🌹فصل ۳
🌱برگ ۱۱
معاویه اُریب نگاهم کردو دستی به محاسن جو گندمی اش کشید.سرش را تکان داد،منگوله های زمردین آویخته بر عمامه اش به حرکت در آمدند.لب زیرینش را با زبان سرخش خیس کرد و گفت:《ای مکار تو را چه به طعمه شدن در دهان شیر!تو شیرها را تشنه بر لب چاه می بری و باز می گردانی!می دانم که بوی حکومت به مشامت خورده است...بگو اگر بر علی پیروز شدیم حکومت کجا را می خواهی؟ مصر کافی است یا به کاخم در شام رضایت می دهی؟》
پوزخندی زدم و گفتم:《حکومت و خلافت در شام از آن تو...حال بگو از کوفه چه خبر؟علی چه می کند و قصد دارد چه وقت حمله کند؟》
معاویه آهی کشید و مکث کرد.حمله ی علی به شام،کابوسی بود که با مرگ عثمان ،معاویه را در بر گرفته بود.معاویه می دانست حتی اگر با علی بیعت کند، صاحب حکومت یک دِه هم نخواهد شد. دست شستن از حکومت شام و رفتن از کاخی که جانش به آن بسته بود، آسان نبود و او حالا می خواست به هر شکل ممکن،حکومت خود را حفظ کند.
گفت:《با روی کار آمدن علی،تلخی مرگ عثمان دو چندان شد.می دانی که پس از رحلت پیامبر،تلاش های زیادی صورت گرفت تا علی جانشین او نشود و بیست و پنج سال این تلاش ادامه داشت. دست علی به حکومت نرسید؛هر چند او گفته بود تا مردم او را نخواهند،او خلعت خلافت بر تن نخواهد کرد.اما علی اینک با همان اندیشه و سیاست دوران پیامبر، حکومت را به دست گرفته،همه ی فرماندهان دوران عثمان را از کار بر کنار کرده است. به من هم پیغام داده بود تا با او بیعت کنم.می دانم که چه بیعت کنم و چه نکنم،او حاضر نیست من حتی ساعتی بر این مسند حکومت کنم.》
گفتم:《آنچه گفتی از دل آشوبی و نگرانی های خودت بود؛پرسیدم از کوفه چه خبر؟ از جنگ خونین بصره که جسته و گریخته چیزهایی به گوشم رسیده است. 》
گفت:《این حرف ها باشد برای بعد...علی چندین نامه برای من نوشته که پاسخ آنها را داده ام. نه او حاضر است دست از سرم بردارد و مرا به حال خود بگذارد و نه من حاضرم با او بیعت کنم.》
گفتم:《پس جنگی در راه است و تو مرا خواسته ای تا راه پیروزی را در جنگ با علی نشانت دهم.》
گفت:《بله،جنگ با علی اجتنابناپذیر است. علی قدرتمندتر از ماست،اما ما قدرتی داریم که علی ندارد و آن خدعه و نیرنگ است؛ابزاری که در جنگ با علی بسیار به کار می آید.》
پرسیدم:《علی در نامه هایش چه نوشته است؟دقیقا بگو چه جملاتی به کار برده است.از متن نامه های او می توان به اندیشه هایش پی برد و مقصودش را شناخت. 》
معاویه از جا برخاست،از تخت فرود آمد، از صندوقچه ی کنار تختش،نامه های نوشته شده بر پوست آهو را به طرفم گرفت و گفت:《این نامه ها را با خودت ببر و با دقت بخوان.فردا به من بگو از آنها چه فهمیده ای و مقصود نهایی علی چیست؟》
نامه ها را از او گرفتم.معاویه دستور داد کنیزکان شراب و میوه بیاورند.ساعتی بعد هر دو مست بودیم و من از اینکه پس از آن، چه کردیم و چه گفتیم چیزی به خاطر نمی آورم.
اینک که این مکتوب را می نویسم،شب از نیمه گذشته است. نامه های علی در اطرافم پراکنده است.برخی از آنها را چند بار خوانده ام.برخی از آنها در واقع جواب نامه های معاویه است و معاویه چقدر خود را خوار نموده که با نوشتن نامه به علی پاسخ هایی گزنده و کوبنده دریافت کرده است. او خود را با کسی برابر دانسته که در قلب پیامبر جای داشت؛در حالی که فراموش کرده پدر و اقوامش و نیز خودش، جزء آخرین کسانی بودند که با فتح مکه توسط محمد ایمان آوردند. علی در جایی از نامه اش،با اشاره به همین نکته نوشته است:《نامه ی شما رسید. در آن نوشته اید خداوند،محمد را برای دینش برگزید و با یارانش او را تأیید کرد. به راستی که روزگار چه چیزهای شگفتی از تو بر ما آشکار کرده است!تو می خواهی ما را از آنچه خداوند به ما عنایت فرموده آگاه کنی و از نعمت وجود پیامبر باخبرمان سازی؟!داستان تو داستان کسی را ماند که خرما به سرزمین پر خرمای《هجر》می برد یا استاد خود را به مسابقه دعوت می کند...ای مرد!چرا در جایگاه واقعی ات نمی نشینی؟و کوتاهی هایت را به یاد نمی آوری؟و به منزلت عقب مانده ات باز نمی گردی؟!برتری ضعیفان و پیروزی پیروزمندان در اسلام،با تو چه ارتباطی دارد؟!تو همواره در بیابان سرگردان و از ما، راست روی گردانی...کار ما با عثمان به یادآوری؛کدام یک از ما،دشنمی اش با عثمان بیشتر بود و راه برای کشندگانش فراهم آورد؟آن کسی که به او یاری رساند و از او خواست جایگاه خلافت رسول الله را حفظ کند و به کار مردم برسد،یا آنکه از او یاری خواسته شد و دریغ کرد؟و به انتظار نشست تا مرگش فرا رسد؟...نوشته ای که بین من و تو جز شمشیر نیست؛در اوج گریه،انسان را به خنده وا می داری!فرزندان عبدالمطلب را در کجا دیدی که پشت به دشمن کنند و از شمشیر بهراسند؟!من در میان سپاهی از بزرگان مهاجران و انصار و تابعان،به سرعت به سوی تو خواهم آمد.
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
❣سلام_امام_زمانم❣
📖 السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام...
🌱 سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، زمستان دلها را بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو.
🌱سلام برتو و بر بهار آمدنت
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"شهید محمود کاوه"
هر آنچه از خدا می خواهید
با واسطه از شهدا، در نماز
اول وقت طلب کنید ..
شهید#محمود_کاوه🕊🌹
صبحتون شهدایی🌹
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🦋کتاب خواندن مهم نیست
کتاب خوب خواندن مهم اسـت🦋
من اومدم با چندتا کتاب خوب برای هفته کتاب خوانی 😊
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
پیدیاف ترگل، شاخه نبات، اینترنت پاک.pdf
23.53M
نسخهی پیدیاف نمونهی
سه کتاب کاربردی؛
▫️شاخه نبات (کنترل شهوت و نگاه)
▫️ترگل (دلایل عقلی حجاب)
پرشمارهترین کتاب حجاب در سالهای اخیر.
▫️اینترنت پاک
(سالمسازی اینترنت برای کودکان)
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
گمنامۍ . .
تنهابراۍشهدانیستمیتونۍ
زندهباشۍوسربازحضرتزهرا‹س›
باشۍامایہشرطداره؛بایدفقط
براۍخداکارکنۍنہخلقخدا
+وچہقشنگاستگمنامۍ💔!'
#شهیدانہ
#امام_زمان 💙
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قبیله ای در آفریقا که هیچ کشوری حاضر به پذیرش آن نشده اما از تمام دنیا ، فقط یک نفر را می شناسند...
ما چی منتظر هستیم منجی بشر بیاد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#سلام_امام_زمانم_
❤️ای صاحب ما ، مهدی جان ❤️
در ابعاد این دلواپسی ها ، دلخوشیم که شما بر بی کسی های ما ناظرید ، برایمان دعا می کنید و در پناه امن حضورتان ، حفظمان می نمایید ...
شکر خدا که شما را داریم ...
#الللهم_عجل_لولیک_الفرج_
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃۱
•°~🦋✨
برایجلوگیریازشرنفسوشیطان ،
مداومتبروضوراسفارشفرمودند
وفرمودندوضوبهمنزلهلباسسربازاست!
-آیتاللهشاهآبادی🌱
#تلنگر
♥️ ⃟ ⃟ 🙂•↰در آرزوی شهادت
صبحتون شهدایی🌹
💠 #مرحوم_دولابی:
❤️ #قلب انسان مثل غنچه گل است؛
🌸 وقتی مقابل آفتاب قرار می گیرد باز می شود و بعد از آن عطرش پراکنده می شود.
💚 قلب مومن وقتی #ذکر_خدا می کند مثل غنچه باز می شود.
🌸 وقتی باز شد خندان می شود و خودش را به باغبان نشان می دهد.
💚 #محمد_و_آل_محمد (ع) باغبانند، به موقع آب می هند و به اندازه.
🌸 وقتی آب می دهند، شنگول می شود و #شکر_خدا را می کند.
