eitaa logo
دیمزن
1.7هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
331 ویدیو
13 فایل
دنیای یک مادر زائر نویسنده
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله شب بعد از اینکه همه خوابیدند نشستم پشت سیستم. فایل سفرنامه حجم باز بود. یک هفته ای که بچه ها مجازی شده بودند سرعت من لاک پشتی شده بود. حتی به نظرم کیفیت نوشتنم هم پایین آمده بود. ناخودآگاه نگاهی به متن های آخری انداختم و چند تا متن هم از اواسط کتاب خواندم. خاطرات زنان مختلفی که در خلال حج باهاشان حرف زده بودم. جنگ غزه که شروع شد یک متن انگلیسی خطاب بهشان نوشتم و با مصیبت از یکی فیلترشکن گرفتم و واتساپ را در گوشی جدیدم نصب کردم و شماره آن زنان را یکی یکی پیدا کردم و متنم را به همراه چند فیلم انگلیسی از حرفها و مصاحبه های مردم غزه برایشان فرستادم. گفتم شما هم به اطرافیان خودتان بگویید. یادم افتاد از وقتی فیلترشکن از کار افتاده حتی واتساپ را باز نکرده ام که ببینم جواب من را داده اند یا نه. ولی مگر می شد جواب نداده باشند. همیشه آنها به ارتباط با من راغب تر بوده اند تا من به ارتباط با آنها. صفحه سفیدی از ورد باز کردم و با همین زنان و همین خاطره شروع کردم که در حج وقتی می خواستیم راه ارتباطی با زنان را پیدا کنیم دچار مشکل بودیم. آنها ایتا و بله نداشتند. ما واتساپ و تلگرام. برای استناد آوردن از فرمایشات خود آقا رفتم متن سخنرانی پارسالشان در دیدار بانوان را پیدا کردم و باز کردم. تاکید آقا بر شناساندن زن الگوی سوم که زنی نه غربی و نه شرقی بود را پیدا کردم. زنی که ارزشش به انسان بودنش باشد و نه به میزان تولید سرمایه اش، زنی که فعال باشد ولی در عین حال عفیف. آقا انتظار داشتند ما چنین الگویی را به زنی که در بند نظام سرمایه داری اسیر شده و حتی نمی داند که به اسم آزادی چه کلاه گشادی سرش رفته، معرفی کنیم. یاد همکلاسی های کلاس زبانم در مرکز زنان لوزان افتادم. خاطره اول متن را پاک کردم و با خاطره دیگری جایگزین کردم. به سحر نزدیک شده بودیم. پلک هایم روی هم می رفت. باقی اش را اگر هم می نوشتم چیز خوبی نمی شد. سیستم را بستم و رفتم وضو گرفتم. خدایا یعنی تصمیم درستی بود گلایه از فیلتر؟ دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
روزنوشت های پیچائیل دو یکِ سه وای که چقدر از مردم این کشوری که دیروز رفتیم اضافه کاری حمل دعا، خوشم آمد. یعنی اصولا مردمی که بتوانند دسته جمعی خواب بعد از سحری روز تعطیل را بپیچانند و برای امری اختیاری بیدار بمانند، مرگ ندارند! هرکار دسته جمعی دیگری را هم می توانند انجام بدهند. از آن مهمتر آن که کلی خوردنی توی سفره هایشان چیده بودند ولی با زبان روزه نشستند دورش و معصومانه نگاهشان کردند و لب نزدند! من بودم روزه را می پیچاندم و اقلا یک سنجد را یواشکی می سراندم گوشه لپم و آنقدر صدایش را درنمی آوردم که خودش نرم شود و مزه اش یواش و مداوم برود ته حلقم‌. حیف که ما فرشته ها حلق نداریم و مزه هم نمی فهمیم! آنقدر "یامقلب القلوب" بار زدیم سمت بالا و برگشتیم دوباره بردیم که از کت و کول افتادیم‌. من پیچاندم و اصلا طرف "حول حالنا الی احسن الحال" ها نرفتم. خیلی سنگین و بددست بودند. خودشان هم باید یک تکانی می خوردند که "احسن الحال" ها سبک شوند و به عرش برسند. از الحاقیه ها و ضمیمه های "یامقلب القلوب" فهمیدم که مشکل خیلی هایشان اقتصادی است و از خدا مهار تورم و ثبات شرایط می خواهند و اینکه دست و پایشان سر هر نوسان قیمتی نلرزد. بیشتر دعاهای برنامه های تلویزیونی شان هم حول همین موضوع بود که واحد تبلیغات ولچرخان _که ضعیف ترین و فشل ترین واحد است_ آن ها را بالا می بُرد. محو تماشای رفتار عجیب مردم بودم که از صبح کنار هم نشسته بودند ولی یکهو بلند می شدند و همدیگر را می بوسیدند و به هم پول می دادند که رهبرشان آمد توی تلویزیون و اسم سال جدیدشان را جهش تولید با مشارکت مردم گذاشت. توی همان چند ساعتی که بین شان بودم و با رفتارهایی که ازشان دیدم احساس کردم می توانند! هر کس بردارد با همان ها که رویشان را بوسیده یک چیزی تولید کند و ببیند که قطره قطره جمع می شود و تولید کل کشورشان یکهو دچار جهش می شود. جهش تولید فکر کنم به سبک شدن "حول حالنا الی احسن الحال" ها هم کمک می کند. به مرور خیلی هایشان خوابیدند و بقیه لباسهای نو و نسبتا نو پوشیدند و با پاشنه کش پشت کفش های خشک و تازه شان را کشیدند و رفتند بیرون و کار ما سبک شد. دستور بازگشت دادند. من اما پیچاندم و برنگشتم. تازه از این مردم خوشم آمده. ولی چقدر واحد تبلیغاتشان مثل واحد تبلیغات ولچرخان بد کار می کند. هر ملت دیگری این قدر اشتراکات فرهنگی دینی اجتماعی داشتند آوازه شان تا عرش می پیچید. ماندم ببینم بقیه اش چه می شود. کجاها می روند چه ها می کنند. فردا بیشتر درباره شان می نویسم‌. فعلا. دیمزن دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan
25.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به قلم فائضه غفارحدادی به خوانش محمد صفرزاده دنیای یک مادر زائر نویسنده https://eitaa.com/dimzan