eitaa logo
رسـانہ‌دخـتـــــ🦋ـــرانہ‌محمدآبـاد
227 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.3هزار ویدیو
60 فایل
❇️این ڪانال جهٺ اطلاع رسانۍزیر میباشد: ✨برنامه‌کانون‌حاج‌سید‌احمد خمینۍ(ره)واحد‌بانوان ✨برنامه هاےنماز مسجد جامع ✨برنامه هاے کتابخانه ولیعصر(عج) ✨پست هاومسابقاٺ متنوع ✅جهت هرگونه انتقاد و پیشنهاد با ادمین کانال در ارتباط باشید 🆔 @Admin_resane_dokhtarane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿 ••• ‹
اِللهْم نّوُر قّلَوْبناوْقلوب
أُحًبُاْبناُ بْالقرِآَن‌وأجعل
ِصٌدٌوُرِناُ مُضَيُئة بٍذڪرڪ🌱
خدایا‌دلهاۍما‌و‌عزیزانمان را‌با‌قرآن‌نورانۍکن‌و قلب‌هاۍما‌رابہ‌یاد‌ خود‌روشن‌کن✨🤍 ••• 🌼🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
🤝 😍 📣 قـابــل توجـــه بچه‌هاے فعــال و خــلاق هیئت کودڪ یـاران حسین (ع)😉😎 🔺هیئت کودڪ یاران کوچک امام حسين(ع) جهت شناسایی و شکوفایی استعداد کودکان عزیز در زمینه و فراخوانی با شرایط زیــر برگزار مۍ‌کند: 💢⇣ 1⃣ رده سنی ۵ تا ۱۰ سال دختـــران و پســران 2⃣درج مشخصات خواسته شده در کپشن فایـل صوتۍ 3⃣ عضویت در کانال‌‌هیئت‌کودک‌یاران‌کوچک‌حسین 📝 🛑قابل توجه والدین کودکان زیر ۷سال که توانایی خواندن متن را ندارند: والدین محترم متن را برای فرزندان خود لطفا بخوانید تا کودک با توجه به حافظه شنیداری خود داستان را بیان کند و ارسال نمایید. ⏳مهلت ارسال فایل‌ صوتی " تاریخ : بیستم اسفند ماه ساعت 24:00 " به آیدے زیر در پیام‌رسان ایتــا(همراه با نام و نام خانوادگی،نام پدر،سن)⇣ 🆔@Admin_heyat_koodak ✅از برگزیدگان گرامۍ جهت بارگزارے فایل‌ داستان‌ صوتۍ در کانال هیئت کودک دعوت به عمل خواهد آمد و از منتخبینی ڪه همکارے منظم و مفید داشته باشند تقدیر خواهد شد🎁 ❇️منتظر شنیدن صداهاے پرنشاط و قشنگتون هستیــم...❤️😇 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
پدر و مادرهای گرامی از شما دعوت می‌شود تا داستان زیبای را برای فرزندان عزیزتان بخوانید تا از صدای شما لذت ببرند و هم به سوال‌های بچه‌ها جواب بدید😊 ⬅️در نهایت با توجه به و بچه ها داستان را باصدای خودشان ضبط و برای ما ارسال کنید✨ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
babaye hame.mp3
13.84M
✍نویسنده: مونا خضرایی 🎭راوی: مهتاب احمدی ✅شرکت‌کنندگان عزیز لطفا بادقت به داستان گوش بدهید و مطابق الگو و با خلاقیت، صوت صداهای خودتان را ارسال نمایید🌹 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
✨🌸 همیشہ چیزے ڪہ در انتظارتہ بهتر از چیزیہ ڪہ رفتہ پس صبر داشتہ باش رفیق روزاے قشنگ هم میرسن . . .🌱 ☺️ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
❗️اگر كودك شما در خانه اول هست، ممكن است در مدرسه دوم و يا سوم باشد. 🔔ممكن است كودك شما در خانه اول باشد، ولي در مدرسه اول نشود و نباشد. ✅شما به عنوان والدين وظيفه داريد او را براي شكست و عدم موفقيت آماده كنيد به عبارتي پذيرش دوم و يا سوم بودن. به كودك آموزش دهيد در زندگي شكست ها و عدم موفقيت ها وجود دارند ولي شكست به معناي ؛ من خوب نيستم نيست. ⬅️حتي مثال هايي در مورد خودتان بزنيد و اينكه چگونه با استفاده از توانايي هاي خود راه حل هايي پيدا كرده ايد. ⚠️پيام اصلي در اين جا اين است كه شكست و عدم موفقيت در طول زندگي وجود دارد و معناي آن اين نيست كه تو ناداني و ناتواني. بلكه تو همچنان خوب و ارزشمند هستي و مي تواني راه حلي پيدا كنيد. ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای جاانم دعاهای این فسقل چقدر بــه دل آدم مــیــشــیــنــه🤗😂 ان شـاءالله خـــــدا همه مریــض هـارو شفــــاء بده🙂❤️‍🩹 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
🫂 ❗️ برخی کارها بشدت از شما در نزد شوهر می‌کاهد.😕 مثل مخفی‌کاری و کردن برخی امور در زندگی از شوهر...😥 وقتی شوهر از امور پنهان، مطلع شود او را می‌کند چرا که او فکر می‌کند او را حساب نکرده‌اید و نظرش برایتان مهم نبوده است.🤔 با این‌کار، شوهرتان نسبت به کارهای آینده شما می‌شود. به شما در برخی کارها شک می‌کند و عامل بسیاری از بگومگوها و می‌گردد.😔💔 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
☺️🤍 ✍ جعبه شیرینی رو جلوش گرفتم، یکی برداشت و گفت: «می‌تونم یکی دیگه بردارم؟» گفتم: «البته سید جون، این چه حرفیه؟» برداشت ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیش بود. می‌گفت: «می‌برم با و بچه هام می‌خورم». می‌گفت: اینکه آدم شیرینی‌های زندگیشو با زن و بچه‌اش تقسیم کنه خیلی توی زندگی خانوادگی تأثیر می‌ذاره! 📕سید‌مرتضی‌آوینی،‌کتاب دانشجویی،ص۱۹ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 رضوان لبخندي زد . رضوان – نگران نباشین مامان سعیده . من و نرگس یه لحظه هم چشم ازشون بر نمی داریم . مامان هم لبخندي زد . مامان – نرگس که احتمالا ً حواسش جاي دیگه ست . رضوان – می تونه امشب رو صبر کنه . از فردا که محرم میشن تا دلش بخواد وقت داره براي حواس پرتی . ابرویی بالا انداختم . من – حاال چی شد که رضایت دادن به محرم شدن ؟ رضوان – خودشون اینطور خواستن . هم نرگس و هم رضا گفتن اگر محرم بشن راحت تر می تونن با هم حرف بزنن . بقیه هم قبول کردن . پوزخندي زدم . نه به امیرمهدي که از یه صیغه ي دیگه گریزون بود و نه به رضا که دلش می خواست زودتر محرم بشن . صدای مهرداد باعث شد ، دل از اتاقم بکنم . مهرداد – حاضرین ؟ اومدن ! رضوان – داریم میایم . کیفم رو برداشتم و پشت سرش راه افتادم . *** شهربازي مثل همیشه شلوغ بود . پر از سر و صدا و هیجان . پر از شور و شادي . ممکن بود آخرین دیدار من و امیرمهدي باشه . و می خواستم قبل از حرف زدن کمی کنارش خوش بگذرونم . هیجان در کنارش بودن و داشتن لحظات شاد رو حق خودم میدونستم . از جمع شش نفره مون تقریبا جداشده بودیم. البته اون چهارنفر رو میدیدم ولی فاصله ي زیادمون و اون همه سر و صدا مانع می شد تا صدامون رو بشنون . رو به امیرمهدي که ساکت کنارم راه می اومد گفتم . من – بریم سفینه سوار شیم ؟ نگاهی به سمتش انداخت . امیرمهدي – نه . خطرناکه . من – پس این همه آدم دیوونن سوار شدن ؟ امیرمهدي – اگر حواسشون بود حادثه فقط مال دیگران نیست و ممکنه براي خودشون هم اتفاق بیفته هیچوقت سوار نمی شدن . من – اگر بخوایم اینطوري فکر کنیم که نباید هیچ کاري انجام بدین چون ممکنه برامون اتفاق بد بیفته . کمی بهم نزدیک شد 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍
💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍💚🤍 🤍💚🤍💚🤍 💚🤍💚🤍 🤍💚🤍 💚🤍 🤍 ✨﷽...✨ 📖 من – اگر بخوایم اینطوري فکر کنیم که نباید هیچ کاري انجام بدین چون ممکنه برامون اتفاق بد بیفته . کمی بهم نزدیک شد . امیرمهدي – میریم یه وسیله ي کم خطر سوار می شیم . تونل وحشت دوست دارین ؟ با ابروي بالا رفته نگاهش کردم . من – از این چیزا هم بلدي ؟ لبخندي زد . امیرمهدي – بی اطلاع نیستم . به سمت بچه ها رفتیم . کنار رضوان و نرگس ، با نگاه هاي پر سوالشون ایستادم تا مردا برن بلیط بخرن . رضوان آروم پرسید . رضوان – حرف زدین ؟ سري تکون دادم . من – نه . نیم ساعت دیگه . سري به حالت تأسف تکون داد . با اومدن مردا رفتیم به سمت جایگاه سوار شدن . وقتی داخل ترن ، کنار امیرمهدي نشستم ؛ آروم گفت . امیرمهدي – لطفا فاصله ي قانونی رو رعایت کنین. لحنش کمی شوخ بود . نگاهی به نیم سانت فاصله ي بینمون انداختم . من – به من باشه همینم زیادیه . در حالی که رو به روش رو نگاه می کرد ، خیلی جدي گفت . امیرمهدي – امشب اصلا حس و حال همیشه رو ندارین. نشون می ده حرفاي خوبی انتظارم رو نمیکشه. بعد از پیاده شدن ترجیح می دم اول حرفاتون رو بشنوم . و این حرف یعنی بازي و هیجان تعطیل . در سکوت ما دو نفر ، ترن راه افتاد . امیرمهدي رو نمی دونم ، ولی من هیچ حواسم نبود دور و اطرافم چی می گذره . ذهنم درگیر حرفایی بود که باید می زدم و باعث می شد ترس تو دلم دوباره سر باز کنه . ترس از آخرین دیدار . وقتی پیاده شدیم ، مستقیم رفت سمت مهرداد . کمی با هم حرف زدن و بعد امیرمهدي اومد به سمتم رضوان و نرگس باز هم سوالی نگاهم کردن . کمی سرم رو تکون دادم به معنی نگران نباشین . هم قدم با هم رفتیم به سمت جایی که کاملا ً خلوت بود . به خاطر سر و صداي وسیله هاي بازي ناچار بودیم کمی بلند تر صحبت کنیم . خیلی جدي گفت . 💚🤍💚🤍💚🤍💚🤍💚
🌼⃟⃟🍃 ڪاش‌روزےبرسد ،کہ‌به‌هـم‌مژده‌دهیم .. یوسف‌فـاطـمہ‌آمـــد ، دیدے؟! من‌سلامش‌ڪردم ؛🥺 پاسخم‌دادامــام ، پاسخش‌طورۍ‌بود باخودم‌زمزمہ‌ڪردم‌ڪــه‌امـــام‌ .. میشناسدمگراین‌بی‌سروبۍسامان‌را !؟❤️‍🩹 وشنیدم‌فـــرمود : تــوهمانۍڪه «فـــرج» میخواندۍ ((:😊 🕊°•
أللَّھُـمَ ؏َ
ـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
•°🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌°⋅ —————— ⋅ 𔘓 ⋅ —————— ⋅° ✨تعجیـل‌درظـهـوروسلامتـۍ‌مولا 🖐 🌾بہ‌رسـم‌وفـاے‌هرشب‌بخـوانیم 📖 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
میگــه: "نظرے ڪن ای توانگر کـه بہ دیدنت فقیرم"✨😇 <<خیلـی قشنگه ڪه آدم فقیرِ دیدنِ کسـۍ باشــه :)>> ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
Ragheb - Abroo Meshki.mp3
6.05M
زیـبـــاےِ‌ابــــرو‌مشــگـــۍ((: دل‌میـــــره‌هـِـــۍ‌بـــراٺ❣ • 𝄞 • 🎧↜ 🎙↜ 🌙↜ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿 ••• ‹
اِللهْم نّوُر قّلَوْبناوْقلوب
أُحًبُاْبناُ بْالقرِآَن‌وأجعل
ِصٌدٌوُرِناُ مُضَيُئة بٍذڪرڪ🌱
خدایا‌دلهاۍما‌و‌عزیزانمان را‌با‌قرآن‌نورانۍکن‌و قلب‌هاۍما‌رابہ‌یاد‌ خود‌روشن‌کن✨🤍 ••• 🌼🍂| ༺🦋 ¦⇢ @dokhtarane_Mohammadabad
✨باتشڪر از شرڪت همراهـان عزیــز "رسانــه‌دختــــرانہ‌محمدآباد" درمسـابقـہ 🌺منتخبیـن مسابقہ این مـــاه به شرح زیر مۍ‌باشد: 🔸آقــاے‌محمدمهـدۍ‌قربـانـی 🔹آقــاے‌‌امیــرعبـاس‌حیـدرے 🔸آقــاے‌‌امیـــر‌محمد‌غفــورے 🔹آقــاے‌امیـــر‌عبـاس‌ و امیــر‌ارسلان‌غلامـۍ ✅برندگــــان محترم براۍ دریافت هــدایــاے خود به آیدی زیر مراجعه فرمایند.↓ 🆔@mah73r باتشڪر از کلیـــه شرکٺ کنندگــان؛منتظــر مسابقہ مـــاه بعد باشید...😊🍃 ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
. آرام باش عزیز من هیچ چیز ارزش این همه دلهره را ندارد؛ خدا همین جاست کنار تو...🍊🌱 ☺️ ༺🦋 ¦⇢@dokhtarane_Mohammadabad
✨ ✅ پیامبر اکـــرم "صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌" : هر که در حال خوردن غذا باشد و جانداری به او بنگرد و او را شریک غذای خود نکند به دردی بی درمان گرفتار می شود.
بریم یه شام خوشمزه بپزیم😋 . . . سه سوته آماده میشه😜😂