حفظ بشود. اصطلاحاتی است که در طول هزار و چهار صد و خرده ای سال علمای اسلام زحمت کشیدند. وقتی می خواهید صحبت بکنید باید کاملا مسلط به اصطلاحات باشید. هر مذهبی به تلقیات خودش عمل می کند، شهرت عملی در آنجا موثر است و لذا بین مثلا حنفی ها شهرت عملی موثر نیست، گاهی ابوحنیفه یک مطلب می گوید، شاگردانش چیز دیگری می گویند، این خیلی متعارف است. شافعی یک چیز می گوید، فقیه شافعی چیز دیگری می گوید.
🏠https://eitaa.com/deraiat
هدایت شده از کانال پیمان رکن الدینی
🔰فقه القرآن
📝 نوشته آيت الله محمد یزدی
🔻این کتاب در دو جلد نگارش یافته و دربردارنده چهار جزء است:
#جزء_نخست(عبادات) طهارت، صلاة، صوم، زکات، خمس، انفال ، حج و عمره.
#جزء_دوم (مسائل حکومتی)ولایت ، حکومت، جهاد، دفاع ، هجرت، امر به معروف و نهی از منکر، حدود، قصاص ، قضا و شهادت.
#جزء_سوم:(عقود و ایقاعات)نکاح، طلاق، تجارت، اجاره، رهن ، ضمان، کفالت ، وکالت، امانت ، قرض، عهد و قسم.
#جزء_چهارم: (اجتماعیات)لمحرمات، الاطعمه والاشربه، المجتمع والاداب، الوصیه، الارث، الدعاء والابتهال.
@law_Philosophy
🔶یا طاغوت یا الله
حضرت امام خمینی (ره):
عالَم از این دو حال خارج نیست. هر حرکتی که از انسان صادر بشود، چه حرکتهای قلبی و چه حرکتهای روحی و چه حرکتهای جوارحی، از این دوحد خارج نیست: یا به طرف صراط مستقیم و اللّه است و یا طاغوتی است؛ منحرف یا به طرف چپ یا به طرف راست.اِهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ. صراط مستقیم یک سرش اینجاست و یک سرش به آن طرف عالَم؛ به مبدأ نور: صِراطَ الَّذینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم، به آمدن تعلیمات انبیا. انعام کرده خدا بر ما که ما را هدایت کند به این راهی که راه اللّه است و موجب این میشود که تمام عالَم به سعادت برسند و با آرامش و با تربیت صحیح، در این عالَم زندگی کنند و تمام جهاتی که در این عالَم هست برگردانند به همان جهت توحیدی الهی و سایر حرکتها، چه حرکتهای قلبی باشد و چه حرکتهای خیالی باشد و چه حرکتهای جوارحی باشد، برخلاف این مسیر که باشد، همه طاغوتی است. همین دو راه بیشتر نیست: یا طاغوت و یا اللّه.
📚(صحيفه نور، ج 13، ص 173.)
🏠https://eitaa.com/deraiat
🔶جمله" الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ" از بديع ترين بيانات قرآنى است
مرحوم علامه طباطبایی ره
و جمله:" الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ" از بديعترين بيانات قرآنى است، چون كلمه" حق" را مقيد به كلمه" من" كرده كه بر ابتدا دلالت مىكند و هيچ حرف ديگرى اين معنا را نمىرسانيد، مثلا اگر مىفرمود:" الحق مع ربك، حق با رب تو است"، نه تنها آن معنا را نمىرسانيد، بلكه بويى از شرك در آن احساس مىشد، يعنى ممكن بود كسى خيال كند كهخداى تعالى و حق، دو موجود باهمند و نيز بويى از عجز از آن احساس مىشد، چون ممكن بود كسى خيال كند كه خداى تعالى به خودى خود ناتوان است و حق او را يارى مىكند.
