eitaa logo
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
1.4هزار دنبال‌کننده
167 عکس
52 ویدیو
71 فایل
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ بازخورد دادن نسبت به پیام‌های کانال: @masoudi_admin ارتباط با احمد میرزایی: 📧 @chmail.ir" rel="nofollow" target="_blank">ahmadmy1370@chmail.ir ۰۹۱۵۶۴۹۲۳۳۷ از طریق پیام‌رسان ایتا(در بازه دو هفته ان شاء الله پاسخ داده خواهد شد) سایت دین‌شناسی احیاء: 🌐www.dinshenasi.com
مشاهده در ایتا
دانلود
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ سیر محتوایی ، قسمت ۲ ❓آیا تا حالا شده روی بدنتان جوش بزند؟ ❓شما با این جوش چه می‌کنید؟ 🔸️ برخورد سطحی و اولیه‌ای که معمولا با جوش داریم، خاراندن آن است ولی طبیعتا با خارش شاید چند لحظه احساس بهتری داشته باشیم ولی این مسأله را حل نمی‌کند. 🔍 اما برخورد ریشه‌ای و عمیق این است که ببینیم چه چیزی سبب شده که این جوش به وجود بیاد. 💡چه بسا بعد از بررسی روشن شود که این جوش ریشه در کمبود یا ضعف عملکرد بخشی از بدن شما دارد که تا آن ریشه و منشأ را حل نکنید، جوش در جای خود یا در قسمت‌های دیگر بدن، خود را نشان دهد. 👈 مشکلات زندگی ما نیز دقیقا از همین جنس است... 🖇 پ.ن: فارغ از صحت یا عدم صحت محتوای عکس، از جهت مثال برای فهم مطلب خوب است. 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📜 ویژه‌نامه‌‌ی داستانی 🔹️ در مورد 💢 قسمت بیست و هفتم 🖋 در مسجد زیتونه - آشنایی با شیخ پیر فطحی الحسن بن علی ابن فضال بغداد شهر بزرگی است. شیعیان زیادی هم در آن ساکن هستند. معمولا شیعیان در محله‌ی کرخ(*) ساکن هستند. محله‌ی کرخ، به تنهایی یک شهر است! مساجد زیادی دارد. پدرم مرا نزد یکی از علما برد تا برخی از کتب حدیث را برایم قرائت کند. از آنجا که من هنوز تازه‌کار هستم، پدرم مرا نزد علمای خیلی بزرگ نبرده است. من صبح‌ها نزد استادم می‌روم تا کتاب‌ها را برایش بخوانم و او طبق روش متعارف نقل حدیث، اشکالات مرا بیان کند. من قاری و خواننده‌ی کتب هستم و استادم مُقری است که مرا امر به قرائت می‌کند و احادیث را برایم توضیح می‌دهد و اگر در جایی خطا کنم، برایم بیان می‌کند. خواندن کتاب در نزد استادی که نویسنده‌ی کتاب است یا کسی که نزد نویسنده‌ی کتاب، کتاب را خوانده است، فوائد متنوعی دارد. یکی از فوائد این است که زمینه‌ی خیلی از تحریف‌ها و جعل‌ها از بین می‌رود. برخی از دشمنان اهل بیت، با ظاهری نیکو خود را به نزد برخی از یاران اهل بیت می‌رساندند و کتب ایشان را عاریه می‌گرفتند و بعد در کتب ایشان مطالبی اضافه می‌کردند و بعد کتاب را به استاد بر می‌گرداندند. استاد هم از همه‌جا بی‌خبر کتاب را می‌گرفت و در کتابخانه‌ی خویش می‌گذاشت. اما فائده‌ی سبک اجازه‌ی حدیث و قرائت این است که وقتی استاد کتابش را تدریس می‌کند، اگر چیزی به کتاب اضافه شده باشد، متوجه می‌شود و آن را به شاگرد اجازه نمی‌دهد. طبیعتا وقتی استاد به مطلبی در کتاب خویش برمی‌خورد که خودش ننوشته است متوجه می‌شود و از نقل آن خودداری می‌کند. لذا بزرگان حدیث دقت داشتند که کتب را از اهل آن بشنوند و به صرف گرفتن آن کتاب از صاحب کتاب و مؤلف اکتفا نکنند. حتی برخی مقید بودند که کتابی که کاملا از استاد خویش نشنیده‌اند در کتابخانه‌ی خود حتی یک شب هم نگه ندارند، زیرا ممکن است بمیرند و ورثه‌ی ایشان فکر کنند که این کتاب از استاد شنیده شده است و به اشتباه از آن مطالبی را نقل کنند. قرائت کتاب نزد استاد فواید