eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی تفکر لازم است چرا ما همیشه گول غربی هارو می خوریم همیشه قبل از اینکه به حرف هایشان گوش کنیم باید درباره حرفی که می زنند کمی تحقیق کنیم شک نکیند اگر حجاب باعث عقب ماندگی و جهل بود هرگز طرز پوشش زنان مسیحی، زرتشتی، یهودی اینگونه نبود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽اثبات در یک دقیقه 👌🏼فوق العاده زیباست😊 ↘️💖🌻🌷 از این ویدیو ها دوست داری ؟ که خلقت خدا رو نشون بده 😍 منشا این ویدیو ها یا متن ها و تلنگرانه و عکس و تم و .... در یک کانال هست اینم لینکشه👇🏻بزن رو لینک و تو کانالش بمون و به دوستات معرفی کن تا ازشون حمایت کنی 👇🏻    <====🍃🌺🌻🍃====> https://eitaa.com/joinchat/1697185877C478bf00969 .«کانال سربازان امام زمان ۲».
ولی‌خودمونیمآ..!!😉 وقتایی‌که‌از‌مشکلات‌و‌امتحانا‌..؛🙁 سرخُدا‌داد‌می‌زنیم‌..،🤭 قشنگ‌لبخندش‌حس‌میشه‌..!!😇 میگه‌..؛🙃 اینو‌چه‌توپ‌پُری‌داره..!!☺️ چه‌‌دادی‌می‌زنه‌..!!🙂 با‌با‌حواسم‌هست‌بهت‌..☺️ بعد‌طوفان‌آرامشِ،به‌من‌اعتماد‌کن..!!😌🤞🏻 نـݜـر_پیـام_صدقہ_جاریہ🌿 🌟
رمضان امسال را با تمام دعاهای فࢪج وقت افطارش، با تمام گلہ های هر شب افتتاحش، با تمام «عجّل»های شب های قدرش، می‌سپارم به شما ای آقای من...✨ به این امید ڪه به یمن آمین هایٺ، آخرین رمضان بی حضورٺ باشد! ان‌شاءالله🤲🏻🌸
AUD-20210430-WA0003.mp3
3.7M
🥀برای امام زمانم چه کنم؟🥀 🕊ترانه ی عشق 🕊بهانه ی عشق 🕊تو میراث جاودانه ی عشق عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🕊✨• بہ‌هرکــــہ✋🏻 هرچہ‌داشتۍ‌بخشیدۍ‌حتۍ ‌تیرها‌هم‌ازپیکـرت‌خون‌نوشیدند :)💔 ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
👌 ⚫️ شما یک تماس از کربلا دارید‼️ 🔸جااااااااااااااااانم حسین جان؟!! 🔹هل من ناصر ینصرونی؟!! 🔸گفتم اگر در کربلا بودم تا پای جان برای حسین(ع)، تلاش میکردم... 🔹گفت، یک حسین‌‌(ع) زنده داریم؛ نامش مهدی‌(عج) است‼️ 🔴 تاحالا برایش چه کرده‌ای؟!! 😔 عجیب سکوت کردم... ✍ پی‌نوشت‌‌: حسین(ع) امام زمان کوفیان بود و مهدی فاطمه (ع)، امام زمان ما! ⚠️حواسمان باشد، با اعمالمان، با رفتارمان، با گناهانمان، دوباره امام زمانمان را راهی قتلگاه نکنیم...
جانا بیا که بی تو دلم را قرار نیست بیشم مجال صبر و سر انتظار نیست دیوانه این چنین که منم در بلای عشق دل عاقبت نخواهد و عقلم به کار نیست تعجیل در فرج سه ‌‌‌‌‌❀🍃✿🍃❀ ❀🍃✿
🙃💛 گفتمْ : محمد این لباس جدیدت خیلے بھت میاد... گفت : لباس شھادتــه!🥰 گفتم : زده بھ سرت!😬 گفت : مے زنھ ان شاءاللّھ!🙃 •[ چند ثانیھ بعد از انفجار💣 رسیدم بالاے سرش، نا نداشت:( ، فقط آروم گفت : دیدے زد!! :)♡😀 [۰شھیـ🕊ــد محمد مهدوی ۰]
مهدے جان: بدی من شده تکرار...ببخشید مرا غصه هایت شده بسیار ..ببخشید مرا در سرم فکر گناه و به لبم ذکر دعا گر شدم عبد خطاکار...ببخشید مرا همه گفتند که آزار مده یارت را نشد این گوش بدهکار، ببخشید مرا غفلت از یار ضرر داشت برایم آقا! نشدم لایق دیدار ... ببخشید مرا آخر این بار گنه را چه کند نوکر تو "سید" و عامل آزار!!... ببخشید ──͜͜͜͜͜͜͜͜͜͡͡͡͡᷍᷍᷍࿇﷽࿇͜͜͜͜͜͜͜͜͜͜͜͜͜͜͜͜͡͡͡͡͡͡͡͡͡᷍──┅╯ ‌
*🏷 🍂گردش‌خون‌در رگ‌هاۍزندگۍ شيريـــن‌استـــ؛ اماريختن‌آن‌در پاۍمحبوب‌ شيريـــن‌تراستـــ؛ ونگوشيريـــن‌تر، بگو"بسياربسيارشيريــــــن‌تر" ✨🕊 🥀 🌼✨
🌱🌼🌱🌼🌱🌼🌱 باز هم جمعہ و دل بـےٺو هوایش ابرۍسٺ باز دل‌خسٺہ و باران‌زده از بـےصبرۍسٺ جمعہ‌هایـے ڪہ بدون شما‌ دارد‌ سَر‌ مےشود‌ آقاجان...😔
🥀برای‌ امام زمانم چه کنم؟🥀 📌 به نظر شما جوابش چیه؟ ✍ داشتم جدول حل می‌کردم، یک جا گیر کردم: «حَلّٰال مشکلات است؛ سه حرفی» 👨‍💼 پدرم گفت: معلومه، «پول» گفتم: نه، جور در نمیاد. 🧕 مادرم گفت: پس بنویس «طلا» گفتم: نه، بازم نمیشه. 🧖‍♀ تازه‌عروس مجلس گفت: «عشق» گفتم: اینم نمی‌شه. 💁‍♂ دامادمون گفت: «وام» گفتم: نه. 👮‍♂ داداشم که تازه از سربازی اومده گفت: «کار» گفتم: نُچ. 👵 مادربزرگم گفت: ننه، بنویس «عُمْر» گفتم: نه، نمی‌خوره هرکسی درمانِ دردِ خودش را می‌گفت، یقین داشتم در جواب این سؤال، ▪️ پابرهنه می‌گوید «کفش» ▪️ نابینا می‌گوید «نور» ▪️ ناشنوا می‌گوید «صدا» ▪️ لال می‌گوید «حرف» و... 🔺 اما هیچ‌کدام جواب کاملی نبود. 💐 جواب «فَرَج» بود و ما هنوز باورمان نشده: تا نیایی گِره از کارِ بشر وا نشود... 📎 ؛
‹🌿💚› ‌ - - ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ولی ... سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟😔 باز آی امام مهربانم ... ‌- - 💚⃟📗¦⇢ •• 💚⃟📗¦⇢ •• ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ
🙂باهم بخونیم براے امام زمانمون🙂
✍ حتما بخونید خیلی قشنگه ✨ سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗 رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐 دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟 و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد😇 نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️ توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂 🍃🌷
💥 گناه‌دیروز‌تو‌!گناه‌امروز‌من‌! گناهاےفرداےما! چہ‌خبرهـ؟! پس‌قلب‌امام‌زمان‌چےمیشہ‌؟!💔 ‌پس‌تڪلیف‌چشماےزیبا‌و‌اشڪاے مولامون‌چےمیشہ‌...🍂 تا‌ڪےباید‌ایشون‌بہ‌خاطر‌گناهاے ما‌اشڪ‌بریزن‌...! هر‌وقت‌خواستےسمت‌گناه‌برے،🌊 بگو‌امام‌زمان‌‌بہ‌اندازه‌ےڪافے وحتےٰبیشتر‌بہ‌خاطر‌گناهاے افراددیگہ‌زجرمیڪشہ‌ و‌اشڪ‌میریزه‌...😔 پس‌دیگہ‌من‌بہ‌اشڪاےمولا‌اضافہ‌نڪنم. •|صلوات بفرست رفیق|•
🌹گفتم:یا الزمان بیا 🍃گفت: مگر منتظری 🌹گفتم:بله_آقا_منتظرم 🍃گفت: چه انتظاری نه ڪوششی نه تلاشی فقط میگویی آقا بیا 🌹گفتم: مگر بد است آقا 🍃گفت: به جدم حسین هم گفتن بیا اما وقتی آمد_ڪشتنش 🌹گفتم : پس چه ڪنیم 🍃گفت: مرا بشناسید 🌹گفتم: مگر نمیشناسیم 🍃گفت : اگر میشناختید ڪه این_طور_گناه نمیڪردید 🌹گفتم : آقا تو ما را میبخشی ؟ 🍃 گفت: من هر شب برای شما تا صبح گریه میڪنم 🌹گفتم : آقا چه ڪنم به تو برسم؟ 🍃گفت: ترڪ محرمات... انجام واجبات...
میگفت! هرروزبنشینید یك‌مقدارباامام‌زمان'عج'دردودل‌کنید.. خوب‌نیست‌شیعہ‌روزش‌شب‌شود وشبش‌روزشود واصلابہ‌یاداونباشد . . 💔!
⚠️ 👌 کسی‌که‌بخواد‌گناهی‌رو‌انجام‌بده‌حتی‌اگه‌پسر‌ نوح‌هم‌باشه‌‌بالاخره‌راهش‌رو‌پیدا‌میکنه‌ . .🍃 کسی‌هم‌که‌بخواد‌از‌گناه‌فرار‌کنه‌حتی‌اگه‌تو‌قصر‌زلیخا‌زندانی‌شده‌باشه‌،‌خــدا‌در‌هارو‌براش‌باز‌میکنه!'🌹🌿 🌺🌿 اَللّهُــمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ♥️‌🌙⃟🕊•↡∞
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
سلااااااااااااااااااام 🤗 رفقای زینبے عزیز ..حال و احوالتون چطوره؟ دماغا چاقه انشاءالله؟🤪 درساتونم ک
^^؟^^ ✍🏻... علاقه ی من به چادر برمیگرده به زمانی که ۵ سالم بود و رفتیم مشهد، وقتی خواستیم بریم حرم امام رضا یکی از خادم های حرم گفت که من دیگه وقتی میام حرم باید چادر بزنم. من چادر نداشتم تا اون موقع هم چادر نزده بودم. رفتیم بازار مشهد و من یه چادر سفید گرفتم و همون شب رفتیم حرم. واسه اولین بار رو به روی گنبد حرم امام رضا چادر زدم♥️ و من از همون لحظه چنان عاشقِ حجاب شده بودم که میخواستم از همون ۵ سالگی چادر بزنم اما خانوادم مخالف بودن، به هر حال گذشت تا به سن تکلیف رسیدم و من چادری شدم 😍 اما یک سال بعدش چادر رو کاملاً کنار گذاشتم و مانتویی شدم، دلیل مانتویی شدن من عمه ام بود که اصلا از حجاب خوشش نمیومد و انقد به من گفت که هنوز بچه ای و نمیخواد چادر بزنی که منم تحت تاثیر حرفاش قرار گرفتم و مانتویی شدم😔 دو سال پیش من با یه پیج مذهبی آشنا شدم تا اون موقع اصلا هیچ پیج مذهبی نداشتم و اصلا نمیدونستم پیج های مذهبی چجوری هستن، اون لحظه بیشتر از سر کنجکاوی پست های اون پیج رو نگاه کردم و پست هاش مربوط به شهدا و لحظه ی شهادت شون بود اون کلیپ ها خیلی روی من تاثیر گذاشتن جوری که ناخوداگاه گریه میکردم ، وقتی لحظات شهادتشون رو دیدم و وصیت نامه شهدا رو خوندم تصمیم گرفتم چادر بزنم اما یکم روی انتخابم تردید داشتم میترسیدم مثل چند سال پیش چادر بزنم اما امانتدار خوبی نباشم واسه یادگار حضرت زهرا، بین انتخاب مانتو و چادر مونده بودم یه دوراهی که میدونستم درست و غلطش چیه و انتخاب درست کدومه اما از اینکه نتونم لایق چادر حضرت زهرا باشم میترسیدم😔 تا اینکه یه شب دیگه از این وضع خسته شدم و کلی گریه کردم، گریه میکردم و به خدا التماس میکردم یه راهی پیشِ روم بزاره و کمکم کنه انتخاب درستی داشته باشم چون تصمیم گرفته بودم هر پوششی رو انتخاب کردم تا اخر عمرم با همون پوشش بمونم یه جورایی انتخاب سرنوشت سازی بود همون شب خواب شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس رو دیدم و من همون شب تصمیم گرفتم چادر بزنم و من روز اولین سالگرد شهادت شهید سلیمانی و ابومهدی المندس برای همیشه چادری شدم و از انتخابم خیلی خوشحالم😍♥️ گاهی حرف ها و طعنه های دیگران خیلی اذیتم میکنه ولی همه ی این سختی ها می اَرزه به لبخند رضایت خدا و حضرت مهدی😊❤️
‍ معناےانتظار‌،راباید ازمادران‌شھداۍگمنام‌پرسید ما‌چه‌میفھمیم‌دلتنگی‌‌هـارا💔...! @dokhtaranzeinabi00
💔 پیش آقا امام زمان(عج)بودم..🙂 آقا داشت کارامو..⚠️❌ گناهمو😕 میدید و گریه میکرد..😣 گفتم:آقا🗣️ گفتن:جان آقا...:) به من نگو آقا بگو بابا😊 سرمو انداختم پایین😔 و گفتم:) بابا شرمندم از گناه😓 آقا گفتن: نبینم سرت پایین باشه ها..!👀 عیب نداره بچه هرکاری کنه... پای باباش می نویسن💔 می فهمی یعنی چی؟🥀 🤲🌸 ᵈᵒᵏʰᵗᵃʳᵃⁿᶻᵉᶦⁿᵃᵇᶦ⁰⁰🌿