eitaa logo
دیمزن
1.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
419 ویدیو
17 فایل
دنیای یک مادر زائر نویسنده
مشاهده در ایتا
دانلود
📝روزنوشت های پیچائیل: یکِ یکِ سه دیشب جناب خورشید همان طور که تسبیح می گفت یک سررسید نو داد بهم که ببرم برای جناب ماه که از این به بعد در جریان تقویم خورشیدی باشد و مناسبت های مهم سال قمری را قاطی شروع سال شمسی نکند. من اما وسط راه پیچاندم و سررسید را برای خودم برداشتم. الکی که به من نمی گویند پیچائیل. اصل اصلش این است که من فرشته ی آزادم. قرار است همین طور توی عرش ول بچرخم و حواسم باشد که هرجا کار زیاد باشد یا پیچ خورده باشد یا به کمک خاصی احتیاج باشد خودم را برسانم. اما من معمولا یا دیر می رسم یا می پیچانم و نمی رسم یا اگر هم رسیدم کارم را ناتمام رها می کنم و به ولچرخی خودم ادامه می دهم. آی کیف می دهد! چند بار هم از اداره رسیدگی و نظارت بر امور ولچرخان اخطاریه گرفته ام و تهدید شده ام اما آدم نشده ام! نه ببخشید فرشته نشده ام! آن قدر بین آدم ها ماموریت ولچرخی گرفته ام که حرف زدن و نوشتنم شبیه آنها شده. این روزنوشت نویسی توی سررسید را هم از آنها یاد گرفته ام. کار باحالی است. دلم برای خورشید می سوزد که به من اعتماد کرد. گویا امسال رمضانِ تقویم قمری افتاده روی نوروز تقویم شمسی. دیشب توی عرش به فرشته های آزاد آماده باش داده بودند. من پیچاندم و نرفتم‌. ولی شنیدم که می گفتند: هر سال موقع شروع سال خورشیدی همان کشوری که مرقد امام رضا آنجاست، حسابی ترافیک دعایش بالا می رود. امسال ترافیک رمضان هم هست و کارمان درآمده. باید تعداد فرشته های حامل دعا و آرزوها را در آن نقطه چندبرابر کنیم. به نظرم الکی شلوغش می کنند. هرچقدر هم که باشد به ترافیک شبهای قدر که نمی رسد. ولی خیلی دلم می خواهد بشنوم اول سالشان را با چه دعاهایی شروع می کنند؟ خدا کند کم دعا کنند یا اصلا نکنند که کار ما کم شود. فقط که بردنشان نیست. آن قدر تعداد باجه های پذیرش دعا در رمضان زیاد می شود که به احتمال زیاد هر چه را ببریم مهر قبولی می خورد و باید اجابتش را هم برگردانیم. خوب شد پیچاندم و نرفتم. بدبخت می شد آن که دعایش را به من می سپردند. ممکن بود مهر قبولی بخورد و من رساندن اجابتش را بپیچانم و طفلک به رحمت خدا شک کند! نه ولی اینجور چیزها از زیر چشم دایره نظارت دور نمی ماند. پدرم را درمی آوردند. همین الان هم ممکن است غیبتم به چشمشان آمده باشد. این سحر دیگر اوج کاری شان است. بلند شوم بروم یک حاضری بزنم برگردم. فعلا. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
هدایت شده از فاطمه‌ی سلطانی:)
اللهم عجل لولیک الفرج... خدایا کمکمون کن انقدر قوی و کاربلد و مسؤولیت پذیر بشیم که حضرت صاحب با خیال راحت روی ما حساب کنه... ادامه‌ی دعاها رو در تصویر بالا ببینید👆 🪴انتشار فقط با ذکر منبع 🌱 @fatemeyesoltanii
هدایت شده از فاطمه‌ی سلطانی:)
خدایا اول ظرفیت مارو زیاد کن بعد اتفاق‌های بزرگ و جریان‌ساز رو بسپر دستمون... ادامه‌ی دعاها رو در تصویر بالا ببینید👆 🪴انتشار فقط با ذکر منبع 🌱 @fatemeyesoltanii
هدایت شده از فاطمه‌ی سلطانی:)
