eitaa logo
دختران آفتاب
216 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
113 ویدیو
15 فایل
بهانه جمع صمیمی مان فرزندان معصومی هستند که آینده دنیا در دستان کوچکشان موج می زند... راه های ارتباطی با کانون: ۰۹۱۳۵۱۶۴۳۵۸ @armankhah313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کودکانی که فرصت بازی با غذا را دارند تجاربی بی نظیر از ارتباط بین پدیده ها کشف می کنند و شبکه عصبی مغزشان بسیار رشد یافته تر از کودکانی می شود که در معرض کنترل والدین هستند @dokhtaranyazd
🍃🌸 کودکان برای رفع نیازهای اساسی (مثل غذا خوردن، خوابیدن، دستشویی رفتن) نه نیاز به تشویق دارند و نه اجبار و اصرار... همانطور که برای نفس کشیدن و نوشیدن آب، نیازی به تحسین و اجبار ندارند @dokhtaranyazd
🍃🌸 برای غذا دادن به کودک از بشقاب های رنگی مخصوص آنها استفاده کنید. بشقاب را پرنکنید چون باعث دلشوره کودک خواهد شد. رنگ های قرمز و نارنجی در موادغذایی اشتهاآور است. @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸 ‌ كودك دو ساله توانایی فهميدن دو تا سه فرمان را با هم رو ندارد. به همين علت تا سه سالگی آموزش به كودك به صورت معلم و كلاس مفهومی ندارد. تنها به وسيله بازی ميتواند بياموزد. موسيقی نیز بهترين روش رشد هوش و عقل برای كودك است. @dokhtaranyazd
🍃🌸 🔶جای معلم در کلاس: جای شما در کلاس می تواند تاثیر زیادی در کارآیی شما داشته باشد. 🌀هنگام تدریس تمام مدت جلو کلاس نباشید. اگر مدام جلو کلاس بایستید سایر نقاط کلاس به منطقه تحت کنترل دانش آموزان تبدیل می شود. 🌀در تمام کلاس حرکت کنید تا نظارت خود را بر تمام قسمتهای کلاس اعمال کنید. 🌀 وقتی در جلو کلاس قرار می گیرید در یکی از گوشه های کلاس بایستید. 🌀 وقتی می خواهید رفتار دانش آموزی را اصلاح کنید برای صحبت ابتدا به او نزدیک شوید هرگز سعی نکنید از دور این کار را بکنید. 🌀و دست آخر اینکه: «هرگز به حریم فردی دانش آموزان تجاوز نکنید اگر بیش از حد به آنها نزدیک شوید احتمال اینکه گفتگویی آرام در باره یک نکته انضباطی به برخوردی خشن و شدید تبدیل شود به طور چشمگیری افزایش پیدا می کند». @dokhtaranyazd
🍃🌸 ❇️ علل کودکان در خانه و ١) درونی و ذهنی : 👈 مشغله های ذهنی دانش آموز ، اضطراب و نگرانی ، گرسنگی و تشنگی ، بی علاقگی و بی انگیزگی نسبت به درس ، بیماری ها و ناراحتی های جسمی ، فشارهای روانی و خیالبافی ، خواب کمتر از هفت ساعت در شبانه روز و از همه مهم تر بیش فعالی ٢) بیرونی و محیطی : 👈سردی و گرمی هوا ، نور شدید و ضعیف ، صداهای آزار دهنده ٣)اتفاقات و حوادث جانبی : 👈 گاهی منبع حواس پرتی نه به مسائل درونی پیش زمینه ای و نه مربوط به محرک های بیرونی ست ، بلکه دانش آموز به دلیل یک اتفاق و یک مسئله دچار حواس پرتی می شود . انتظارات بیش از حد والدین ، کمبود محبت و نشاط در خانواده ، برخورد نامناسب یک معلم ، مقایسه ی کودک با دیگر همکلاس ها می تواند عاملی برای حواسپرتی باشد . ٤)انجام چند کار باهم : 👈هنگامی که حجم کار زیاد است و دانش آموز مجبور است هم زمان چند کار را با هم انجام دهد طبیعی است که نمی تواند به اندازه ی کیفیت یک کار تمرکز داشته باشد . در این شرایط توجه انتخابی تقسیم می شود و تمرکز را برای دانش آموز سخت می کند . @dokhtaranyazd
🌝 سلام و خیر مقدم به مهمانان عزیز شهر نور؛ ماه خوب خدا 🌹 هواپیمایی ماه مبارک رمضان ورود شما را به این پرواز خوش آمد می گوید. ✈️ شماره پرواز: ۱۴۴۱ هجری ✅ مقصد ما: شهر نور برای رسیدن به بخشش و رضایت خدای خوبمان ⏰ مدت زمان پرواز : کمتر از ٢۴ ساعت 🔗 این شرکت هواپیمایی از مسافرین محترم خواسته با بستن کمربند *ایمان و عمل صالح* ، از خود به خوبی مراقبت کنند. ✨ 📔 ✨ خلبان پرواز قرآن کریم می باشد. 🌈 همه فرشتگان سفر خوشی را برای شما مسافران صبور و باتقوا که مقصد اصلی خود را رضایت خداوند در شهر نور قرار داده اید، آرزومند هستند. 🤲 کانال آموزش فهم قرآن، ضمن آرزوی سفری خوش، *برنامه مفصلی را از شب اول ماه رمضان* برای فرزندان عزیز دبستانی که مهمانان ویژه خداوند در این ماه هستند، ارائه خواهد کرد. ✉️ مشاهده‌ی کارت دعوت دیجیتال 👇 https://digipostal.ir/c8zl15b 🌸 به امید دیدار در ماه خوب خدا در *کانال آموزش فهم قرآن* https://ble.ir/amozesh_fahmequran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 داستان شماره ۴ ⬅️ باغ خاکستری 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 وَغَدَوْا عَلَى حَرْدٍ قَادِرِینَ / فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ؛ و صبحگاهان در حالى كه خود را بر منع [بینوایان] توانا مى دیدند رفتند، و چون [باغ] را دیدند گفتند قطعا ما راه گم كرده ایم .( سورهً قلم، آیه 28) برخیز پدر! دلم هوای تو را کرده است مرد! چقدر زود چهره در خاک نشاندی! برخیز و ببین مرا! پدر جان ببین این دل سوخته ام را! برادرانم اگر باغشان سوخت، من دلم آتش گرفت. مرد سر مزار پدر مویه می کرد. دلش گرفته بود. مثل ابر بهاری می گریست و با پدر درد دل می کرد: «افسوس پدرجان! از وقتی که تو رفتی زندگی مان دگرگون شد. برادرانم به جان هم افتادند. مال دنیا فریبشان داد. فصل اگر فصل میوه نبود سر ارث و میراث همدیگر را می کشتند. امّا میوه ها رسیده بود و آن ها برای برداشت محصول شتاب می کردند.» مرد از بلندای قبرستان به باغ می نگریست و اشک می ریخت؛ گویی خاطرة جهنّمی آن لحظات را دوباره در ذهن مرور می کرد: «آن باغ باشکوه! و حالا تلّی از خاک و خاکستر! دلم آرام نمی گیرد پدر! برادرهای بیچاره من به دنیا و آخرتشان آتش زدند! و من می بینم آن زبانه های سرخ آتش را! تو هم نظاره کن و ببین روزگار سیاه برادرهای بیچاره مرا! انگار همین دیروز بود! آن ها هم قسم شدند. دست به دست هم دادند و به همدیگر قول دادند. قول شرف! و من یاد تو افتادم، یاد آن صفای دل انگیز تو! یاد آن مردانگی تو! از جا برخاستم و جلویشان ایستادم: "این کار را نکنید! این کار درستی نیست! پدر ما چنین نبود!"  آن ها سرم داد کشیدند: "چه می گویی احمق! باز همه را بدهیم به دیگران؟!" چقدر آن روز توهین شنیدم! آن ها چقدر مرا تحقیر کردند! چقدر از تو بد گفتند: "پدر ما پیر و خرفت شده بود. عقلش به کارش نمی رسید." و آخرین بهانه شان این بود که هیچ وقت محصول باغ به این خوبی نبود. همه همّ آن ها این بود که امسال حق فقرا و مستمندان را ندهند. من التماسشان کردم: "آخر آن بیچاره ها هم حقّی دارند!" برادربزرگم جوابم را با تمسخر داد:«یعنی چه حقی دارند؟ بیچاره ها...بیچاره ها...» بعد رو به بقیه برادرها کرد و گفت: «فردا صبح، آفتاب نزده، تا هوا تاریک است می رویم همة میوه ها را می چینیم!» من گفتم: «فقیر و بیچاره هایی که در زمان پدر می آمدند، این روزها چشم به راهند، من آن ها را خبری می کنم.» برادرها با سرزنش و نفرت جوابم را دادند: «آن وقت گورت را کنده ای!» بعد مشت و لگدی بود که نثارم کردند. چه بی رحمانه می زدند پدر! آن قدر زدند که نایی برایم نماند. مجبور شدم بگویم: «رهایم کنید! هر کاری می خواهید بکنید. من به کسی چیزی نمی گویم!» وقتی این را گفتم دست از سرم برداشتند. خسته و کوفته کناری افتاده بودم و داشتم حرف هایشان را می شنیدم. یکی می گفت: «پدر سال ها مقدار زیادی از میوه ها را می داد به این مفت خورها. آن ها عادت کرده اند. نباید دیگر چیزی به آنها بدهیم.» دیگری گفت: «پدرما نادان بود، یادتان هست موقع مردن چه سفارشی کرد؟ عزیزان من! این باغ، بزرگ و پر محصول است. پس از من مال شماست. من همیشه حق بیچارگان را می دادم. مبادا آن ها را بی نصیب بگذارید.» پدرجان! او چنان ادای تو را درمی آورد که همه خندیدند. صدای برادر بزرگم در میان خنده مستانه آن ها گم شد: «امسال می خواهیم بی نصیبشان بگذاریم پدر!» شرمنده ات هستم پدر! آن ها مرا همراه خود کردند. به اکراه صبح ندمیده بود که ازخواب بیدارم کردند. قرار گذاشته بودیم صبح علی الطلوع میوه ها را بچینیم و بار گاری ها بکنیم و به شهر ببریم. برادر بزرگمان بیشتر از همه درتب و تاب بود. می گفت: «کافی است میوه ها را به بازار برسانیم، یک ساعته همه را پول می کنیم و برمی گردیم.» دست هایش را به هم می مالید و می گفت: «سود خوبی خواهیم برد!» هوا تاریک بود که از شهر خارج شدیم. کم کم باغ ها از دور پیدا می شدند. بوی علف، بوی گُل های وحشی، هوای سحر را بوی خوشی آکنده بود! قدم تند کردیم. مزرعه ها را دور زدیم و به کوچه باغمان رسیدیم. سر کوچه برادر بزرگمان ایستاد. قلب من تپید. اضطراب شدیدی وجودم را فرا گرفت. لحظه ای هم با کنجکاوی به روی همدیگر نگاه کردیم. انگار همه در یک چیز به حسّ مشترکی رسیده بودیم و آن احساس ناخوشایندی بود که یک باره به دل و جان ما هجوم آورده بود. پرّه های بینی من پرید. بینی ام را مالیدم و هوا را بو کشیدم. حسّ غریب و مرموزی داشت دلم را پایین می ریخت. دلشوره بدی داشتم. تقریباً داشت هوا روشن می شد که از پیچ های کوچه گذشتیم و در باغ رسیدیم. پدر نبودی ببینی! لحظه ای همه با هم هوا را بو کشیدیم. بوی سوختنی. بوی زغال، بگو بوی جهّنم! مشاممان را آزرد. برادر بزرگ کلید در باغ را از جیبش در آورد. هنوز شاد و شنگول بود. ادامه دارد...... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✉️دعوت شده اید به: 🌟🌟🌟محفلی نورانی🌟🌟🌟 در جمع🌹شهدا🌹 ☇فرصتی برای آشنایی بیشتر با شهدا 🍃 نگاهی به خاطرات زیبا و جملات ناب شهیدان 🌼 فرهنگ ایثار و شهادت در کلام امام، مقام معظم رهبری و دیگر بزرگان در کانال 🌸🌸مردان خدا🌸🌸 لینک کانال:👇👇👇👇 @shahid_shahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های شیرین روزه اولی های نازنینمون، دوقلوهای دوست داشتنی، 🌸نیایش خانم و ستایش خانم باقری 🌸که حلول ماه مبارک رمضان رو به همه شما عزیزان تبریک گفتند. مبارک باشه این ماه عزیز🎊🎊🎊🦋💐 💌@dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 فاطمه خانم حسینی، کلاس دوم، یه کار خییییلی قشنگ همراه با خانواده توی منزل انجام دادن. پیام مامان فاطمه خانم 👇 توی یه قسمتی از خونه، نمازخونه درست کردیم 😍😍 به نام «نمازخانه امام حسن مجتبی(س) امروز نمازمون رو توی نمازخونه خوندیم ☺️ بابای خونه، امام جماعت این نمازخونه هستن و بقیه اعضای خونه هم مأمومین☺️ نمازخونه مون، قرآن، جانماز، رطب و گلاب هم واسه زمان افطار داره😋 بچه ها خیلی این ایده رو دوست داشتن، شما هم تجربه کنید. 💌 @dokhtaranyazd
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 فاطمه خانم جعفریان، کلاس سوم، یکی از روزه اولی های دختران آفتاب هستند. قبول باشه فاطمه جان🙏دعاهای خوب خوب خوب موقع سحر و افطار یادت نره🤲 💌 @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 ریحانه خانم 🌸 و کوثر خانم 🌸 قربی، دو تا خواهر همراه و دوست داشتنی، با کمک مادر عزیزشون، این خمیربازی ها رو خودشون توی منزل به صورت طبیعی درست کردند. آفرین به شما دخترهای آفتاب که دست به تولید اسباب بازی های خودتون زدید👏 و اینطوری هم چیزهای زیادی یاد گرفتید، هم از نظر اقتصادی، به خانواده تون کمک کردید. 💌 @dokhtaranyazd
خرگوش,جوجه,مرغ😍 فقط کافیه یه دونه مقوای دستمال رولی داشته باشین و کمی کاغذ رنگی و البته فکری خلاق... موفق باشید..😊 @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا