eitaa logo
گروه دختران زینبی سلام الله علیها
61 دنبال‌کننده
266 عکس
121 ویدیو
5 فایل
خدا کند که بیاییی ارتباط با مدیر @Blue_skyy
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
اگر چه کوفه فرسخ‌ها تا کربلا فاصله دارد اما را باید اولین شهید کربلا دانست. رزم کربلا از روز دهم آغاز نشد کربلا را مسلم آغاز کرد. مسلم اولین شهید کربلا از قبیلۀ بنی هاشم بود... @abbasivaladi
تو چه قدر برای من ارزش داری؟ به اندازه‌ای که برایت قربانی شوم؟ اگر این چنین نیست عید قربانی برایم نیست. شبت بخیر قربانت شوم! @abbasivaladi
🍃سرمایۀ همۀ اعتمادها! قصّۀ من و دنیا و اعتماد قصّۀ دیروز و امروز نیست داستان ممتدّی است که به اندازۀ عمرم طول می‌کشد. من به کسی اعتماد ندارم و کسی هم به من اعتماد ندارد. این، یعنی من برای دیگران مایۀ وحشتم و دیگران برای من موجب ترس‌اند. این بی‌اعتمادی‌ها تا هست دوستی‌هایمان هم سرمایۀ آرامش نیست دیگر چه رسد به رفاقت‌های نمایشی. آقا! یک روزگار امتحان کردم و جواب نگرفتم دیگر بنای امتحان کردن ندارم بس است همۀ روزهایی که پای این امتحان تلف شدند. بدون تو خواستم اعتماد کنم، نشد بدون تو خواستم اعتماد بسازم، نشد نشد، حتّی برای یک بار. باید پای تو وسط باشد، تا ما به هم اعتماد کنیم. دیگر نمی‌خواهم دست از این «باید» بکشم و از این پس هر جا که دیدم اعتماد نیست دنبال جایی می‌گردم که تو نیستی. خودم را فریب نمی‌دهم، بی اعتمادی، یعنی بی‌ تو بودن. جای خالی تو را، با خودت پر می‌کنم تا بی‌اعتمادی‌ها به اعتماد تبدیل شود. به هر کسی هم که می‌خواهد با من دوست شود التماس می‌کنم که جای خالی تو را پر کند. این طور دیگر حرف از بی‌اعتمادی نخواهد بود. شبت بخیر سرمایۀ همۀ اعتمادها! @abbasivaladi
🍃 همه‌ کارۀ من! هیچ کار تو بی‌حکمت نیست. در این تردیدی ندارم. تو جلوۀ صفت حکیم خدا روی زمینی. شکّی نیست. حتماً حکمتی هست که تو این قدر پاسخم را به تأخیر انداخته‌ای. من تسلیمم. اصلاً نمی‌خواهم چیزی را بر تو تحمیل کنم. هر وقت خواستی جوابم را بده. از ته دل می‌گویم. ولی نمی‌توانم نگویم که دلم کوچک است و تحمّلم کم. بگو برای بزرگ شدن دلم چه کار کنم؟ هر روز با خودم این حرف‌ها را مرور می‌کنم تا زبانم لال حتّی یک بار واژه‌ای که بوی گله داشته باشد از دهانم بیرون نیاید ولی تا کی می‌توانم این بار را تحمّل کنم، نمی‌دانم. هر چه قدر بیشتر قید دنیا را می‌زنم بیشتر احساس تنهایی می‌کنم. خودم را می‌شناسم این احساس تنهایی را فقط با یک خبر می‌توانم تاب بیاورم خبرش هم کافی است، باور کن. بگو که می‌خواهی با من دوست شوی من هر چه قدر که بار این تنهایی سنگین باشد باز هم تاب می‌آورم. البتّه اگر صلاح نمی‌دانی من راهی ندارم جز تسلیم. شبت بخیر همه‌ کارۀ من! @abbasivaladi
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
🍃من شهادت می‌دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست.خدای من یکی است، شریکی هم ندارد. شهادت من، همرنگ شهادتِ خودِ خداست. 🍃من در توحید، همشهری فرشتگانم. همان طور که آنها به یگانگی حضرت حق شهادت می‌دهند، من هم فریاد می‌زنم این یگانگی را. 🍃واژه‌هایی که من برای اقرار به توحید به کار می‌برم، از فرهنگ توحیدیِ شما عالمان ربانی است. جز او خدایی نیست؛ خدای عزیز و حکیم. 📚امام نامه؛ گذری در کوچه پس کوچه‌های جامعۀ کبیره. @abbasivaladi