خدایا امسال در راه خودت بیشتر از من کار بکش... ادامه‌ی دعاها رو در تصویر بالا ببینید👆 🪴انتشار فقط با ذکر منبع 🌱 @fatemeyesoltanii
هدایت شده از فاطمه‌ی سلطانی:)
خدایا مارو قوت قلب خودت روی زمین قرار بده.. ادامه‌ی دعاها رو در تصویر بالا ببینید👆 🪴انتشار فقط با ذکر منبع 🌱 @fatemeyesoltanii
هدایت شده از فاطمه‌ی سلطانی:)
۱) خدایا لحظه‌ای امنیت، سلامتی و بصیرت رو از مسلمان‌های عالَم‌ات دور نخواه... ۲) خدایا به دغدغه‌ و توان نابودی دشمنان اسلام و حمایت از مظلومان عالَم رو بده.. ادامه‌ی دعاها رو در تصویر بالا ببینید👆 🪴انتشار فقط با ذکر منبع اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها 🌱 @fatemeyesoltanii
هدایت شده از فاطمه‌ی سلطانی:)
لحظه‌ی تحویل سال همه‌ی این دعاها رو با مهربونترین، سبزترین، عمیقترین، مفیدترین و رحمان‌ترین نگاه خدا براتون می‌خوام. پی‌نوشت‌: هردعایی کردین، من و تیم عکاس‌بانو و اعضای این کانال شریک ثوابش:))) 🌱 @fatemeyesoltanii
عیدتون مبارک همراهان بزرگوار🤩🤩 ان شالله سال خوبی داشته باشید🌷🌷 اگه تو سال گذشته احیانا حقی به گردنم مونده از شما و وقتی ضایع کرده ام ازتون حلال کنیدا😊
چه طوری برای همه دعا کنیم؟ دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
روزنوشت های پیچائیل دو یکِ سه وای که چقدر از مردم این کشوری که دیروز رفتیم اضافه کاری حمل دعا، خوشم آمد. یعنی اصولا مردمی که بتوانند دسته جمعی خواب بعد از سحری روز تعطیل را بپیچانند و برای امری اختیاری بیدار بمانند، مرگ ندارند! هرکار دسته جمعی دیگری را هم می توانند انجام بدهند. از آن مهمتر آن که کلی خوردنی توی سفره هایشان چیده بودند ولی با زبان روزه نشستند دورش و معصومانه نگاهشان کردند و لب نزدند! من بودم روزه را می پیچاندم و اقلا یک سنجد را یواشکی می سراندم گوشه لپم و آنقدر صدایش را درنمی آوردم که خودش نرم شود و مزه اش یواش و مداوم برود ته حلقم‌. حیف که ما فرشته ها حلق نداریم و مزه هم نمی فهمیم! آنقدر "یامقلب القلوب" بار زدیم سمت بالا و برگشتیم دوباره بردیم که از کت و کول افتادیم‌. من پیچاندم و اصلا طرف "حول حالنا الی احسن الحال" ها نرفتم. خیلی سنگین و بددست بودند. خودشان هم باید یک تکانی می خوردند که "احسن الحال" ها سبک شوند و به عرش برسند. از الحاقیه ها و ضمیمه های "یامقلب القلوب" فهمیدم که مشکل خیلی هایشان اقتصادی است و از خدا مهار تورم و ثبات شرایط می خواهند و اینکه دست و پایشان سر هر نوسان قیمتی نلرزد. بیشتر دعاهای برنامه های تلویزیونی شان هم حول همین موضوع بود که واحد تبلیغات ولچرخان _که ضعیف ترین و فشل ترین واحد است_ آن ها را بالا می بُرد. محو تماشای رفتار عجیب مردم بودم که از صبح کنار هم نشسته بودند ولی یکهو بلند می شدند و همدیگر را می بوسیدند و به هم پول می دادند که رهبرشان آمد توی تلویزیون و اسم سال جدیدشان را جهش تولید با مشارکت مردم گذاشت. توی همان چند ساعتی که بین شان بودم و با رفتارهایی که ازشان دیدم احساس کردم می توانند! هر کس بردارد با همان ها که رویشان را بوسیده یک چیزی تولید کند و ببیند که قطره قطره جمع می شود و تولید کل کشورشان یکهو دچار جهش می شود. جهش تولید فکر کنم به سبک شدن "حول حالنا الی احسن الحال" ها