نكتهاى كه از كلمه" من" فهميده مىشود اين است كه در عالم آنچه حق است و هر قضيه و حكمى كه داراى واقعيت مىباشد، هر چه بوده و هر قدر هم كه بديهى باشد، همچون قضيه:" عدد چهار زوج است" و" عدد يك نصف عدد دو است" و ... بديهى و ضرورى مىباشد، بالآخره انسان آن را از خارج گرفته، يعنى از واقعيت هستى اخذ كرده است و واقعيت خارج، همهاش وجود و وجود همهاش از ناحيه خداى تعالى است، هم چنان كه خير همهاش از او است، و به همين جهت است كه از صفات خداى تعالى است كه:" لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ" «1»، پس غير او هر عملى بكند، وقتى بازخواست نمىشود كه عملش حق باشد. و اما فعل خداى تعالى چون از مقوله وجود است، قهرا صورت علميهاش جز حق نمىتواند چيز ديگرى باشد. سادهتر بگويم: فعل خدا دو جور نيست تنها يك جور است آن هم حق.
📚ترجمه تفسير الميزان، ج3، ص: 335
🏠https://eitaa.com/deraiat
🔶غایت جامعه اسلامی، عدالت اجتماعی یا توحید؟
مرحوم علامه طباطبایی ره:
و من هنا يظهر أن أفراد المجتمع الإسلامي هم السعداء بحقيقة السعادة في الدنيا و في الآخرة و أن غايتهم و هو ابتغاء وجه الله في الأعمال لا تزاحم سائر الغايات الحيوية إذا ظهرت و استوثرت.
و من هنا يظهر أيضا فساد توهم آخر و هو الذي ذكره جمع من علماء الاجتماع من الباحثين أن حقيقة الدين و الغرض الأصلي منه هو إقامة العدالة الاجتماعية و العباديات فروع متفرعة عليها فالذي يقيمها فهو على الدين و لو لم يتلبس بعقيدة و لا عبودية.
و الباحث المتدبر في الكتاب و السنة و خاصة في السيرة النبوية لا يحتاج في الوقوف على بطلان هذا التوهم إلى مئونة زائدة و تكلف استدلال على أن هذا الكلام الذي يتضمن إسقاط التوحيد و كرائم الأخلاق من مجموعة النواميس الدينية فيه إرجاع للغاية الدينية التي هي كلمة التوحيد إلى الغاية المدنية التي هي التمتع، و قد عرفت أنهما غايتان مختلفتان لا ترجع إحداهما إلى الأخرى لا في أصلها و لا في فروعها و ثمراتها.
📚الميزان في تفسير القرآن، ج4، ص: 116
🏠https://eitaa.com/deraiat
هدایت شده از عصر انقلاب
♦️رنج در راه کسب علم♦️
علامه شیخ علی اکبر نهاوندی رحمه الله مینویسد: خواجه عبداللَّه انصاری در «نفحات الانس» میگوید: «من سیصد هزار حدیث یاد دارم با هزار هزار اسناد. آنچه من در طلب حدیث حضرت محمدصلی الله علیه وآله کشیدم هرگز احدی نکشیده، یک منزل از نیشابور تا دیزباد باران میآمد و من برای آن که جزوههای حدیث خیس نشود در حال رکوع میرفتم و آنها را در زیر شکم نهاده بودم. شب در نور چراغ حدیث مینوشتم و فراغت نان خوردن را نداشتم، مادرم نان پاره و لقمه میکرد و در دهان من مینهاد.
نظیر حالت خواجه از برای خود حقیر نیز اتفاق افتاد در سال ۱۳۱۸ ق که از نجف اشرف بیرون آمده و به جانب بلاد عجم میآمدم، آب طغیان نمود و سد کاظمین و بغداد را خراب نمود و از حدود بغداد تا حدود سرای خاکستری را آب گرفته بود. قفه در میان آب انداخته و زوار و عابرین را عبور میدادند. حقیر در میان قفه به پا ایستاده و مؤلفات فقه و اصول خود را در ساروقی بسته و بالای سر خود نگاه داشته بودم که اگر فرضاً غرق شدم اوّل خودم غرق شوم بعد از آن نوبت به آن مؤلفات برسد و تا به حال که این مقام را تحریر مینمایم و مقارن ظهر روز یکشنبه ۱۳۴۱ ق است اگر مدّعی شوم که در منزل خود از بدو تحصیل
تا حال غذایی با فراغت بال صرف ننموده به جهت اشتغال به مطالعه کتب و نوشته ها، همانا ادعایی قریب به صدق نموده ام.(شرح حال آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندی، احمدی قمی، حسین ص ۲۴ و ۲۵)
🔶معنای تحلیل خمس و نسبت آن با ولایت فقیه (در توقیع شریف)
🔸سید احمد مددی
قد فهم الاخباریون من اخبار تحلیل الخمس عدم وجوب ایتاءه فی زمان الغیبة و لکن احتملنا قویا ان المراد من «ان الخمس فقد ابیح لشیعتنا» انا لانلزمهم ایصاله الینا فی حال الغیبة و جاء فی صدر المکاتبة «اما الحوادث فی الواقعة فارجعوا الی رواة احادیثنا» و یجمع بینهما بان الخمس یتصرف فی الشیعة و بما انه مصرفه من الحوادث الواقعة فعلی الشیعة الرجوع الی رواة احادیث اهل البیت علیهم السلام.
📚دروس ولایت فقیه
🏠https://eitaa.com/deraiat
هدایت شده از فلسفه زبان اسلامی
#گونه_شناسی
1⃣زبان اول : زبان های هند و اروپایی
این زبان شامل چهار دسته می شود!
🔻زبان لاتین : این زبان در کشور های ایتالیا ، اسپانیا ، پرتغال ، آمریکای لاتین نیز رواج دارد.
🔻زبان ژرمانی : شامل زبان های انگلیسی ، آلمانی ، سوئدی ، نروژی ، دانمارکی ، هلندی و قسمتهایی از زبان کشور های بلژیک ، لوزامبورگ ، سویس و فنلاند می باشد.
🔻زبان هند ، ایرانی و یونانی : این زبان شامل زبان های فارسی ، هندی ، بنگالی ، ارمنی و یونانی می شود.
🔻زبان اسلاوی : زبان های لهستانی ، اوکراینی ، چکسلواکی ، یوگسلاوی ، روسی ، بلغاری ، رومانیائی و قسمت های زیادی از شرق اروپا را شامل می گردد.
_____________
2⃣زبان دوم : زبان های سامی و حامی که زبان حامی شامل مردمان عربی که در شمال آفریقا زندگی می کنند و زبان سامی شامل زبان مردمان عرب خاورمیانه و یهودی می باشد.
__________________
3⃣زبان سوم : زبان هایی که از نظر تکلم اکثریت دارند ! زبان های ژاپنی و چینی.
این زبان مناطق آسیای شرقی را شامل می شود.
ویژگی این دو زبان تک سیلابی بودن آنها نیز می باشد.
_______________
4⃣زبان چهارم : زبان مالی که در جزایر اقیانوس کبیر و آسیای جنوب شرقی رواج دارد.
این زبان شاخه هایی را مانند اسرونزی ، تاگالائی و مائوری شامل می شود.
__________________
5⃣زبان پنجم : زبان های سریانی ، کلدانی ، آرامی و فنیقی که زبان ها باستانی به شمار می روند.
جالب است بدانید که فقط برخی از لغات این زبان ها در زبان های رایج فعلی نیز وجود دارد.
👇👇👇
___________
✍کشف ارتباط میان زبان های هندواروپایی و زبان سامی که زیر ساخت قرآن کریم را تشکیل میدهد می تواند یکی از مطالعات اثرگذار و ضروری در معناشناسی باشد
✅از سوی دیگر بسیاری از متون ادیان بزرگ ابراهیمی به این دو زبان است، کشف اشتراکات و ساخت معنایی در فهم اجتهادی و دین شناختی نیز مؤثر است.
