#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حضرت_رباب_س_مصائب
آن بغض گلوگیر که سرتاسر بود
لالاییِ بی صدای یک مادر بود
آن داغ دل همیشه سوزان رباب
گهوارهی خالیِ علی اصغر بود
✍ #سیدروح_الله_باقری
↳ @dobeity_robaey
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حضرت_رباب_س_مصائب
رباب است و خروش و خستهحالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
نمودی بر پدر یاری عزیزم
از او کردی طرفداری عزیزم
الهی مادرت دورت بگرده
چه قبر کوچکی داری عزیزم
فدای چشم تو که نیمه بازه
بگو با داغ تو مادر چه سازه
اگر چه گوش تا گوشت بُریدند
رقیه با تو در راز و نیازه
تو رفتی و شدم درمونده اصغر
لباسات پیش مادر مونده اصغر
پدر در وقت دفنت جای تلقین
برا تو لای لایی خونده اصغر
به پشت خیمهای مولا خجل رفت
به همراهش دل صد خستهدل رفت
الهی بیش از این زنده نمونم
تموم آرزوهام زیر گِل رفت
پس از عباس دشمن بی حیا شد
دگر نزدیکتر بر خیمهها شد
چنان تیر سه شعبه داشت سرعت
سر اصغر به یک بوسه جدا شد
::
در دشت بلا، تیر و سنان میبارد
گویی که فلک خون به زمین میکارد
ای کاش کسی ز حرمله میپرسید
نوزاد، گلو، تیر، چه نسبت دارد
✍ #علی_انسانی
↳ @dobeity_robaey