هم کمک می کند. به مرور خیلی هایشان خوابیدند و بقیه لباسهای نو و نسبتا نو پوشیدند و با پاشنه کش پشت کفش های خشک و تازه شان را کشیدند و رفتند بیرون و کار ما سبک شد. دستور بازگشت دادند. من اما پیچاندم و برنگشتم. تازه از این مردم خوشم آمده. ولی چقدر واحد تبلیغاتشان مثل واحد تبلیغات ولچرخان بد کار می کند. هر ملت دیگری این قدر اشتراکات فرهنگی دینی اجتماعی داشتند آوازه شان تا عرش می پیچید. ماندم ببینم بقیه اش چه می شود. کجاها می روند چه ها می کنند. فردا بیشتر درباره شان می نویسم‌. فعلا. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
روزنوشت های پیچائیل سه یکِ سه از دیروز دارم عید دیدنی می روم! عیددیدنی اسم دید و بازدیدهای سال جدیدشان است که انگار قبلا خیلی سفت و سخت انجام می شده. اصغر آقا مهمان شماره سه چهارصد و پنجاه و دومین خانه ای که سر زدم، می گفت چند سال است که خیلی ها سفر می روند و بعضی ها هم می پیچانند و عیددیدنی نمی روند. (پیچاندن مگر تخصص من نبود؟) امسال ماه رمضان سفرها را کمتر کرده و سبک عیددیدنی ها را تغییر داده! خیلی ها قبل از افطار جایی نمی روند. نه به خاطر اینکه خدای نکرده از فیض آجیل و شیرینی و میوه جا نمانند، ان شالله برای این است که حال ندارند با زبان روزه بنشینند دورهم غیبت کنند و یا از اوضاع اقتصادی بنالند. خیلی ها هم دیروز مهمانی افطار و عیددیدنی را یکی کردند. به قول نازیلا عروس خاله فخریِ چهل و دومین خانه ای که سر زدمش، مردم عبارت هایشان را قاطی می کنند‌ . مثلا خودش موقع ورود گفت: عیدتان قبول! طاعات و عبادات مبارک! بعد از بررسی چهارصد و شانزده مورد تقارن عیددیدنی و افطاری، فهمیدم مردم بعد از افطاری ای که هزار جور مخلفات تویش بوده، بیشتر از فقر و نداری و اوضاع بد اقتصادی حرف می زنند و آنها که از امکانات و شرایط کشورشان به جایی رسیده اند، بیشترین فحش را بهش می دهند! و آنها که اعتقاد دارند دیگر نمی توانند در این خراب شده بمانند، دید درستی درباره خرابشده های دیگر زمین ندارند و اغراق شده از خوبی های خارج و سیستم فشل داخل می نالند. رهبرشان دیروز عصر توی تلویزیونشان می گفت: سالهاست دشمن دارد با تبلیغات گوناگون با انواع و اقسام ترفندهای تبلیغی و رسانه‌ای و اینها تلاش میکند، ضعف‌های ما را بزرگنمایی می کند. خب ما در کشور ضعف‌هایی داریم، ده برابر بزرگ می کنند آن را. پیشرفت‌هایی داریم، آن‌ها را مسکوت می‌گذارند. گاهی انکار می کنند. دشمن دارد این کار را میکند اما در داخل کشور چرا این کار را بعضی از افراد می‌کنند؟ به نظر من نبایستی این غفلت را ما به خودمان اجازه بدهیم. من که نفهمیدم منظورش از دشمن کی بود. اما غفلتی که می گفت را خیلی جاها دیدم. به نظرم نباید به این راحتی توصیه رهبرشان را بپیچانند. پیچائیل اسم من است. به آنها می گویند ایرانی. دیروز صبح یک ماموریت جدید دادند بهمان. گفتند بروید از همه آنها که امروز برای حضرت خدیجه کاری می کنند پذیرایی کنید. پذیرایی کنید یعنی غم هایشان را بگیرید و آرامش و خنکی به قلبشان بدهید. من که پیچاندم و نرفتم. دوست دارم بیشتر ایرانی ها را بشناسم. فعلا. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan