┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📜 ویژهنامهی داستانی #بازگشت_به_سرزمین_خورشید
🔹️ در مورد #فضل_بن_شاذان
💢 قسمت بیست و سوم
🖋 یونس از اصحاب ائمه با یک واسطه مطالبی را گرفته است در حالی که آن افراد از بزرگان طائفه بودهاند ولی بخش قابل توجهی از احادیث توسط خود امام رضا صلوات الله علیه انکار شده است و خود امام معیار پذیرش حدیث را سازگاری با کتاب خدا و سنت رسول الله دانستهاند.
به پدرم گفتم: ابوالخطاب کیست؟ ایشان فرمود: او یکی از سردستههای غالیان است. او کسی است که با شعار لبیک یا جعفر در مسجد کوفه قیام کرد. او و یارانش در همان مسجد توسط پلیس کوفه کشته شدند و یک نفر از مجروحان که تصور میکردند از مردگان است، شبانه فرار کرد. او شخصی به نام ابوخدیجه سالم بن مکرم است که بعدا توبه کرد و امامیه شد.
بگذریم. مظلومیت عقلگرایان به حدی رسیده بود که حتی در حضور امام نیز آنها را مورد تهمت و افترا قرار میدادند.
در روایتی داریم که جمعی خدمت امام رضا بودند و یونس هم در آن جمع حضور داشت. قومی از اهالی بصره اذن خواستند که خدمت امام رضا برسند. امام به یونس اشاره کردند که داخل اتاق شو و تکان نخور تا زمانی که به تو اذن داده شود. یونس داخل اتاق رفت و بین اتاق و محل امام، پردهای بود که یونس در اتاق دیگر دیده نمیشد.
بصریها داخل شدند و بدگوییهای بسیاری نسبت به یونس کردند. وقتی آنها از پیش امام رفتند، امام به یونس اذن خارجشدن از آن اتاق را دادند. یونس در حالی که گریه میکرد، خارج شد. گفت: فدای شما شوم. من از تشیع دفاع میکنم در حالی که وضع من در نزد اصحابمان چنین است!!
امام به یونس فرمودند: ای یونس! آنچه اینها میگویند چه ضرری به تو میرساند هنگامی که امام تو از تو راضی باشد. ای یونس با مردم آنچه میفهمند سخن بگو و آنها را نسبت به آنچه نمیفهمند، رها کن.(اگر چنین نکنی) گویا که تو میخواهی خداوند در عرش خودش تکذیب شود!(چون مردم نمیفهمند و حق را انکار میکنند). ای یونس! چه ضرری به تو میرسد اگر در دست راست تو مرواریدی باشد سپس مردم بگویند که آنچه در دست توست، پِشکِل است؟! یا اینکه در دست تو پشکل باشد و مردم بگویند مروارید است، آیا به تو نفهی میرسد؟ یونس گفت: خیر! مهم نیست! امام فرمودند: تو نیز چنین هستی وقتی بر حق باشی و امام تو از تو راضی باشد، آنچه مردم میگویند، ضرر نمیرساند.
پدرم ادامه داد: میبینی که امام به یونس فرمودند که چیزی که مردم قدرت فهمش را ندارند به آنها نگو. این یکی از اصول است که در ابتدای تحصیل باید به آن توجه داشته باشی. به تعبیر امام صادق، اگر حکمت را به غیر اهل آن بدهی، به حکمت ظلم کردهای و اگر از اهلش منع کنی، به اهل حکمت ظلم کردهای.
تو که تصمیم گرفتهای در مسیر علوم اهل بیت قدم برداری، باید برخی از سختیها را به جان بخری. اگر بفهمی و بخواهی کارهای مهمی انجام بدهی، طبیعتا یک عده به جهت دشمنی و عدهای به سبب تنگنظری و جهل با تو مبارزه خواهند کرد و تو فقط باید به یک چیز فکر کنی و آن رضایت خداوند متعال و امام زمان تو، از توست.
جملات پدرم در عمق جانم مینشست و احساس میکردم که در مسیر مهمی شروع به حرکت کردهام.
پدرم ادامه داد: البته پسرم! این حرفهای من به این معنا نیست که مثل یونس و هشام، همهی کارهایشان مورد تأیید است. چه بسا دچار خطاهایی شده باشند. اما باید در نظر داشت که اصل مکتب عقلگرایی و حرکت به سمت تبیین و ضرورت تفکر در معارف برای رسیدن به تحلیلی عمیق از آنها و رسیدن به ارتباطات بین معارف، یک ضرورت برای انسانشدن است و اگر انسان به صورت جدی در این زمینه دغدغه نداشته باشد، به هیچ وجه به فهم عمیقی از معارف نمیرسد. هر چند که حرکت در این مسیر، مثل هر مسیری دیگر، توسط انسان ناقص، ممکن است خطاهایی داشته باشد. اما قمیها این طور نیستند و با عقلگرایی زاویه دارند. به همین خاطر رفتارهای بزرگانی مثل یونس را بر نمیتابند و بر علیه ایشان اقداماتی انجام دادهاند.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
#خاطره ۲۰
#رزق_معنوی
#سبکهای_دیندارشدن
🖋 چند روز پیش برای نوجوانهای طرح کوثر، جلسهای در مورد طرحهای مختلف دیندارشدن داشتم.