دیگری هم دارد. نوع خواندن عبارات و فهم صحیح حدیث و حواشی و نکاتی که پیرامون آن حدیث وجود دارد در این روش مورد بحث قرار می‌گیرد. علاوه بر این من به عنوان شاگرد باید قبل از کلاس، مطلب را مطالعه می‌کردم تا در هنگام ارائه به استاد کم‌ترین خطا را داشته باشم. برخی از درس‌های حدیث این طور بود که استاد قرائت می‌کرد و شاگردان می‌نوشتند. در این روش، شاگرد منفعل بود و توانمند نمی‌شد و در عوض استاد دائما قوی‌تر می‌شد! اما در این روش، شاگرد دائما فعال است و تلاش بیش‌تری می‌کند و قوی‌تر می‌شود و استاد هم کلماتش خیلی ارزشمندتر است، چون تنها نکاتی را توضیح می‌داد که من به آن نرسیده‌ام. این روش مخصوص حدیث نیست و حتی علوم دیگر را هم اگر به این روش بخوانیم بسیار سودمندتر است. من این روش را آموزش پژوهش‌محور می‌نامم، چون اول باید برای یافتن دانش، پژوهش کنیم و بعد از رسیدن به نتایج، با عرضه به استاد، مورد راهنمایی قرار می‌گیریم. آموزشِ پژوهش‌محور، هم ماندگارتر است و هم در درازمدت، سریع‌تر. شاید در سال اول بیش‌تر اذیت شویم ولی بعد از یک سال، قوی می‌شویم و ادامه‌ی مسیر خیلی بهتر و سریع‌تر طی می‌شود ولی آموزش متعارف به عکس است. اولش سریع‌تر است ولی بعد از یک سال، دقیقا بر عکس می‌شود و کار سخت‌تر می‌شود. علاوه بر این در آموزش عادی، به درکی از میزان اهمیت کلام استاد نمی‌رسیم. همه چیز را یکسان دریافت می‌کنیم ولی در آموزش پژوهش‌محور، گیرها و مشکلات کار را درک می‌کنیم و بعد از تشنگی، با کلمات استاد سیراب می‌شویم و می‌فهمیم که هر کلامی چه چیزی را حل می‌کند و کدام کلام ایشان پراهمیت و کدام کلام معمولی‌تر است. لذا هم حافظه و هم تمرکز انسان تقویت می‌شود. علاوه بر این قدرت تفکر انسان بسیار تقویت می‌گردد، چون باید قبل از درس‌گرفتن، خود انسان به کمک تفکرش، سعی کند مطلب را حل کند. *: محله‌ی کرخ، محله ای در بغداد است که شیعیان پس از قرن دوم که بغداد تأسیس شد تا ۴۴۸ در آن زندگی می‌کردند تا اینکه در حمله‌ی سنی‌های معاند سلاجقه به آتش کشیده شد... 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🖋 ... خانواده با این مشکلات شروع به مقابله می‌کند! مثلا به بچه می‌گوید: «درس بخوان!» «زیاد پای گوشی نباش!» «زود به منزل برگرد.» «حرف گوش بده!» ✅ پیداکردن مسأله‌ی زندگی از همین جنس است. نخست باید ببینیم از چه چیزهایی رنج می‌بریم و از چه چیزهایی می‌ترسیم و چه مشکلاتی داریم و سپس ریشه‌های آن را پیدا کنیم و بعد برای حل مشکل به صورت ریشه‌ای برنامه‌ریزی کنیم. 🔸️ ادامه‌ی مطلب در متن زیر👇👇 @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🖋 ... خانواده با این مشکلات شروع به مقابله می‌کند! مثلا به بچه می‌گوید: «درس بخوان!» «ز
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ سیر محتوایی ، قسمت ۳ 🖋 خیلی از اوقات پدر و مادرها با فرزندانشان به مشکلاتی برمی‌خورند، مثلا فرزندشان چند مشکل دارد: ۱. حرف‌شنوی کافی ندارد. ۲. خوب درس نمی‌خواند. ۳. با دوستانش تا دیروقت در خیابان‌ها می‌چرخد‌. ۴. زیاد پای گوشی است. سپس خانواده با این مشکلات شروع به مقابله می‌کند! مثلا به بچه می‌گوید: «درس بخوان!» «زیاد پای گوشی نباش!» «زود به منزل برگرد.» «حرف گوش بده!» 🔺️اما طبیعتا به نتیجه نمی‌رسند! چرا؟ چون چه بسا منشأ این مشکلات یک یا چند مشکل ریشه‌ای است و باید آن مشکلات ریشه‌ای شناسایی شود و به حل آن بپردازند. 