💚 همین که خودش را نشان می دهد #شکر است. یعنی دست شما درد نکنه.
🌸 مومن وقتی به #ذکر_خدا خوشحال می شود، این خوشحالی شکر است.
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 فرمانده نخبهای که ایران را به دعوت فرانسه نفروخت!
مروری کوتاه بر مهمترین مقاطع زندگی فرمانده رشید سپاه اسلام شهید مهدی زین الدین
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #میلاد_حضرت_زینب(س)
♨️عبودیت عقیله بنی هاشم
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #رفیعی
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
1_698229075.mp3
2.93M
🌸 #میلاد_حضرت_زینب(س)
💐مادرت آسمان خوبی ها
💐پدرت از اهالی والا
🎙 #مهدی_رسولی
👏 #مدیحه_سرایی
👌بسیار دلنشین
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
شب میلاد حضرت زینب سلام الله علیها دعا گوی همه دختران فاطمی هستم در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله
🌺🌺🌹
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
28.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ زیبای سیده زینب ❤️
با اجرای رضا پیروی
#ولادت
#حضرت_زینب(س)💐🌹
#نشر
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 فرا رسیدن سالروز ولادت عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار مبارک🌸
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥مدل جدید گارسونها
🌹فصل ۳
🍃برگ۱۲
سپس جرعه ی دیگری از چای نوشیده و گفت:《ایرینا جان!برو گوشی موبایلم را برایم بیاور.》
ایرینا از جا بلند شد و گفت:《تو باید به فکر هزینه های تلفن موبایلت هم باشی میخائیل. 》
کشیش گفت:《حق باتوست،اما کار من الان ارزشمندتر از این حرف هاست. حتی هزار روبل پول تلفن، فدای سر این کتابی که امانت حضرت مسیح است. 》
ایرینا از اتاق خارج شد و با گوشی موبایل برگشت. آن را به کشیش داد و گفت:《جوری از حضرت مسیح حرف می زنی که انگار واقعا او را دیده ای! تو آن شب خسته بودی و گرفتار توهم شدی.》
کشیش در حالی که شماره ی تلفن سرگئی را جستجو می کرد،پاسخ داد:《همیشه همین طور بوده است؛با اینکه مریم مقدس و حضرت عیسی،بارها بر مردمان خاکی نازل شده اند، در حالی که آنها از غصه ی زمین رنج می برند.》
ایرینا خواست حرفی بزند که کشیش موبایل را روی گوشش گذاشت و با دست به ایرینا اشاره کرد که چیزی نگوید. انتظار کشیش به درازا نکشید؛ صدای سرگئی از بیروت واضح تر از همیشه به گوش رسید.
فصل ۴
ایرینا توی آشپزخانه بود و داشت شام
می پخت. بوی غذا و بخاری که از دیگ جوشان بیرون می زد، هوای سالن پذیرایی را خوشبو کرده بود.
اما کشیش حواسش به ایرینا و《پیلمنی》که شام دل خواهش بود، نبود؛ غیب شدن مرد تاجیک ذهن او را به خود مشغول کرده بود. نگران او بود؛ مردی که گفته بود با فروش این کتاب، قصد دارد به زندگی خود و خانواده اش سروسامانی بدهد، چرا برای گرفتن پول کتابش مراجعه نمی کرد؟ کشیش ساده ترین علت را بیماری می دانست و در بدترین حالت، به آن دو جوان مشکوک فکر می کرد که آدم های سربه راهی به نظر نمی رسيدند و ممکن بود بلایی سر مرد تاجیک آورده باشند. این دو روز، وقتی کشیش به کلیسا می رفت، چشمش به در و حواسش به مراجعان بود تا مرد تاجیک را ببیند، پولش را بدهد و خیالش از بابت مالکیت کتاب راحت شود.
صدای ایرینا او را به خود آورد. او در حالی که داشت به طرف تلویزیون می رفت گفت:《وا ! چرا اینقدر ساکت و آرام نشسته ای؟》
بعدتلویزیون را روشن کرد، کنترل آن را روی میز گذاشت، کمر راست کرد و رو به کشیش گفت:《برو جلوی آئینه به خودت نگاه کن ببین چه ریش و پشم شانه نخورده ای برای خودت درست کرده ای؟!》
کشیش به جای اینکه ریش بلند به هم ریخته اش را مرتب کند،دستی به پیشانی و جلوی سر بی مویش کشید و به ایرینا خیره نگاه کرد.
ایرینا گفت:《حتما عجله داری بروی سراغ کتابت...الان شام را می کشم.》
کشیش اشتهایی برای خوردن غذا نداشت. اما می دانست که ایرینا بدون او شام نخواهد خورد. پشتش را به مبل تکیه داد و چشم به تلویزیون دوخت که داشت اخبار ساعت ۹ شب را پخش می کرد. با اینکه میلی به دیدن اخبار نداشت،اما فهمید خبر مربوط به ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه است که در لباس جودو در حال مبارزه با ورزشکار جوانی از سن پترزبورگ است.
ایرینا سبد نان و کاسه سالاد گوجه و خیار را روی میز غذاخوری گذاشت،ایستاد و همان طور که به تلویزیون نگاه می کرد گفت:《ببین پوتین با این سن و سال چه می کند؟! عین جکی چان است؛ فرز و چابک! به آشپزخانه رفت. کشیش تبسمی کرد و گفت:《باز هم نشسته ای و فیلم های جکی چان را ديده ای؟》
ایرینا در حالی که پارچ آب و دو لیوان کریستال قدیمی را در دست داشت، آمد و گفت:《اگر تو هم مثل من صبح تا شب توی خانه تنها بودی چه می کردی؟》
پارچ و لیوان را روی میز گذاشت و به کشیش نگاه کرد. کشیش از جا بلند شد، پشت میز غذاخوری نشست و گفت:《 می نشستم و همه اش کتاب می خواندم.》
بعد دست دراز کرد و از توی سبد،تکه کوچکی نان کند و در دهانش گذاشت. ایرینا قبل از اینکه به آشپزخانه برود و دیس نخود پلو را بیاورد، گفت:《کتاب های تو که خواندنی نیستند؛ چند رمانی را هم که آوردی همه شان را خواندهام. 》
کشیش گفت:《این کتاب آخری چی بود آوردم؟ مال میخائیل بولگاکف؟ همه اش را خواندی؟》
ایرینا دیس نخود پلو را روی میز گذاشت، خودش هم نشست و گفت:《مرشد و مارگاریتا ؛ یکی از بهترین رمان هایی بود که خواندم . دو سه روزه تمامش کردم .》
کشیش آن شب خوش اقبال بود که در طول شام، ایرینا قصه ی رمان مرشد و مارگاریتا را با همان اشتهایی که نخود پلویش را می خورد، تعریف کرد؛ چون از آنجایی که او خیلی میلی به خوردن نداشت، توانست با همان یک کفگیر پلویی که کشیده بود ور برود تا ایرینا که کیفیت دست پختش را با اشتهای کشیش می سنجید، گمان کند او با اشتها مشغول خوردن است.
بعد از شام ، در جمع کردن میز به ایرینا کمک کرد تا هرچه زودتر به اتاق کارش برود و مطالعه ی کتاب را پی بگیرد. اما هنوز پشت میز کارش ننشسته بود که تلفن زنگ خورد. صدای دوستش پرفسور آستروفسکی را شناخت. با آرامش روی صندلی نشست و پشتش را به آن تکیه داد. در جواب پرفسور که پرسیده بود با گنج باد آورده ات چه می کنی؟🍂
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر مهدی😍🤚
روز من با سلام بر تو آغاز می شود❤
#یاصاحبنا
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌹 امام سجّاد عليه السلام :
💠 أنتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَيرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَيرُ مُفهَّمَةٍ؛
🌸 [اى زينب!] تو، بحمداللّه، عالمى هستى كه نزد كسى تعليم نديدى و دانايى هستى كه نزد كسى نياموختى.
📚 بحار الأنوار ؛ ج ۴۵ ، ص ۱۶۴
🌺 سالروز میلاد حضرت زینب کبری سلام الله علیها و روز پرستار مبارک باد
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع والبصر والفواد کل اولئک کان عنه مسولا(اسرا، /۳۶ )
🔻به دنبال آنچه که نمی دانی راه نیفت !
▫️زیرا در باره گوش وچشم ودل که راه های دانستن اند باید پاسخگو باشید.!!!
▫️شما بگوئید؛ با دیدن این کلیپ، باز هم میشود به چیزی در فضای مجازی، اطمینان کرد! ویا نقل قول کرد ؟!
▫️پس مراقب افکار و افعال و گفتارمان باشیم.
🔺مراقبه ! مراقبه ! مراقبه ! 🔺
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلاد عقیله ی بنی هاشم زینب کبری سلام الله علیها برشما مبارک🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🌸°•
#ببینید
«دختر بوترابیدی زینب...»
بامداحی: حاج مهدی رسولی
پست ویژه #میلاد_حضرت_زینب (سلاماللّٰهعلیها)
دختران فاطمی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/662700063C6b3c7b3eca
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