✅ باز هم جای خالی این مباحث در آموزش زبان شناسی در حوزه علمیه کاملا احساس می شود و ضرورت جایگذاری مباحث زبان شناسی تطبیقی بیش از پیش درک می گردد
—————————-
🔶 کانال " فلسفه زبان اسلامی" دریچه ای است برای تأملات شما در باب زبان
👈 در ایتا و تلگرام
🆔@projectsystem
🌐@kiamojtabaphd
🔶شرح مرحوم مجلسی بر روایت عمربن حنظله
🔸استاد سید احمد مددی:
مرحوم مجلسي در مرآة العقول ذيل روايت عمر بن حنظله در اصول كافي مي گويد: بعضي از علماء اشكال مي كند به روايت عمر بن حنظله كه دلالت بر نصب نمي كند. اشكالات قوي اي هم دارد كه من يك وقتي فكر مي كردم اين اشكالات بايد از مرحوم ملاصدرا باشد چون روح فلسفي هم دارد و خيلي قوي است. بعدها ديدم گفته اند از میرزا رفیعا است. خيلي مهم است چهارصد سال قبل اشکالاتی کرده است که انصافاً هم دقيق است، شايد الان هم چنین اشکالاتی نكردند. مرحوم مجلسي (ره) هم سعي مي كند جواب بدهد، جواب هاي ايشان هم بعضي هايش واضح نيست، بعضي هم كاملا مجمل است. علي اي حال اين بحث را می بایست از نظر علمي با زيربناهاي علمي خودش انجام بدهيم.
📚جلسه با هم اندیشی فقه حکومتی
🏠https://eitaa.com/deraiat
درایت
🔶شرح مرحوم مجلسی بر روایت عمربن حنظله 🔸استاد سید احمد مددی: مرحوم مجلسي در مرآة العقول ذيل روايت عم
«میرزا محمد رفیع بن حیدر طباطبایی نائینی» (متوفای ۱۰۸۲ق) معروف به «میرزا رفیعا» حکیم ، فقیه ، عالم ، متکلم ، و دانشمند مشهور قرن یازده هجری و از علمای بزرگ عهد صفویه است. اجداد وی سادات طباطبائی زواره بودند که در نائین اقامت داشتند. نسبش از طرف پدر به امام حسن (ع) و از طرف مادر به امام حسین (ع) می رسد.تاریخ تولدش معلوم نیست اما آنچه از متن کتاب روضات الجنات بر می آید وی در هنگام فوت ۸۵ سال داشته و با توجه به این که در سال ۱۰۸۰ یا ۱۰۸۲ و به عبارتی ۱۰۸۳ فوت کرده بنابراین تولدش در بین سال های (۱۰۰۰-۹۹۸) یعنی آغاز سلطنت شاه عباس اول صفوی اتفاق افتاده است. میرزا رفیعا در سرودن شعر استاد بود و در میان شعرای دربار شاه صفوی از احترام و توجه خاصی برخوردار بود. وی در اصفهان نزد دانشمندان بزرگ این شـهر همـچون شیخ بهائی ، میرفندرسکی ، ملا عبدالله شوشتری و میرداماد به تحصیل پرداخت و در انواع علوم و فنون زمانه خود همچون فقه ، کلام ، حدیث ، حکمت ، ریاضیات ، منطق و ادبیات مهارت یافت. او در اصفهان حوزه درسی مهمی داشت که دانشمندان و فضلای این شهر از آن بهره گرفتند که از جمله آنان علامه ملا محمد باقر مجلسی ، سید نعمت الله جزایری و میر محمد معصوم حسینی قزوینی قابل ذکر هستند. میرزا رفیعا تالیفات ارزشمندی از خود به جای نهاده است که از جمله اقسام التشکیک و حقیقته ، حاشیه بر اصول کافی ، حاشیه بر شرح اشارات خواجه نصیرالدین طوسی، الشجره الالهیه و ثمره در تلخیص شجره الهیه را می توان نام برد. او از نظر فلسفی پیرو اساتید خود میرداماد و میرفندرسکی بوده و فلسفه مشاء را آمیخته با ذوق اشراقی تدریس می کرده است. این عالم عالیقدر به سال ۱۰۵۱ هـ.ش (۱۰۸۲ هـ .ق) به دیار باقی شتافت. پیکرش را به تخت فولاد حمل و در آنجا به خاک سپردند و به دستور شاه سلیمان صفوی بقعه ای با شکوه با گنبدی دارای کاشیکاری بر سر مزارش ساخته شد.
علامه مجلسی ره از میرزا رفیعا به عنوان سومین استاد و طریق اجازه حدیث نام میبرد؛ «سیدالحکماء المتالهین و قدوة الحکماء المتالهین و سید سند میرزا رفیع الدین محمد بن امیر حیدر حسینی طباطبایی نائینی» (اجازات الحديث، ج1، ص 175)