eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊بسم رب الشهدا و صدیقین🕊 ❤️ ❤️ زندگینامه و خاطرات فرمانده 👈قسمت7⃣👉 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🌹 شانزده ساله بود که او را دیدم ، نوجوانی رشید و نورانی ، در حرم حضرت معصومه (س) باهم همراه شدیم، فارسی را کم میفهمید و عربی را کم میفهمیدم. ولی نگاه های با معنایش تمام حرف را میزد. ندیده بودم کسی با زیارتنامه حضرت معصومه (س) گریه کند ولی او گریه کرد و من از گریه او بغض کردم که ما چه داریم در کنار خود و قدرش را نمیدانیم، زیارت که تمام شد گوشه ای نشستیم، از حال و هوا که خارج شد گفتم:« من تا به حال در حرم بی بی گریه نکرده بودم ولی الان از گریه تو... ، گفت:« ؟ » گویی با مشت کوبید به سرم. اشک در چشمانم جمع شد. نه او چیزی گفت و نه من. دو سه روزی با هم بودیم. بود و . ❣مردی بود برای خودش❣. 🌿❤️🌿❤️🌿❤️🌿 🌹 اولین بار که را دیدم با دوستانش به آمده بود که وقتی متوجه حضور من شد آمدند کنارم. دیدار دوم نیز دو ماه قبل از ماه محرم در حرم بود. آن شب ما از ساعت حدودا ۲ بامداد تا اذان صبح در حرم بودیم و صحبت کردیم. جهاد از ارادتش به و برایم حرف زد و دائم می گفت می خواهم با مبارزه کنم. و رفقایش از با عظمت و با لفظ یاد میکردند. 💐