🔍 به عنوان مثال، چه بسا منشأ مشکلات بالا، شخصیت تخریب‌شده‌ی فرزند این خانواده باشد که خود را در قالب مشکلات مختلف نشان می‌دهد و طبیعتا راه حل صحیح برای پرداختن به این مسأله، مبارزه با همان مشکل اساسی یعنی «شخصیت تخریب‌شده»ی جوان است که مثلا با شخصیت‌دادن و وقت‌گذاری برای او و مثل آن حل می‌شود. 💡 خیلی از وقت‌ها از یک سری مسائل در زندگی خودمان رنج می‌بریم، مثلا: ۱. از وضع مالی نامناسب رنج می‌بریم. ۲. از رفتار بد دیگران با خودمان ناراحتیم. ۳. از جدی گرفته‌ نشدن توسط دیگران رنج می‌بریم. ۴. از تحقق پیدا نکردن اهدافمان ناراحتیم، مثلا چرا به من در ازدواج، جواب رد می‌دهند. 🔹️ گاهی دقیقا مشابه اشتباه قبل را مرتکب می‌شویم و به جای اینکه ریشه‌ی مشکلات بالا را شناسایی کنیم، شروع می‌کنیم با هر یک از این مشکلات به صورت سطحی مبارزه‌کردن! مثلا به دیگران می‌گوییم چرا من را جدی نمی‌گیرید؟! یا چرا با من بدرفتاری می‌کنید!؟ یا مثلا به صاحب‌کار می‌گوییم که چرا به من حقوق کمی می‌دهی؟! یا چرا مثلا به من جواب رد می‌دهید؟ 👈 ولی باید دانست که ریشه‌ی این مشکلات چیست و باید همان ریشه‌ها را حل کرد و چه بسا هر چهار مشکل بالا، به سبب یک مشکل اساسی به وجود آمده باشد مثل اینکه من تنبلی می‌کنم و این سبب می‌شود که دیگران با من بد برخورد کنند و شغل خوبی پیدا نکنم و به دنبالش در خواستگاری جواب رد بشنوم و توسط دیگران جدی گرفته نشوم. ✅ پیداکردن مسأله‌ی زندگی از همین جنس است. نخست باید ببینیم از چه چیزهایی رنج می‌بریم و از چه چیزهایی می‌ترسیم و چه مشکلاتی داریم و سپس ریشه‌های آن را پیدا کنیم و بعد برای حل مشکل به صورت ریشه‌ای برنامه‌ریزی کنیم. 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📜 ویژه‌نامه‌‌ی داستانی 🔹️ در مورد 💢 قسمت بیست و هشتم 🖋 من در مسجدی در قطیعه الربیع هستم. قطیعه الربیع محلی است که بخشی از آن از طرف منصور عباسی خلیفه‌ی زمان امام صادق علیه السلام و بخشی از آن از طرف مهدی عباسی که یکی از خلفای زمان امام کاظم علیه السلام بود، به او بخشیده شده بود! به بخشوده‌های حاکم و خلیفه به افراد مختلف، قطیعه می‌گویند و به خود بخشش زمین توسط حاکم، اقطاع گفته می‌شود. اما این قطیعه دیگر مربوط به ربیع و فرزندانش نبود. این قطیعه‌ی بسیار بزرگ، الآن پاتوق تجار خراسانی است و علاوه بر آن بسیاری از علمای شیعه در آن زندگی می‌کنند و تجار مختلف آنجا را خریده‌اند و مالک آن هستند. این قطیعه‌ی بزرگ تنها بخشی از محله‌ی کرخ بغداد است. امروز صبح، در کنار استادم نشسته بودم که دیدم چند نفر در حال صحبت‌کردن هستند و یکی از آن‌ها می‌گوید: در سرزمین جبل(زاگرس) مردی است که به او ابن فضال می‌گویند! او عابدترین مردی است که تا به حال دیده یا شنیده‌ام! او ادامه داد: او به صحرا می‌رود و آن قدر سجده‌اش طول می‌کشد که اگر کسی نداند تصور می‌کند که گویا یک تکه پارچه است که روی زمین افتاده و به همین خاطر پرندگان می‌آیند و روی او می‌نشینند! حتی حیوانات وحشی دور و بر او می‌چرخند و از او فرار نمی‌کنند، آن قدر که به او انس گرفته‌اند! آن قدر ابهت و نورانیت دارد که وقتی گروهی که دزدان سر گردنه هستند، او را می‌بینند از ابهت او فرار می‌کنند تا به جایی برسند که نه آن‌ها او را ببینند و نه او آن‌ها را ببیند! من با تعجب به سخنان آن‌ها گوش می‌دادم و تصور کردم که در حال صحبت در مورد یکی از مردانی هستند که مربوط به زمان قدیم است، نه زمان ما! بعد از چند دقیقه پدرم آمدند و همانجا با ایشان نشسته بودم که ناگهان پیرمردی با