🍃 شهادت می‌دهم که محمّدصلی الله علیه و آله در گلستان بندگی، همان گلی است که خدا برای بوییدن، از میان تمام گل‌ها انتخابش کرد. 🍃او فرستاده‌ای است که اگر خدا تجسّم داشت، هیچ گاه رخسارش از نقش لبخند رضایت از این بندۀ خدانما خالی نمی‌شد. 🍃خدای من، محمّد صلی الله علیه و آله را برای نشان دادن راه هدایت و به تصویر کشیدن دین حق فرستاد تا دین او، حنای همۀ راه‌هایی که نام دین را به خود بسته‌اند بیرنگ کند. 🍃آنها که مُهر شِرک بر پیشانی دارند، از همه‌گیر شدن دین محمد صلی الله علیه و آله قرارشان به تحیّر و اضطراب بدل می‌شود، امّا خدای من، کار به قرار آن‌ها ندارد و دینش را بر هر چه نام دین دارد، پیروز خواهد کرد. 📚امام نامه؛ گذری در کوچه پس کوچه‌های جامعۀ کبیره. @abbasivaladi
☘ مولای محبوبم! هر که در هر گوشۀ این عالم، قصد خدا کرد، باید از خانۀ شما عبور کند. هر راهی که از خانۀ شما عبور نکند، بی‌راهه است و بن بست. تردید نبایدکرد. ☘ من نمی‌دانم اینها که خانۀ شما را نمی‌شناسند و دنبال خدا می‌گردند، خدایشان کیست؛ امّا می‌دانم هر کسی نشانی خانۀ خدا را بخواهد، باید خانۀ شما را نشانش داد. ☘ خدا به واسطۀ شما دروغ مدّعیان را آشکار می‌کند. وقتی زنگ «همراهی با شما» نواخته شود، آن وقت معلوم می‌شود آنهایی که ادّعای مسلمانی می‌کردند، بوی انسانیت هم به مشامشان نخورده، چه رسد به مسلمانی. سایۀ سنگین دشواری‌های روزگار را، خدا به واسطۀ شما از روی سر ما برداشته است. ☘ آغازگر خلقت، شمایید. شما اگر نبودید آفرینش، فلسفه‌ای نداشت. نور شما که آفریده شد، بهانه‌ای برای آمدن ما هم پدید آمد. کلیدِ درِ خیرات هم به دست شماست. دل‌های گرفتۀ ما هم به نام شما باز می‌شود. ☘ پایان آفرینش هم با شماست. وقتی شما دست از زمین شستید، زمان می‌ایستد و خورشید تاریک می‌شود و دنیا تمام. ☘چه کسی گفته سرنوشت را نمی‌توان تغییر داد؟ شما به ارادۀ خدا قضا و قدر‌های نوشته شده را پاک می‌کنید و به جایش آنچه در کتاب قضایمان نبود، می‌نویسید. •┈┈┈┈┈••✾••✾••┈┈┈┈• 📚 با حسین تا خدا، گذری بر زیارت مطلقه امام حسین(علیه السلام) @abbasivaladi
🍃حضرت سلطان امسال هم نشد که اربعین در جادۀ عشق، جادۀ نجف تا کربلا باشم. حس محرومیت، کارش کشتن آدم‌هاست. من برای این که زنده بمانم، از خاطره‌های اربعینی فرار می‌کنم. صوت و تصویر اربعینی را باید بر خودم حرام کنم، تا بتوانم این روزها را به سلامت پشت سر بگذارم. خاطره‌ها برای آدم محروم، حکم سم را دارند. عیبی ندارد اگر بگویی که غفلت از تو را دارم توجیه می‌کنم؛ ولی آقا!‌ قبول داری آدم اگر عاشق باشد و معشوق اگر از او دور باشد و یاد و خاطرۀ معشوق، عاشق را احاطه کند، خوف از دست رفتن جان عاشق هست،‌ نیست؟ بهتر نیست عاشق برای این که زنده بماند، از معشوق کمتر یاد کند و حتی گاهی او را فراموش کند؟ بگذار خودم را عاشق بدانم؛ اما عاشقی ضعیف است و برای جبران ضعف خویش، گاهی تو را فراموش می‌کند. چه قدر خوشبختم که یقین دارم معشوقم قوی است و هیچ گاه مرا فراموش نمی‌کند. شبت بخیر حضرت سلطان! @abbasivaladi
سلام امشب آخرین متن اربعینی رو به عنوان یادداشت شبانه بپذیرید: عمودهای شماره‌داری که در جادۀ نجف تا کربلاست، چه زیبا هستند! زیبایی را از زر و زیور ندارند، از همراهی هر ساله‌شان با چشم‌هایی زائران سرزمین اربعین یادگاری گرفته‌اند. می‌دانی چه قدر نگاه به این عمودها دوخته می‌شود هر سال؟ و هر کدام از این نگاه‌ها چه قدر زیبا می‌کند این عمودها را؟ تردید نکن که سال اولی که این عمودها در زمین کاشته شدند، به زیبایی حالا نبودند. اگر چه این عمودها برای نشانی دادن و قرار گذاشتن هم هستند؛ اما همۀ فلسفه‌شان این نیست. هر عمودی که پشت سر می‌گذاری، یک عدد اضافه‌ می‌شود و یکی نزدیک‌تر می‌شوی به عمود آخر. آخرینشان عمود 1452 است. عمودها کارشان امید دادن است، بشارت نزدیک شدن، مژدۀ وصال دادن است. عمودها شاهدان خدایند. دلم می‌گوید از صحنۀ محشر تا بهشت هم خدا این عمودها را می‌چیند. 1452 عمود که آخرینش رو به روی خانۀ عباس در بهشت ایستاده. عمودها چه خوشبخت‌اند که نشانۀ راه حسین شده‌اند و کاش من هم نشانۀ راه حسین می‌شدم! @abbasivaladi
🍃درمان همه دردها چه بیچاره‌اند آنهایی که درد دارند؛ ولی تو را ندارند. کاش کسی به من می‌گفت اینها دردهایشان را به کدام امید تاب می‌آورد. دردهای کوچک بدون تو، درد بی‌درمان می‌شوند؛ درد اگر بزرگ باشد و تو در میان نباشی، به چه نام باید خوانده شود؟ چه خوشبختم من که درد دارم و تو را هم دارم. هر وقت دردها بنا می‌گذارند به بریدن رشتۀ صبرم تو را به یاد می‌آورم و دردها بی‌توان می‌شوند. خدا نکند روزی برسد که در میان تهاجم دردها، خودم را بدون تو و تنها ببینم. آن روز، روز مرگ است؛ مرگی سخت به همراه زجر کشیدنی دهشتناک. ممنونم که همیشه میان دردها حتی اگر پردۀ غفلت در مقابل نگاهم افتاده باشد، می‌آیی و پرده را کنار می‌زنی و خودت را نشانم می‌دهی. امروز در میان دردها، آمدی به یادم و دوباره توان یافتم برای مبارزه با دردها. چه قدر خوبی که مرا با دردها تنها نمی‌گذاری. شبت بخیر درمان همۀ دردها! @abbasivaladi
🍃پناهگاه بی قراران امان از حسادت امان! وقتی که حسود حسادت می‌کند خدا به پیامبرش هم می‌گوید به او پناه ببرد. پناه به خدا پناه به خدا من شر حاسدٍ اذا حسد. من از حسادت می‌ترسم همان طور که از حسود. به خدا پناه می‌برم از حسادت همان طور که از حسود. شیطان، در مقابل خدا ایستاد چون حسادت کرد به مقام شما و هر کس که به حسادت آلوده شد خواسته یا ناخواسته لباس ولایت شیطان را به تن کرد. امان از حسادت امان! از بنده‌ای که شش هزار سال عبادت کرده راهزن راه بندگی می‌سازد. چه کار می‌کند حسادت با ایمان‌ها چه کار؟ و چه بلایی می‌آورد به سر انسان‌ها؟ من از حسادت می‌ترسم همان طور که از حسود باید به خدا پناه ببرم قرآن به من آموخته. پناه خدا جز آغوش تو اگر جایی هست، نشانم بده. کسی اگر در آغوش تو آرام نگیرد در پناه خدا قرار نمی‌گیرد. من از حسادت به آغوش تو پناه می‌آورم همان طور که از حسود ولی چه کار کنم که آغوش تو فقط برای کسانی باز است که تو با آنها دوست شده‌ای. با من دوست شو و آغوش برایم بگشا باید هر چه زودتر پناه ببرم به خدا بی‌پناهم نگذار. شبت بخیر پناهگاه بی‌قراران! @abbasivaladi
حالا که تو جوابم را نمی‌دهی می‌خواهم با آسمان حرف بزنم. آسمان! می‌شود یکی دو نفر از دوستانش را نشانم بدهی؟ کارشان دارم. تلّه‌ای سؤال بی‌پاسخ دارم. روی ذهنم سنگینی می‌کنند این سؤال‌ها. به من بگو کجایند تا شاید گره از سؤال بی‌جوابم باز شود. حالا که تو جوابم را نمی‌دهی می‌خواهم با زمین حرف بزنم. زمین! او را کجا دیده‌ای؟ می شود برایم از او سؤالی بپرسی؟ به او بگو کی می‌خواهد جوابم را بدهد: با من دوست می‌شود یا نه؟ حالا که تو جوابم را نمی‌دهی می‌خواهم با کعبه حرف بزنم. کعبه! آخرین باری که به طوافت آمد کی بود؟ آیا به تو گفت بار دیگری کی می‌آید؟ می‌شود وقتی که آمد، از او بپرسی چه کار باید بکنم تا جوابم را بدهد؟ حالا که تو جوابم را نمی‌دهی می‌خواهم با کربلا حرف بزنم. کربلا! دیروز پیش تو بود یا امروز پیش توست یا فردا پیش تو می‌آید؟ من که می‌دانم تو خانۀ او هستی؟ او هر جا برود، به نزد تو باز می‌گردد. می‌شود از او بپرسی چه کار کنم تا با من دوست شود؟ اگر جواب نداد به خودت قسمش بده و اگر باز جواب نداد، او را به حسین سوگند بده. آقا! کسی جوابم را نمی‌دهد قفل زبان زمین و آسمان، کعبه و کربلا و همه کس و همه جا در دستان توست. پس خودت جواب سؤال‌های بی‌پاسخم باش. شبت بخیر قشنگ‌ترین پاسخ خدا! @abbasovaladi