بهرسمشبهایجمعه..هفتههایقبل..
رماننداریم 🤷🏻♂
شب به خیر
به جز اونایی که سلام رو صلم تایپ میکنن:/
شبتونفاطمی 💔
یاعلےمدد 🌱
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
|-💔
سردارمنچگونهتورابخونمکهصدایمرابشنوی
نبودنتان گویا ڪابوسی است
ڪه آخرش با گریه بیدار میشوی . . 💔
˹@dokhtaranzeinabi00˼
•
#تلنگر ✋🏼
خدایۍاینفضایمجازیچیـه
ڪـهمابھـشدلبستیم💔!
غرقشدیمتوش...
یادمهقبلامیگفتن :
دنیاتو ولڪن ؛ آخرتتروبچسب
اما...
الانمیگـم :
فضاےِمجازیرو ولڪن
دنیاتوبسازواسهآخرتمشتۍ(:✌️🏼
#آخرتتتباھنشہ
#حواستباشہرفیقخدایی🍃
•••━━━━━━━━━
𝙹𝙾𝙸𝙽→https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
نعمتآسمـٰانفقطباراننیست،
گاهۍخُـداکـسےرانازلمۍکندبہ
زلالۍباران ..
#دلتنگتیمحاجـے💔:)
کریمی چادر گلدارت... - almenhaaj .mp3
8.55M
ببیناگرمیتوانیبمانی،بمان💔
#بدونتعارف . .
بدنیستبراۍطلابوبسیجۍهامونڪلاس
اخلاقبزاریموبھشونیادبدیمصبوروبااخلاقباشن!(
🌱| @dokhtaranzeinabi00
هدایت شده از پشـتجبــهہ
••|کـانالدختــ🌝ـرانزینبـــ♥️ـے|••
سلام علیکم .
بزرگواران ناشناس هاتون رو اینجا جواب میدیم ^^!..🌿
حرفی داشتید در خدمتم ↯
https://harfeto.timefriend.net/16383474759437
هرچهمیخواهددلتنگت ... بگــــــــــو ! 💔
• 💚🌿💚🌿💚🌿💚 •
°•○●﷽●○•°
#آیٰـھِ
#قسمت38
✍️بھ قلمِ #خـادمالــمهدۍ|میـم . علےجانپور
تو راه چشمم به یک پارک خورد رفتم داخل و روی یکے از نیمکت ها نشستم انقدر گریه کردم تا آروم شدم به سمت نزدیکترین سوپر مارکت به پارک رفتم و براۍ خودم آب معدنے گرفتم
اول یکم ازش خوردم و بعد صورتمو شستم
دوباره رو همون نیمکت نشستم کیفم رو باز کردم تا گوشیمو در بیارم که یادم اومد گوشے رو انداختم تو کیف عاطفه ¡
همونجا چشامو بستم تا سرم آرومتر بشه ..
……
﴿ مجتبے ﴾
بلند شدم که خانم عبدۍ با لکنت گفت :_تو .. تو چطور ..
سرم و آوردم بالا که صورتم به سمت راست پرت شد ، سمت چپ صورتم سوخت ..
دستمو گذاشتم رو صورتم ..
انتظار همچین اتفاقے رو نداشتم ..
دستپاچه یک چیزایے گفت که نفهمیدم
خیلے وقت بود سیلے نخورده بودم ، آخرین بار هم از آقاجون دو سه سال پیش ..
باید تشکر میکردم هر چند حق دست بلند کردن رو یک ...
+ممنون !
بعد از مکث کوتاهے ادامه دادم :+خیلے وقت بود سیلے نخورده بودم فکر کنم بجا بود .. تا به خودم بیام ..
سرم رو بلند کردم و به پشت سرش خیره شدم :+یاعلے
همانطور که انگار بغض کرده بودند رفتم سمت در ورودۍ رستوران و وارد شدم که دیدم رفیقشون از رستوران خارج شد
بیخیال به راهم ادامه دادم و سمت تختے که حیدر نشسته بود حرکت کردم ؛ رفتم و روۍ تخت نشستم ' با نشستنم حیدر سر از گوشے بلند کرد و بلافاصله انگار با دیدن صورت قرمزم که خیلے خودنمایے میکرد تعجب کرد :_مجتبے !¡
نگاش کردم که ادامه داد :_چیشده چرا صورتت قرمزه ؟
تلخندۍ زدمو گفتم :+مجازات کارم بود فکر کنم کارم اشتباه بود که ازشون خواستگارۍ کردم ..
تو چهرهاش تعجب خودنمایے میکرد با لکنت گفت :_عاطفه خانم .. تو رو زد ؟
چیزۍ نگفتم که بازوهامو تکون داد :_با توام میگم روت دست بلند کرد ؟
زل زدم تو چشاش :+نه خواهرتون یه گوشمالے حسابے دادن !
پنچر شد با ناراحتے تمام گفت :_داداش آیـه .. آیـه روت دست بلند کرده ؟!
لبخندۍ زدمو سرمو تکون دادم
داشت بلند میشد که دستشو گرفتم :+کجا:؟!
_ولم کن مجتبے این دختره خیلے داره پاشو از گلیمش درازتر میکنه ¡
+چے میگے تو بشین نمیخواد .. میگم مجازات کارم بود اینجا نمیخوردم بعد از حرفم از خانم جلالے میخوردم ...
۰ادامـه داࢪد ...
ڪپـے بـھ هـࢪ نحـوۍ ممنـوع و پیگـࢪد قـانونـے داࢪد ❌
پـرش به پـارت اول ↯
http://eitaa.com/dokhtaranzeinabi00/23825
لینـک کانـالمونِ ↯
https://eitaa.com/joinchat/3764518990C8dcd051ac8
• 💚🌿💚🌿💚🌿 •
شبتونزینبےرفقا ♥️^^!..
براموندعاکنید💔
امشبتکبنرداریم ... ادمینهایعزیزلطفابعدازتبادلفعالیتنکنید 🌱
تشکر 🌸
یاعلےمدد
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
دورت بگردم:)
یه قلوه سنگ گیر کرده تو گلومون...
فقط با گریه خوب میشه :)
ولی گریههامونم بغض شده
سنگ شده..
چیکارش کنیم؟
دوری و دلتنگیه و بغض و... بگذریم!💔
نه و بیست دیقهی صبحتون به خیر
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
_
طرح لبخند تو بر کاشیِ دل حک شده است:)..!
_کاش میشد برگردی_
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شدابلفضلۍترینشھیدراهحرم(:♥️
حاجےخوشبهسعادتت 🥀
مطمئنمهستےجزء ³¹³ یارآقـا 💔
یهنگاهےهمبهماکن !..
˹@dokhtaranzeinabi00˼
📲| #پیشنهاد_استوری
حاجـــے چطور باور کنیم
دو سال از پروازتون میگذره😭🥀'!
فراق از شما شہدا خیلی سختہ💔...!