چهره‌ای دلنشین و زیبارو با پیراهنی مناسب و کفش‌هایی باریک آمد و به پدرم سلام داد. پدر من هم برای ایشان ایستادند و به ایشان خوش آمد گفتند و ایشان را به بزرگی یاد کردند. ایشان سراغ ابن ابی عمیر را گرفتند و از نزد ما رفتند. من ابن ابی عمیر را می‌شناختم. بنا داشتم خدمت ایشان هم شاگردی کنم ولی شک داشتم که «ابن ابی عمیر»ـی که ابن فضال به دنبالش بود، همان شخصی باشد که من در ذهن دارم. به پدرم گفتم: این پیرمرد که آمد و به سراغ ابن ابی عمیر رفت، چه کسی بود؟! پدرم فرمود: ایشان الحسن بن علی بن فضال است. با تعجب و لحنی پرسشی گفتم: همان عابد پرفضلیت را می‌گویید؟! پدرم فرمود: بله ایشان همان است که گفتی! گفتم: نه این فرد آن شخص نیست! ابن فضال در منطقه‌ی جبل(زاگرس) است. پدرم فرمود: بچه تو چه قدر کم عقلی؟!!! ایشان قبلا در آنجا بوده است! چرا تصور کرده‌ای که اگر کسی یک زمانی در جایی باشد، حتما تا آخر همانجا است؟! دیدم پدرم راست می‌گوید. برای اینکه خیالم راحت شود، ماجرایی را که از ابن فضال شنیده بودم، برایشان تعریف کردم و پدرم هم فرمودند: بله ایشان همان فرد است. پدرم ادامه داد: ایشان از علمای بزرگ شیعه است. البته متأسفانه فطحی است ولی از نظر تسلط به حدیث اهل بیت و دقت در نقل آن و احاطه‌ی علمی فوق‌العاده است. من در نظر دارم که از او درخواست کنم که به تو درس بگوید. به پدرم گفتم: ولی او فطحی است. پدرم پاسخ داد: باشد! فطحی‌ها فرقه‌ای از شیعه هستند اما اگر سنی هم بود و در زمینه‌ای که تو نیاز داری، استاد بود، باید به سراغش می‌رفتی. این همه روایت داریم که حکمت را هر جا بود، بگیرید یا حتی از منافق نیز بیاموزید، برای چیست؟ من می‌دانم که در بین علمای شیعه، ایشان اگرچه انحرافی مهم دارد و قائل به امامت عبدالله افطح است ولی در زمینه‌ای که تو نیاز داری، درجه یک است. به پدرم گفتم: عبدالله افطح فرزند امام صادق، حدود هفتاد روز زنده ماند و بعد از مرگش، عده‌ی زیادی از فطحیه به امامت امام کاظم و بعد امام رضا قائل شدند. چرا این‌ها از خود امام رضا نمی‌پرسند تا مسأله برایشان شفاف شود؟! 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ سیر محتوایی ، قسمت ۴ ۲۱ 🖋 فرزندم که شش‌ماهه بود! سر صبح واکسنش را زده بودیم و جای واکسن درد می‌کرد. با درد پایش را تکان می‌داد و به خاطر تکان‌خوردنِ جای واکسن، درد بیش‌تر و گریه شدیدتر گریه می‌شد. می‌گفتم، خب پایت را تکان نده! ولی او منظور من را نمی‌فهمید! همین قدر هم خودآگاهی نداشت که منشأ اصلی مشکل او چیست! فکر نمی‌کرد که واکنش او مشکل را شدید می‌کند! مجبور شدیم، پایش را بستیم تا نتواند پایش را تکان بدهد تا آرام شد! 🔍 ما هم در بسیاری از مشکلات خود به همین صورت هستیم! 👈 اول اینکه ناخودآگاهیم و نمی‌دانیم که از کجا می‌خوریم! 👈 دوم، برخوردمان با مشکل، واکنشی است، نه بر پایه‌ی آگاهی و کنشگری و انتخاب و اراده! 👈 سوم، واکنش‌های سریع و ناخودآگاه ما، خیلی اوقات سبب شدیدترشدن مشکلات می‌شود! 🔸️ غریق‌نجاتی هر چند دقیقه، یک شخص را از غرق‌شدن نجات می‌داد! غریق‌نجات از زحمت کارش رنج می‌کشید و ناراحت بود که چرا باید این قدر کارش سخت باشد! 💡عاقلی رد می‌شد و گفت: به جای اینکه این‌ها را نجات بدهی، برو جلوی آن دیوانه‌ای را که افراد را به داخل آب می‌اندازد، بگیر! ✅ بهتر است وقت مواجه با مشکل، قبل از اقدام، به آن فکر، ریشه‌ها را پیدا و با آن‌ها مقابله کنیم! 🖇 در آینده در مورد فرآیند شناسایی ریشه‌ای مشکلات خود، مطالبی را ان شاء الله تقدیم می‌شود. 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 🖋 بسیاری از دانشجویان و طلاب هنگامی که قصد نوشتن پایان‌نامه یا شروع یک پژوهش را دارند، با چالش بزرگی به نام «تعیین موضوع» مواجه هستند. 💠 دوره‌ی مجازی نقطه‌ی شروع 💡نقشه‌ی راه تعیین موضوع پژوهش 🔹 ویژه‌ی تمامی افرادی که به دنبال پژوهش اصولی و روشمند هستند. 🔸 مخاطبین: ▪️پژوهشگران ▪️ مدرسین ▪️ مشاورین ▪️مربیان ▪️نویسندگان ▪️دانشجویان و طلاب نخبه 🔹 مدرس: یونس خدایی _ باحضور احمد میرزایی 🔸 سه جلسه‌ی ۹۰ دقیقه‌ای 👈 زمان و هزینه‌ی ثبت نام: ۳۰ اردیبهشت تا ۲ خرداد _ ۲۰ هزار تومان 🖇 اطلاعات بیشتر و ثبت نام: dinshenasi.com/7867 🖇 پاسخ به سؤالات شما: ۰۹۳۸۱۷۰۰۹۸۸ 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📜 ویژه‌نامه‌‌ی داستانی 🔹️ در مورد 💢 قسمت بیست و نهم 🖋 پدرم پاسخ داد: چون باور نمی‌کنند که امام چیزی غیر از آنچه به آن رسیده‌اند بگوید، با امام مسأله را طرح نمی‌کنند! ولی من مطمئن هستم اگر با امام طرح کنند و امام امامت عبدالله را انکار کند، قبول می‌کنند! البته می‌دانی که برخی از فطحیه مثل عمار بن موسی ساباطی که خیلی عربی روانی هم ندارد و عجمانی سخن می‌گوید و شاید به همین خاطر فقیه بسیار شاذی است، امامت امام کاظم را بعد از عبدالله افطح نیز نپذیرفتند ولی غالب فطحیه چنین نیستند و همانطور که می‌دانی امامت امام کاظم و امام رضا را قبول دارند. گفتم: چرا چنین فکر می‌کردند؟! یعنی چقدر آدم باید اعتماد به نفس داشته باشد! مگر عبدالله افطح چه شرایطی داشت که این قدر این‌ها به او اطمینان داشتند؟! یعنی این قدر عالم بود که با امام اشتباه گرفته شود؟! پدرم گفتند: همانطور که عده‌ی قابل توجهی از شیعیان امامی نیز چنین کردند و از امامت عبدالله نپرسیدند! خصوصا اگر چیزهایی که قبلا به تو گفته‌ام در نظر بگیری، این مسأله طبیعی به نظر می‌رسد. اما باید بدانی که مهم‌ترین دلیل امامت عبدالله افطح سن و سال اوست. او هیچ ویژگی خاصی نداشت. نه علمیت داشت و نه تن سالم! لقب افطح هم به خاطر همین شرایط نامتوازن بدنش بود. اما او بعد از اسماعیل که در زمان حیات ظاهری امام صادق از دنیا رفته بود، دومین پسر بود و لذا سن و سالش از امام کاظم بیش‌تر بود و فطحیه تصور می‌کردند که امام باید فرزند بزرگ‌تر باشد و اگر او نیز بمیرد و فرزندی نداشته باشد، مانند ماجرای امام حسن و امام حسین، امامت به برادر بزرگ‌ترِ بعدی می‌رسد. لذا این‌ها بعد از امامت عبدالله، چون عبدالله هفتاد روز بعد مرد و فرزندی نداشت، به امامت امام کاظم قائل شدند و لذا در ادامه‌ی ائمه با ما مشترک هستند! اما یک امام اضافی دارند! ولی آن قدر به این گزاره که «امامت به فرزند بزرگ‌تر می‌رسد»، یقین دارند که خیلی از آن‌ها از ائمه در این باره نپرسیده‌اند! به پدرم گفتم: پدر جان! ابتدا برایم خیلی سخت بود که شاگردی یک غیر امامی را بکنم ولی الآن که صحبت کردیم، خصوصا شاگردی فطحی‌ها برایم قابل تحمل شده است. پدرم گفت: نه پسرم! فطحیه که خیلی به ما نزدیک هستند ولی در جایی که لازم باشد باید با میراث مخالفین نیز آشنا شوی تا بتوانی بهتر از مکتب اهل بیت دفاع کنی و برای این کار باید در نزد درجه‌یک‌های ایشان شاگردی کنی. نظرت چیست که با هم به سراغ ابن ابی عمیر برویم و نظر او را در این زمینه بپرسیم و ببینیم خود او چه کرده است؟! چون من می‌دانم که او با مشایخ مخالفین ارتباط داشته است ولی تا به حال ندیدم از آن‌ها روایتی نقل کند. برویم از او بپرسیم تا ببینیم اگر از آن‌ها روایت نشنیده است، به چه علت چنین کرده است؟! من قبلا از ابن ابی عمیر چیزهایی شنیده بودم. به پدرم گفتم همان عابد فاضل را می‌گویید؟ پدرم گفت: مگر چه شنیده‌ای؟ بله او انسان عابد و فاضلی است. به پدرم گفتم: یک روز دیدم شخصی، دیگری را عتاب می‌کند و می‌گوید: تو مردی هستی که عیال زیادی داری باید برای آن‌ها کسب و کار داشته باشی و به دلیل سجده‌های طولانی تو، می‌ترسم که نابینا شوی و دیگر نتوانی کار کنی! آن مرد هم بیخیال بود و توجهی به صحبت‌های آن مرد نمی‌کرد و لبخند می‌زد! اما آن مرد اول، بیخیال نمی‌شد! دائم شدیدتر و شدیدتر می‌شد و عصبانی‌تر و محکم‌تر آن فرد را توبیخ می‌کرد. وقتی خیلی ادامه داد و آن شخص دید که رهایش نمی‌کند به او گفت: خیلی شورش کردی! بس است دیگر! وای بر تو! اگر بنا باشد کسی به خاطر سجده‌ی طولانی کور شود، آن فرد ابن ابی عمیر است! گمان تو در مورد مردی که بعد از نماز صبح سجده شکر می‌گذارد و هنگام نماز ظهر، سر از سجده برمی‌دارد، چیست؟! منظورش این بود که ابن ابی عمیر این طور شخصیتی است و چنین سجده‌هایی می‌رود. پدرم تأیید کردند که بله ابن ابی عمیر همین شخص است. 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ❓تا حالا چند بار شده که کتاب یا دوره‌ای خریده باشید و بعد از بررسی کمی از آن، بفهمید که این بسته به درد شما نمی‌خورد یا کمکی در حل مشکل شما نمی‌کند؟! ❓تا حالا چند بار شده که در کانالی عضو شوید ولی بعد از مدتی از آن خارج شوید؟! 🔺️ انتخاب‌ها وقتی بر اساس لحظه‌ها و حادثه‌ها و جوها باشد، ممکن است به چنین عاقبتی دچار شود. 🔹️ ادامه‌ی متن در مطلب بعدی👇👇 @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
قرآن و حدیث در زندگی - احیاء
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ ❓تا حالا چند بار شده که کتاب یا دوره‌ای خریده باشید و بعد از بررسی کمی از آن، بفهمید که
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ سیر محتوایی ، قسمت ۵ ❓تا حالا چند بار شده که کتاب یا دوره‌ای خریده باشید و بعد از بررسی کمی از آن، بفهمید که این بسته به درد شما نمی‌خورد یا کمکی در حل مشکل شما نمی‌کند؟! ❓تا حالا چند بار شده که در کانالی عضو شوید ولی بعد از مدتی از آن خارج شوید؟! یا ❓تا حالا چند بار شده که تا آخر مسیر را بروید و حتی آن را به اجرا برسانید ولی نتیجه نگیرید؟ 🖇 مثلا بروید مجموعه‌ی اطلاعات ناظر به راه‌اندازی یک کسب و کار را بیاموزید و بعد با دقت اجرا کنید ولی باز هم نتیجه نگیرید؟ ❓تا حالا چند بار شده که تا آخر مسیر بروید و آن را اجرا کنید و نتیجه هم بگیرید ولی خود این کار، مشکلات جدید پیش‌بینی‌نشده‌ای در زندگی شما ایجاد کند؟! 🔍 این‌ها بر اثر انتخاب‌های بی‌حساب و کتاب است. 🔺️ انتخاب‌ها وقتی بر اساس لحظه‌ها و حادثه‌ها و جوها باشد، ممکن است به چنین عاقبتی دچار شود. 👈 اگر ریشه‌ای مشکلات را شناسایی نکرده باشیم و با سطح و ظاهر و نشانه‌های مشکل مبارزه کنیم، چه بسا به چنین عاقبتی گرفتار شویم. در بهترین حالت، مشکل ظاهری برطرف می‌شود ولی خودش سبب مشکلات دیگری می‌شود یا در جای دیگر به شکل دیگر خودش را نشان می‌دهد، چون به صورت ریشه‌ای با مشکل مبارزه نکرده‌ایم. 