به مناسبت جلسه یادم آمد از یک مصاحبهی تلویزیونی که به نظرم در سال ۸۴ یا ۸۵، در برنامهی کولهپشتی پخش شده بود.
در این مصاحبه خانم آرین، ماجرای مسلمانشدن خود را تعریف کرده بود.
جالب اینکه تا جایی که یادم هست آن زمان تلویزیون را گذاشته بودم کنار! هر چه فکر کردم یادم نیامد که چطور شد که من با آنکه آن زمان تلویزیون نگاه نمیکردم، روزی شده بود و این برنامهی بسیار تأثیرگذار را دیده بودم.
جالب اینکه من اصلا از برنامهی کولهپشتی خوشم نمیآمد و حتی یک قسمت دیگر آن را هم یادم نمیآید دیده باشم.
واقعا تنظیمهای خدا، حیرتآور است.
امیدوارم با دیدن این مصاحبه، روش دینداری عمیق خانم آرین به زندگی شما هم راه پیدا کند.
👈 از اینجا ببینید.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📜 ویژهنامهی داستانی #بازگشت_به_سرزمین_خورشید
🔹️ در مورد #فضل_بن_شاذان
💢 قسمت بیست و چهارم
🖋 به پدرم گفتم: پدر جان! این اختلافات درونی میان شیعیان، سبب تضعیف جبههی شیعه نمیشود؟ من فکر میکنم احتمالا مخالفین شیعه از این اختلافات خیلی خرسند باشند.
پدرم فرمود: بله پسرم! متأسفانه همین طور است. با وجود توصیههای بسیار ائمه به شیعیان در مورد مواسات و همراهی برادران دینی خویش و باورنکردن تهمتها و امثال آن، متأسفانه تنگنظریها و حسادتها و جهلها سبب شده که در میان خود شیعیان اختلاف زیادی باشد و به تبع از هیمنهی شیعه در جامعه کاسته شود. من فکر میکنم اگر شیعیان در درون متحد بودند، چه بسا فرج امر ائمه زودتر رقم میخورد ولی افسوس از اینکه منیتها و جهالتها مانع این مسأله شده است.
متأسفانه دشمنان هم به این مسأله علاقه دارند و در کورهی اختلافات بین اصحاب میدمند و با نسبتدادن عقاید فاسد به برخی از اصحاب، زمینهی دشمنی بین اصحاب را شدیدتر میکنند.
پدرم ادامه داد: البته فراموش نکنیم که در قم نیز، افرادی هستند که چنین دغدغههایی داشته باشند ولی در کل فضای قم، اخباریمسلک و نصگرا است ولی در بغداد انواع و اقسام تفکرات به وفور رواج دارد. نصگراتر از قمیها هم در بغداد پیدا میشود و عقلگرای افراطی نیز در بغداد هست.
به پدرم گفتم: چرا در مورد خود مسألهی عقلگرایی و نصگرایی از امام سؤال نمیپرسند؟! تا اگر یکی درست است، به سراغ همان بروند.
پدرم پاسخ داد: در مورد همین مسأله نیز سؤالات متنوعی از ائمه پرسیده شده است ولی گاهی افراد از یک کلام امام در پاسخ به این سؤال برداشتهای متعدد دارند و هر کسی فرمایش امام را بر کار خویش تطبیق میکند!
این همه آیات و روایات در فضیلت تفکر و تدبر و تعقل در یکسو موجود است و از طرفی ادلهای در مورد تعبد و امثال آن نیز در سویی دیگر و به نظر میرسد که هر دو باید با هم جمع شوند و تنافی ندارند ولی متأسفانه در عمل میبینیم که افراد خودشان را محور تعادل و عملکرد صحیح میدانند.
بگذار ماجرایی را برایت تعریف کنم.
از المفضل بن عمر که خودش از افرادی بود که تلاش میکرد فعالیتهای سیاسی داشته باشد تا حکومت را به دست امام برساند و به همین خاطر با اراذل و اوباش ارتباطاتی داشت تا به اهدافش برسد، نقل شده است: یکی از اصحاب به امام صادق عرض کرد که این اختلافی که بین شیعیان شماست، چیست؟! من در کوفه در میان حلقههای شیعیان مینشینم و آن قدر اختلاف در حدیثهایی که نقل میکنند وجود دارد که نزدیک است که در دین خودم شک کنم! ...
امام به او فرمودند: همانا مردم ولع دارند که به ما دروغ نسبت بدهند... من به یکی از ایشان حدیثی را میگویم و او از نزد من خارج نمیشود مگر اینکه آن را به صورتی غیر از آن چه هست، تأویل میبرد و این به آن خاطر است که آنها از حدیث ما و محبت ما آنچه در نزد خداست را نمیجویند و میخواهند از حدیث ما برای دنیایشان استفاده میکنند و هر یک از ایشان میخواهد خودش رئیس باشد! ... پس هر گاه حدیث ما را خواستی بر تو باد به این کسی که نشسته است. پس من پرسیدم که ایشان کیست؟ پاسخ دادند که او زرارة بن اعین است.
بگذار روایتی دیگر از جناب عبدالعظیم حسنی که از سادات حسنی است و از بزرگان اصحاب ائمه است، برایت نقل کنم. ایشان از امام رضا نقل کرده است که امام رضا به ایشان فرمودند:
اى عبد العظیم سلام مرا به دوستانم برسان و به آنان بگو که راهی برای شیطان، بر خود قرار ندهند و آنها را به راستى در گفتار و برگرداندن امانت فرمان بده و آنها را فرمان بده به سکوت و ترک جدال و نزاع در آنچه که فایدهای برایشان ندارد و به رو آوردن و دیدارکردن با یکدیگر؛ چرا که این کار مایهی تقرب و نزدیکى به من است. و خود را مشغول نکنید به تفرقهانداختن بعضی از بعضی دیگر، که من سوگند خوردم با خود هر که چنین کند و یکى از دوستانم را به خشم آورد، از خدا بخواهم تا خدا او را در دنیا به سختترین عذاب دچار کند و در آخرت او را از زیانکاران قرار دهد، و بفهمان به آنها که خدا نیکانشان را آمرزد و از بدکارانشان درگذرد جز آنکه شریک قرار دهد برای خدا و یا اینکه دوستی از دوستانم را بیازارد، یا بدى و کینهی او را در دل گیرد، پس همانا خدا او را نیامرزد تا اینکه برگردد از آن کارش و اگر برگشت که خوب و گرنه روح ایمان از قلبش بیرون میرود و از ولایت من خارج شود، و بهرهاى در ولایت ما ندارد و پناه میبرم به خدا از این وضع.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📜 ویژهنامهی داستانی #بازگشت_به_سرزمین_خورشید
🔹️ در مورد #فضل_بن_شاذان
💢 قسمت بیست و پنجم
🖋 میبینی که چطور امام از اختلافافکنی بین شیعیان نهی میکنند. البته برخی از اختلافات را خود امام صلاح نمیدانند که برطرف کنند و به نفع جامعهی شیعه است که در آن مسائل اختلاف نظر داشته باشند تا جان شیعیان بهتر حفظ شود.
ابوخدیجه سالم بن مکرم، از امام صادق نقل کرده است که فردی به امام صادق عرض کرد که من گاهی داخل مسجد میشوم و برخی از اصحاب ما نماز ظهر میخوانند و برخی نماز عصر میخوانند!(یعنی در وقت یکسان، نمازهای متفاوت میخوانند! چون یکی این وقت را وقت فضیلت ظهر میداند و دیگری این وقت را وقت فضیلت عصر میداند.) امام فرمودند: من آنها را به این امر کردم، زیرا اگر در وقت یکسان نماز میخواندند شناخته میشدند و گردنشان زده میشد!
لذا امام گاهی برای حفظ شیعیان، اختلافاتی را در جامعه ترویج میکرد. گاهی برای حفظ جان یک فرد خاص، نسبت به او کارهایی انجام میدادند، مثلا امام برای حفظ جان برخی از یاران خاص خود، ایشان را تأیید نمیکردند، مثلا نقل شده است امام صادق به پسر زراره بن اعین فرمودند که پدرشان، یعنی زرارة بن اعین را مذمت کردند تا جان او را حفظ کنند و حضرت این کار خود را به ماجرای حضرت خضر و حضرت موسی تشبیه کردند که حضرت خضر کشتی را خراب کرد تا از غصبشدن کشتی جلوگیری کند.
به پدرم گفتم: پدر جان! چرا چنین چیزی اتفاق میافتد و افراد به حقیقت مسأله پی نمیبرند و نمیتوانند به جمعبندی روشنی نسبت به مسأله برسند؟
پدرم فرمود: انسان، انسان است و این جهان صحنهی آزمایش انسان است! اگر همه چیز طوری بود که کسی نتواند حق را انکار کند، صحنهی آزمایش محقق نمیشد. خداوند حجت را تمام میکند و خوب هم تمام میکند ولی فضای انکار از روی عناد را باز میگذارد تا افراد بتوانند خباثت خود را نشان دهند. خیلی اوقات تعصبات و کوتاهیها زمینهی فهم را از بین میبرد و شخص را به جایی میرساند که نتواند حقیقت را ببیند.
اگر فردی واقعا دنبال حقیقت باشد و در عمل به دانستهها جدی باشد، حقیقت مثل نور خورشید در میانهی روز، برایش آشکار خواهد شد ولی مشکل اینجاست که عمدهی افراد چنین نیستند و به جای دانستهها به سراغ هوسهای خود حرکت میکنند! معیار زندگیشان را علایق و هوسها و میلها قرار میدهند و نه دانستهها و تکلیف. حتی گاهی از آنها میپرسی چرا فلان درس را میخوانی، میگوید چون علاقه دارم! معیارش تکلیف نیست. به تعبیر قرآن، خدایش هوسش است. أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواه: آیا دیدی کسی را که خواستهاش را معبود خویش گرفته است!؟ طبیعتا در چنین فضایی، حقیقت بر بسیاری از افراد پوشیده میشود، چون تبعیت از هوای نفس درجاتی از کوری میآورد. نشانههای خدا روشن است ولی برای کسی که چشمان خود را کور نکرده باشد.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
#دغدغه
سیر محتوایی #کاوش، قسمت ۱
#مجموعه_نکات_کاربردی_پژوهش_در_زندگی
#فرار_از_شبه_علم
#عمل_به_دانسته
🖋 ما معمولا عادت داریم که کارهایمان را بدون مطالعه پیش ببریم! حتی در مورد خود مطالعه، بیمطالعه مطالعه میکنیم! سالها مطالعه کردهایم ولی چه بسا در مورد اینکه چطور باید مطالعه کرد، کار عمیقی نکرده و بر اساس عاتها و اسیر در لحظهها، مطالعه کرده باشیم.
ما معمولا عادت داریم که کارهایمان را بدون فکر پیش ببریم! حتی در مورد خود تفکر، بیتفکر، تفکر میکنیم! شاید سالها فکر و خیال کرده باشیم ولی فقط فکر کردهایم که فکر کردهایم در حالی که خیالی بیش نبوده است و صرفا خیال میکردیم که فکر میکنیم!
افکار مختلف به ذهن ما میآید و روی تصمیمهای ما تأثیر میکذارد در حالی که ما حتی گاهی از تأثیر این افکار و خیالات آگاهی کافی نداریم!
💡دغدغه این است که زندگی ما بر پایهی آگاهی شکل بگیرد و نه یک سری عادات فکر نشده و مورد تحقیق و مطالعه قرار نگرفته.
«پژوهش» و «تفکر» و «مطالعه» مخصوص یک گروه خاص که قصد دارند پایاننامه یا رسالهی دکتری بنویسند نیست، بلکه هر کس که میخواهد زندگی مبتنی بر آگاهی داشته باشد، نیازمند «پژوهش» و «تفکر» و «مطالعه» است.
👈 بر همین اساس، از این به بعد، پیامهای #کاوش که «مجموعه نکات کاربردی پژوهش در زندگی» است و هدف آن، حل مسائل زندگی و آگاهانهکردن تصمیمات و رفتارهای ماست، روز به روز، در کانال به اشتراک گذاشته میشود؛ ان شاء الله.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📜 ویژهنامهی داستانی #بازگشت_به_سرزمین_خورشید
🔹️ در مورد #فضل_بن_شاذان
💢 قسمت بیست و ششم
🖋 به پدرم گفتم: پدر جان! مگر معمول آدمهای خوب به جز دانستهها به چیز دیگری هم عمل میکنیم!؟
پدرم فرمود: پسرم! این سؤال تو نشانگر اوجِ ناخودآگاهی(#خودآگاهی) توست. اگر کمی در رفتارت دقیق شوی، متوجه میشوی که عمدهی زندگی حتی متدینین، بر پایهی دانستهها نیست. آیا تو میدانی باید نماز با توجه بخوانی؟! بله! اما آیا واقعا نمازت را با کیفیتی که میدانی میخوانی؟! کافی است ۵۰ عادت غذایی خود را بنویسی!
به پدرم گفتم: ۵۰ عادت؟! من این همه عادت غذایی دارم؟! پدرم فرمود: وقتی نوشتی متوجه خواهی شد!
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: أَيُّهَا النَّاسُ تَوَلَّوْا مِنْ أَنْفُسِكُمْ تَأْدِيبَهَا وَ اعْدِلُوا بِهَا عَنْ ضَرَاوَةِ عَادَاتِهَا. در این روایت امیر المؤمنین به خوبی روش ادبکردن نفس را بیان کردهاند. اول فرمودهاند که خودتان متولی ادبکردن نفستان شوید. بعد راهکار دادهاند. راهکار چیست؟ راهکار این است که ولعی که نفس به عادتهایش دارد، بر طرف کنیم.
اگر مدتی به عادتهای غذایی یا عادتهای نگاه یا عادتهای کلام یا عادتهای راهرفتن یا عادتهای نشستن دقت کنی و آنها را بنویسی، خواهی فهمید که چقدر عادتهای زیادی داری و چطور بیشتر آنها بر اساس هوای نفس و نه دانسته، شکل گرفته است.
ساعتهاست که روی صحبتهای پدرم فکر میکنم. قم خیلی دوستداشتنی است ولی با آنچه که من به دنبال آن هستم خیلی فاصله دارد و اگر روزگاری صرفا فکر میکردم اساتید در قم کافی نیستند، بعد از صحبتهای پدرم مطمئن شدم که آنچه من به دنبال آن هستم و تکلیف خود میدانم در فضای قم، قابل تحصیل نیست.
سؤالات جدیدی در ذهنم شکل گرفته است، مثل اینکه چطور به دانستههایم عمل کنم و چطور به قرائتی مبتنی بر تفکر و تعقل از دین برسم تا به فهم بهتری از دین رسیده باشم.
وقتی عادتهای غذایی خود را نوشتم، دیدم که بیشتر عادتهایم یا بر پایهی علم نیست و صرفا به خاطر هوس است یا دفاعیهی علمی ندارد و بیشتر شبه علم است!
عجب روزگاری است. غرق در عادتها و هوسها بودم ولی به قدری نسبت به خودم ناخودآگاه بودم که فکر میکردم فقط به دانستههایم عمل میکنم. تازه فهمیدم که خودآگاهی چه چیز مهمی است.
عمری فکر میکردم که انسان متفکری هستم ولی حالا فهمیدم که من در مورد چیزهایی که باید، فکر نمیکردم! تفکر عجب چیز مهمی است. کم کم فکر میکنم که فکرکردنهایم بیشتر خیالات بوده است و صرفا فکر میکردم که فکر میکنم! یعنی خیال میکردم که فکر میکنم! خدایا مرا ببخش. سبحانک! انی کنت من الظالمین!
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
سیر محتوایی #کاوش، قسمت ۲
#مجموعه_نکات_کاربردی_پژوهش_در_زندگی
#تشخیص_مسأله_زندگی
#تعیین_موضوع_پژوهش
#برخورد_سطحی
#برخورد_ریشهای
#حل_مسأله
#دغدغه
❓آیا تا حالا شده روی بدنتان جوش بزند؟
❓شما با این جوش چه میکنید؟
🔸️ برخورد سطحی و اولیهای که معمولا با جوش داریم، خاراندن آن است ولی طبیعتا با خارش شاید چند لحظه احساس بهتری داشته باشیم ولی این مسأله را حل نمیکند.
🔍 اما برخورد ریشهای و عمیق این است که ببینیم چه چیزی سبب شده که این جوش به وجود بیاد.
💡چه بسا بعد از بررسی روشن شود که این جوش ریشه در کمبود یا ضعف عملکرد بخشی از بدن شما دارد که تا آن ریشه و منشأ را حل نکنید، جوش در جای خود یا در قسمتهای دیگر بدن، خود را نشان دهد.
👈 مشکلات زندگی ما نیز دقیقا از همین جنس است...
🖇 پ.ن:
فارغ از صحت یا عدم صحت محتوای عکس، از جهت مثال برای فهم مطلب خوب است.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📜 ویژهنامهی داستانی #بازگشت_به_سرزمین_خورشید
🔹️ در مورد #فضل_بن_شاذان
💢 قسمت بیست و هفتم
🖋 در مسجد زیتونه - آشنایی با شیخ پیر فطحی الحسن بن علی ابن فضال
بغداد شهر بزرگی است. شیعیان زیادی هم در آن ساکن هستند. معمولا شیعیان در محلهی کرخ(*) ساکن هستند.
محلهی کرخ، به تنهایی یک شهر است! مساجد زیادی دارد. پدرم مرا نزد یکی از علما برد تا برخی از کتب حدیث را برایم قرائت کند. از آنجا که من هنوز تازهکار هستم، پدرم مرا نزد علمای خیلی بزرگ نبرده است. من صبحها نزد استادم میروم تا کتابها را برایش بخوانم و او طبق روش متعارف نقل حدیث، اشکالات مرا بیان کند.
من قاری و خوانندهی کتب هستم و استادم مُقری است که مرا امر به قرائت میکند و احادیث را برایم توضیح میدهد و اگر در جایی خطا کنم، برایم بیان میکند.
خواندن کتاب در نزد استادی که نویسندهی کتاب است یا کسی که نزد نویسندهی کتاب، کتاب را خوانده است، فوائد متنوعی دارد. یکی از فوائد این است که زمینهی خیلی از تحریفها و جعلها از بین میرود. برخی از دشمنان اهل بیت، با ظاهری نیکو خود را به نزد برخی از یاران اهل بیت میرساندند و کتب ایشان را عاریه میگرفتند و بعد در کتب ایشان مطالبی اضافه میکردند و بعد کتاب را به استاد بر میگرداندند. استاد هم از همهجا بیخبر کتاب را میگرفت و در کتابخانهی خویش میگذاشت. اما فائدهی سبک اجازهی حدیث و قرائت این است که وقتی استاد کتابش را تدریس میکند، اگر چیزی به کتاب اضافه شده باشد، متوجه میشود و آن را به شاگرد اجازه نمیدهد.
طبیعتا وقتی استاد به مطلبی در کتاب خویش برمیخورد که خودش ننوشته است متوجه میشود و از نقل آن خودداری میکند. لذا بزرگان حدیث دقت داشتند که کتب را از اهل آن بشنوند و به صرف گرفتن آن کتاب از صاحب کتاب و مؤلف اکتفا نکنند. حتی برخی مقید بودند که کتابی که کاملا از استاد خویش نشنیدهاند در کتابخانهی خود حتی یک شب هم نگه ندارند، زیرا ممکن است بمیرند و ورثهی ایشان فکر کنند که این کتاب از استاد شنیده شده است و به اشتباه از آن مطالبی را نقل کنند.
قرائت کتاب نزد استاد فواید دیگری هم دارد. نوع خواندن عبارات و فهم صحیح حدیث و حواشی و نکاتی که پیرامون آن حدیث وجود دارد در این روش مورد بحث قرار میگیرد. علاوه بر این من به عنوان شاگرد باید قبل از کلاس، مطلب را مطالعه میکردم تا در هنگام ارائه به استاد کمترین خطا را داشته باشم.
برخی از درسهای حدیث این طور بود که استاد قرائت میکرد و شاگردان مینوشتند. در این روش، شاگرد منفعل بود و توانمند نمیشد و در عوض استاد دائما قویتر میشد! اما در این روش، شاگرد دائما فعال است و تلاش بیشتری میکند و قویتر میشود و استاد هم کلماتش خیلی ارزشمندتر است، چون تنها نکاتی را توضیح میداد که من به آن نرسیدهام. این روش مخصوص حدیث نیست و حتی علوم دیگر را هم اگر به این روش بخوانیم بسیار سودمندتر است.
من این روش را آموزش پژوهشمحور مینامم، چون اول باید برای یافتن دانش، پژوهش کنیم و بعد از رسیدن به نتایج، با عرضه به استاد، مورد راهنمایی قرار میگیریم. آموزشِ پژوهشمحور، هم ماندگارتر است و هم در درازمدت، سریعتر.
شاید در سال اول بیشتر اذیت شویم ولی بعد از یک سال، قوی میشویم و ادامهی مسیر خیلی بهتر و سریعتر طی میشود ولی آموزش متعارف به عکس است. اولش سریعتر است ولی بعد از یک سال، دقیقا بر عکس میشود و کار سختتر میشود. علاوه بر این در آموزش عادی، به درکی از میزان اهمیت کلام استاد نمیرسیم. همه چیز را یکسان دریافت میکنیم ولی در آموزش پژوهشمحور، گیرها و مشکلات کار را درک میکنیم و بعد از تشنگی، با کلمات استاد سیراب میشویم و میفهمیم که هر کلامی چه چیزی را حل میکند و کدام کلام ایشان پراهمیت و کدام کلام معمولیتر است. لذا هم حافظه و هم تمرکز انسان تقویت میشود. علاوه بر این قدرت تفکر انسان بسیار تقویت میگردد، چون باید قبل از درسگرفتن، خود انسان به کمک تفکرش، سعی کند مطلب را حل کند.
*: محلهی کرخ، محله ای در بغداد است که شیعیان پس از قرن دوم که بغداد تأسیس شد تا ۴۴۸ در آن زندگی میکردند تا اینکه در حملهی سنیهای معاند سلاجقه به آتش کشیده شد...
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
🖋 ... خانواده با این مشکلات شروع به مقابله میکند! مثلا به بچه میگوید: «درس بخوان!» «زیاد پای گوشی نباش!» «زود به منزل برگرد.» «حرف گوش بده!»
✅ پیداکردن مسألهی زندگی از همین جنس است. نخست باید ببینیم از چه چیزهایی رنج میبریم و از چه چیزهایی میترسیم و چه مشکلاتی داریم و سپس ریشههای آن را پیدا کنیم و بعد برای حل مشکل به صورت ریشهای برنامهریزی کنیم.
🔸️ ادامهی مطلب در متن زیر👇👇
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🖋 ... خانواده با این مشکلات شروع به مقابله میکند! مثلا به بچه میگوید: «درس بخوان!» «ز
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
سیر محتوایی #کاوش، قسمت ۳
#مجموعه_نکات_کاربردی_پژوهش_در_زندگی
#تشخیص_مسأله_زندگی
#تعیین_موضوع_پژوهش
#برخورد_سطحی
#برخورد_ریشهای
#خودآگاهی
#حل_مسأله
#دغدغه
🖋 خیلی از اوقات پدر و مادرها با فرزندانشان به مشکلاتی برمیخورند، مثلا فرزندشان چند مشکل دارد:
۱. حرفشنوی کافی ندارد.
۲. خوب درس نمیخواند.
۳. با دوستانش تا دیروقت در خیابانها میچرخد.
۴. زیاد پای گوشی است.
سپس خانواده با این مشکلات شروع به مقابله میکند! مثلا به بچه میگوید: «درس بخوان!» «زیاد پای گوشی نباش!» «زود به منزل برگرد.» «حرف گوش بده!»
🔺️اما طبیعتا به نتیجه نمیرسند! چرا؟
چون چه بسا منشأ این مشکلات یک یا چند مشکل ریشهای است و باید آن مشکلات ریشهای شناسایی شود و به حل آن بپردازند.
🔍 به عنوان مثال، چه بسا منشأ مشکلات بالا، شخصیت تخریبشدهی فرزند این خانواده باشد که خود را در قالب مشکلات مختلف نشان میدهد و طبیعتا راه حل صحیح برای پرداختن به این مسأله، مبارزه با همان مشکل اساسی یعنی «شخصیت تخریبشده»ی جوان است که مثلا با شخصیتدادن و وقتگذاری برای او و مثل آن حل میشود.
💡 خیلی از وقتها از یک سری مسائل در زندگی خودمان رنج میبریم، مثلا:
۱. از وضع مالی نامناسب رنج میبریم.
۲. از رفتار بد دیگران با خودمان ناراحتیم.
۳. از جدی گرفته نشدن توسط دیگران رنج میبریم.
۴. از تحقق پیدا نکردن اهدافمان ناراحتیم، مثلا چرا به من در ازدواج، جواب رد میدهند.
🔹️ گاهی دقیقا مشابه اشتباه قبل را مرتکب میشویم و به جای اینکه ریشهی مشکلات بالا را شناسایی کنیم، شروع میکنیم با هر یک از این مشکلات به صورت سطحی مبارزهکردن! مثلا به دیگران میگوییم چرا من را جدی نمیگیرید؟! یا چرا با من بدرفتاری میکنید!؟ یا مثلا به صاحبکار میگوییم که چرا به من حقوق کمی میدهی؟! یا چرا مثلا به من جواب رد میدهید؟
👈 ولی باید دانست که ریشهی این مشکلات چیست و باید همان ریشهها را حل کرد و چه بسا هر چهار مشکل بالا، به سبب یک مشکل اساسی به وجود آمده باشد مثل اینکه من تنبلی میکنم و این سبب میشود که دیگران با من بد برخورد کنند و شغل خوبی پیدا نکنم و به دنبالش در خواستگاری جواب رد بشنوم و توسط دیگران جدی گرفته نشوم.
✅ پیداکردن مسألهی زندگی از همین جنس است. نخست باید ببینیم از چه چیزهایی رنج میبریم و از چه چیزهایی میترسیم و چه مشکلاتی داریم و سپس ریشههای آن را پیدا کنیم و بعد برای حل مشکل به صورت ریشهای برنامهریزی کنیم.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
📜 ویژهنامهی داستانی #بازگشت_به_سرزمین_خورشید
🔹️ در مورد #فضل_بن_شاذان
💢 قسمت بیست و هشتم
🖋 من در مسجدی در قطیعه الربیع هستم. قطیعه الربیع محلی است که بخشی از آن از طرف منصور عباسی خلیفهی زمان امام صادق علیه السلام و بخشی از آن از طرف مهدی عباسی که یکی از خلفای زمان امام کاظم علیه السلام بود، به او بخشیده شده بود!
به بخشودههای حاکم و خلیفه به افراد مختلف، قطیعه میگویند و به خود بخشش زمین توسط حاکم، اقطاع گفته میشود. اما این قطیعه دیگر مربوط به ربیع و فرزندانش نبود.
این قطیعهی بسیار بزرگ، الآن پاتوق تجار خراسانی است و علاوه بر آن بسیاری از علمای شیعه در آن زندگی میکنند و تجار مختلف آنجا را خریدهاند و مالک آن هستند. این قطیعهی بزرگ تنها بخشی از محلهی کرخ بغداد است.
امروز صبح، در کنار استادم نشسته بودم که دیدم چند نفر در حال صحبتکردن هستند و یکی از آنها میگوید: در سرزمین جبل(زاگرس) مردی است که به او ابن فضال میگویند! او عابدترین مردی است که تا به حال دیده یا شنیدهام! او ادامه داد: او به صحرا میرود و آن قدر سجدهاش طول میکشد که اگر کسی نداند تصور میکند که گویا یک تکه پارچه است که روی زمین افتاده و به همین خاطر پرندگان میآیند و روی او مینشینند! حتی حیوانات وحشی دور و بر او میچرخند و از او فرار نمیکنند، آن قدر که به او انس گرفتهاند! آن قدر ابهت و نورانیت دارد که وقتی گروهی که دزدان سر گردنه هستند، او را میبینند از ابهت او فرار میکنند تا به جایی برسند که نه آنها او را ببینند و نه او آنها را ببیند!
من با تعجب به سخنان آنها گوش میدادم و تصور کردم که در حال صحبت در مورد یکی از مردانی هستند که مربوط به زمان قدیم است، نه زمان ما!