🔸 چه بسا چیزهایی که از کودکی به سراغ یادگرفتن آن‌ها رفته‌ایم بر اثر جبر بیرون بوده است! درس‌های مدرسه! دوره‌های تابستانی! حتی چیزهایی که به انتخاب خود، به سراغ آن‌ها رفته‌ایم، چه بسا به خاطر جو و جبرِ جو باشد! مثلا اطرافیان یا دوستان، هیاهوی بحثی خاص را مطرح کرده‌اند و ما هم که برنامه‌ی روشنی برای زندگی خود نداشته‌ایم، جوگیر شده‌ایم و فلان بحث را پیگیری کرده‌ایم. ❗حتی شاید خیلی از محققین و پژوهشگران، موضوعاتی که به سراغ تحقیق در مورد آن می‌روند خارج از این بحث نباشد! بر اساس نیاز خود یا جامعه به سراغ موضوع نرفته‌اند بلکه بر اساس جوهای موجود و هیجانات و هوس‌ها و کنجکاوی‌های بی‌حساب به سراغ آن رفته‌اند. ✅ یک تمرین کمک‌کننده به حل مشکل: 🖋 بررسی کنیم که چرا دوره‌ها یا کتاب‌ها را به غلط خریداری کرده‌ایم؟ چرا بررسی کافی نسبت به آن انجام نداده‌ایم؟! آیا تنبلی بوده است؟! آیا اسیر جو بوده‌ایم؟ یا ... و چطور می‌توانیم از این به بعد چنین نباشیم... 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ 📜 ویژه‌نامه‌‌ی داستانی 🔹️ در مورد 💢 قسمت سی‌ام 🖋 در محضر استاد به پدرم گفتم: پدر جان؟! ممکن است مقداری بیش‌تر از ابن ابی عمیر بگویید؟ پدرم فرمود: بله! ایشان ابواحمد محمد بن زیاد بن عیسی ازدی است که کنیه‌ی پدرش ابی عمیر است و لذا گاهی به جای محمد بن زیاد، به او محمد بن ابی عمیر می‌گویند. ایشان پارچه‌فروش است و سرمایه‌ی هنگفتی دارد. او از موالی قبیله‌ی ازد است و روزگاری در ایام هارون الرشید، محبوس شد تا مکان شیعیان را افشا کند و او را تازیانه بسیار زدند و زمانی که به فکر افشای اسامی افتاد، ناگهان فرزند یونس بن عبدالرحمن، محمد را دید که به او می‌گوید، ای ابن ابی عمیر! تقوای خدا پیشه کن! این فرمایش محمد، در روی او تأثیر گذاشت و صبر کرد و خدا در کارش گشایش قرار داد و ۱۲۰ هزار درهم(معادل دوازده دیه‌ی کامل) از اموالش را مصادره کردند. به پدرم گفتم: واقعا این قدر پولدار است؟! پدرم فرمود: بله، اموال او در آن زمان، حدود ۵۰۰ هزار درهم است! او بسیار متمول است و از طرفی از نظر علمی بسیار پیشتاز است و کتاب‌های گوناگون نوشته است. استادم یونس بن عبدالرحمن با آن عظمت در مورد ایشان می‌گوید: ابن ابی عمیر دریایی عمیق در اطلاع از مذهب و جایگاه آن است. من با شنیدن این جملات پدرم، بسیار ذوق‌زده شده بودم و خدا را شکر می‌کردم که در راه ملاقات چنین عالم بزرگواری هستم. داخل اتاقی شدم که در آن عده‌ای از علما بودند و ابن ابی عمیر در رأس آن مجلس بود و بسیار مورد احترام جمع بود. پدرم به ابن ابی عمیر سلام داد و بعد از احوال‌پرسی از ایشان پرسید: شما مشایخ عامه را ملاقات کرده‌ای، پس چرا از ایشان حدیث نشنیده‌ای و روایتی از ایشان نداری؟! ابن ابی عمیر پاسخ داد: من از آن‌ها حدیث شنیده‌ام اما دیدم که بسیاری از اصحاب ما علم اهل سنت را شنیده‌اند و علم اهل بیت را هم شنیده‌اند و سپس بر آن‌ها مسأله خلط شده است تا جایی که حدیث اهل سنت را به اشتباه از شیعه نقل می‌کنند و حدیث شیعه را به اشتباه به اهل سنت نسبت می‌دهند. پس من کراهت داشتم از اینکه چنین اشتباهی انجام دهم و لذا نقل از آن‌ها را ترک کردم و روش فعلی را پیش گرفتم. چه دقت جالبی! ابن ابی عمیر تا کجا را فکر کرده است! به این فکر کرده است که اگر روزگاری پیری فرا رسید، زمینه‌ی برخی از انحرافات را فراهم نکرده باشد و از قدیم مقید به نقل میراث شیعه باشد تا بعدا دچار خبط و خطا نشود! در نوع خودش استثنائی است. پدرم به ابن ابی عمیر فرمود: این پسر من است. جوان با استعداد و با انگیزه‌ای است. شور و شوق زیادی در تعلیم میراث اهل بیت دارد و مدتی در محضر علمای نیشابور و نزد خودم و برخی از علمای تراز پایین بغداد، تحصیل کرده است. خداوند به او توفیق زیارت امام رضا و استفاده‌ی کوتاه مدت در مجالس عمومی ایشان را نیز داده است و از آن زمان خیلی شور و شوقش و از آن مهم‌تر، سوز وجودش تغییر کرده است. می‌خواستم مدتی خدمت شما بیاید و با او کار کنید. ابن ابی عمیر فرمود: مانعی در نظر من نیست. مدتی بیاید در خدمتش باشیم و اگر دیدیم که پرکار و باانگیزه مشغول فعالیت است، ان شاء الله من هم از او دریغ نمی‌کنم. البته من صبح تا ظهر مشغول فعالیت اقتصادی هستم و بعد از ظهرها مجالس درسم را برگزار می‌کنم. برای صبح‌هایش توصیه می‌کنم او را نزد ابن فضال ببری چون فرزندان او، کسب و کارش را پیش می‌برند و لذا صبح‌هایش آزاد است و فقط بعد از ظهرها مدتی سر می‌زند که از فعالیت اقتصادی به کلی دور نباشد. به نظرم مناسب است که صبح‌ها در آنجا باشد. هم معنویت خوبی دارد و هم از نظر علمی فوق‌العاده است. در ضمن در پارچه‌فروشی، نیازمند شاگرد نیز هستم. اگر تمایل داشتید، می‌توانید به صورت پاره‌وقت به پارچه‌فروشی من بفرستید تا ان شاء الله درآمد و گذران زندگی‌اش نیز تأمین شود و به تعبیر امام، از دسترنج خویش بخورد(*). پدرم فرمود: از الطاف شما ممنونم! ان شاء الله اجرتان را از خود صاحبمان بگیرید. در مورد ابن فضال هم موافقم. ان شاء الله نزد او خواهم رفت و پیشنهاد شما را مطرح خواهم کرد تا این جوان، ان شاء الله از او نیز استفاده کند. خصوصا که از میان سه پسر او که محدث هستند، علی و احمد و محمد، برخی از ایشان ممکن است هم‌مباحثه‌ای‌های خوبی برای پسرم باشند. اگرچه علی کوچک‌ترین فرزند اوست ولی تصور می‌کنم ظرفیت علمی بالایی دارد و در آینده احتمالا از علمای بزرگ خواهد شد. *: اشاره به حدیث «کلوا من کدّ ایدیکم» (‏محمدتقی مصباح یزدی و محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بحار الأنوار، محمدمهدی خرسان و دیگران (بیروت: دار إحياء التراث العربي، ۱۳۶۸)، ج ۶۳، ۳۱۴.) به نقل از کتاب الفردوس. 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈ سیر محتوایی ، قسمت ۶ و 🖋 شاید خیلی از محققین و پژوهشگران، موضوعاتی که به سراغ تحقیق آن می‌روند خارج از این بحث نباشد! بر اساس نیاز خود یا جامعه به سراغ موضوع نرفته‌اند بلکه بر اساس جوهای موجود، هیجانات، هوس‌ها و کنجکاوی‌های بی‌حساب به سراغ آن رفته‌اند. 🔴 علت مرده‌بودن بسیاری از ● پژوهش‌ها ● سخنرانی‌ها ● جلسات تفسیر قرآن ● سفارش‌ها و توصیه‌ها و نصیحت‌ها ● کلاس‌های درس ● کتاب‌ها و ... همین است! 🔺️ پژوهشی زنده است که بر اساس یک درد شکل گرفته شده باشد! نویسنده دغدغه حل درد را داشته باشد! اینکه سخنرانی‌ها زنده نیست به همین خاطر است! کلاس‌های درسی که بر اساس یک درد شکل نگرفته بلکه برای پرکردن ساعت یا گرفتن حقوق یا تدریس یک کتاب شکل گرفته است، مرده است! حتی اگر آن کتاب، کتاب زندگی(قرآن) باشد. حتی اگر تفسیر کتاب زندگی، از روی درد انجام نشده باشد، تفسیر مرده است! می‌خوانیم و کله‌ی ما از محفوظات و اطلاعات بزرگ می‌شود ولی مشکلی از مشکلات زندگی ما حل نمی‌شود! اگر قرآن به جای ۶۲۳۶ آیه، ۲۰۰ آیه هم بود، فرقی نمی‌کرد. 🔺️ خریدن دوره یا کتاب یا شرکت در کلاس‌های دانشگاه و غیر آن هم اگر بر اثر درد نباشد، روز به روز، روزمرّگی را به روز «مرگی» تبدیل می‌کند 😔 روز به روز مرده‌تر می‌شویم و ناامیدتر و تاریک‌تر... 🔰 شما می‌توانید با انتشار این مطلب یا معرفی کانال به دیگران، در ثواب انتشار معارف اهل بیت(ع)، سهیم باشید. @mirzaei_ehya | dinshenasi.com