بعد از چند دقیقه پدرم آمدند و همانجا با ایشان نشسته بودم که ناگهان پیرمردی با چهرهای دلنشین و زیبارو با پیراهنی مناسب و کفشهایی باریک آمد و به پدرم سلام داد. پدر من هم برای ایشان ایستادند و به ایشان خوش آمد گفتند و ایشان را به بزرگی یاد کردند. ایشان سراغ ابن ابی عمیر را گرفتند و از نزد ما رفتند.
من ابن ابی عمیر را میشناختم. بنا داشتم خدمت ایشان هم شاگردی کنم ولی شک داشتم که «ابن ابی عمیر»ـی که ابن فضال به دنبالش بود، همان شخصی باشد که من در ذهن دارم. به پدرم گفتم: این پیرمرد که آمد و به سراغ ابن ابی عمیر رفت، چه کسی بود؟! پدرم فرمود: ایشان الحسن بن علی بن فضال است. با تعجب و لحنی پرسشی گفتم: همان عابد پرفضلیت را میگویید؟! پدرم فرمود: بله ایشان همان است که گفتی! گفتم: نه این فرد آن شخص نیست! ابن فضال در منطقهی جبل(زاگرس) است.
پدرم فرمود: بچه تو چه قدر کم عقلی؟!!! ایشان قبلا در آنجا بوده است! چرا تصور کردهای که اگر کسی یک زمانی در جایی باشد، حتما تا آخر همانجا است؟!
دیدم پدرم راست میگوید. برای اینکه خیالم راحت شود، ماجرایی را که از ابن فضال شنیده بودم، برایشان تعریف کردم و پدرم هم فرمودند: بله ایشان همان فرد است.
پدرم ادامه داد: ایشان از علمای بزرگ شیعه است. البته متأسفانه فطحی است ولی از نظر تسلط به حدیث اهل بیت و دقت در نقل آن و احاطهی علمی فوقالعاده است. من در نظر دارم که از او درخواست کنم که به تو درس بگوید.
به پدرم گفتم: ولی او فطحی است.
پدرم پاسخ داد: باشد! فطحیها فرقهای از شیعه هستند اما اگر سنی هم بود و در زمینهای که تو نیاز داری، استاد بود، باید به سراغش میرفتی. این همه روایت داریم که حکمت را هر جا بود، بگیرید یا حتی از منافق نیز بیاموزید، برای چیست؟ من میدانم که در بین علمای شیعه، ایشان اگرچه انحرافی مهم دارد و قائل به امامت عبدالله افطح است ولی در زمینهای که تو نیاز داری، درجه یک است.
به پدرم گفتم: عبدالله افطح فرزند امام صادق، حدود هفتاد روز زنده ماند و بعد از مرگش، عدهی زیادی از فطحیه به امامت امام کاظم و بعد امام رضا قائل شدند. چرا اینها از خود امام رضا نمیپرسند تا مسأله برایشان شفاف شود؟!
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
سیر محتوایی #کاوش، قسمت ۴
#خودآگاهی
#حل_مسأله
#برخورد_ریشه_ای
#برخورد_واکنشی
#برخورد_آگاهانه
#دغدغه
#خاطره ۲۱
🖋 فرزندم که ششماهه بود! سر صبح واکسنش را زده بودیم و جای واکسن درد میکرد.
با درد پایش را تکان میداد و به خاطر تکانخوردنِ جای واکسن، درد بیشتر و گریه شدیدتر گریه میشد.
میگفتم، خب پایت را تکان نده! ولی او منظور من را نمیفهمید!
همین قدر هم خودآگاهی نداشت که منشأ اصلی مشکل او چیست! فکر نمیکرد که واکنش او مشکل را شدید میکند!
مجبور شدیم، پایش را بستیم تا نتواند پایش را تکان بدهد تا آرام شد!
🔍 ما هم در بسیاری از مشکلات خود به همین صورت هستیم!
👈 اول اینکه ناخودآگاهیم و نمیدانیم که از کجا میخوریم!
👈 دوم، برخوردمان با مشکل، واکنشی است، نه بر پایهی آگاهی و کنشگری و انتخاب و اراده!
👈 سوم، واکنشهای سریع و ناخودآگاه ما، خیلی اوقات سبب شدیدترشدن مشکلات میشود!
🔸️ غریقنجاتی هر چند دقیقه، یک شخص را از غرقشدن نجات میداد!
غریقنجات از زحمت کارش رنج میکشید و ناراحت بود که چرا باید این قدر کارش سخت باشد!
💡عاقلی رد میشد و گفت: به جای اینکه اینها را نجات بدهی، برو جلوی آن دیوانهای را که افراد را به داخل آب میاندازد، بگیر!
✅ بهتر است وقت مواجه با مشکل، قبل از اقدام، به آن فکر، ریشهها را پیدا و با آنها مقابله کنیم!
🖇 در آینده در مورد فرآیند شناسایی ریشهای مشکلات خود، مطالبی را ان شاء الله تقدیم میشود.
🔰 شما میتوانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید.
@mirzaei_ehya | dinshenasi.com