eitaa logo
⇆فَرزَنـدآن‌حـآج‌قاسم
222 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
926 ویدیو
63 فایل
ڪاناݪ‌اول @Delgoye851 ڪاناݪ دوم( ࢪمانمۆن) @romankademazhabe کانال روبیکامون https://rubika.ir/moontazeranzohor ناشناس https://harfeto.timefriend.net/16586937022736 همسايه هامۆن @DukhtaranBahishty نذر عمه زینب❤🌛
مشاهده در ایتا
دانلود
راهنمایی اولش (ش) دارد😍
🧡محدثه کیوتم🍊✅ 🧡صبا کیوتم🍊✅ 🧡زهرا کیوتم🍊❌ 🧡شهیده کیوتم🍊✅
امام زمان در چند سالگی به امامت رسید؟
🙂راند سوم🙂
🧡محدثه کیوتم🍊❌ 🧡صبا کیوتم🍊✅ 🧡شهیده کیوتم🍊✅
🤩فینال🤩
هرکی زودتر بگه یا حسن
😍برنده مشخص شد😍
⇆فَرزَنـدآن‌حـآج‌قاسم
🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷 🌷 #رمان🌷 #کوله_بار_خدایی🌹 #پارت_45 خب خداروشکر فعلا موضوع ازدواج من و شهاب
🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷 🌷 🌷 🌹 با حرفی که ماهان زد کلی ذوق کردم...[😃] ماهان:بدو حاضر شو امروز رو کلا تعطیل کن بریم بیرون....هانیه هم میاد -ایول داداش دمت گرم سریع به سمت اتاق رفتم که حاضر بشم...یه تونیک و شلوار لی پوشیدم...چادرم رو سرم کردم و به سمت پایین رفتم... ماهان:چه عجب زود حاضر شدی -آره عجیبه خب بریم دیگه +بریم با ماهان به سمت ماشینش رفتیم...سوار شدیم... قرار شد بریم دنبال هانیه... حرکت کردیم و پیش به سوی هانیه... جلوی خانه هانیه اینا ایست کردیم...بعد از ده دقیقه خانم عروس تشریف فرما شدند... -تعارف کردی انقدر زود اومدی؟ ماهان:عه زن منو اذیت نکن -ماهاان +باشه بابا چرا میزنی هانیه با تموم شدن بحث ما جواب داد... ×اولا سلام...دوما وظیفت بود وایستی تا آماده بشم...سوما از همین اول غرغر هات شروع شد؟ -سلام...خیلی تاثیر گذار بود ×خدا شفایت بده +سلام چطوری عزیزم؟ ×خوبم فدات -اه اه اه خیلی دارید رمانتیک میکنید بسه +گمشو بابا[😐] -شناسنامه دارم گم نمیشم +از پس زبون تو برنمیام -آره همه میگند ×ماهان جان حرکت کن +چشم ماهان جان قصه ماهم ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد...ولی به کجا حرکت میکرد؟سوال خوبیست... این رو نمیدونستم...پس تصمیم گرفتم از خان داداش بپرسم... -ماهان کجا میریم دقیقا؟ +باغ وحش -از کی به حیوانات علاقه پیدا کردی؟ +مرسانااا -حله سکوت میکنم خب پس قراره بریم باغ وحش...خوبه میرم با حیوانات آشنا میشم... -خب خب عروس خانم بگو ببینم چه خبر؟ ×خبر خاصی ندارم -آهان ×آره...راستی برای امتحان فردا خوندی؟ -خیر ×استرس نداری؟ -خیر ×ماهان یه سوال؟آیا مرسانا آدم... ادامه دارد... به قلم:م.محمدی https://harfeto.timefriend.net/16451309518337 نظر بدهید با تشکر♥🌱 🌷 🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷🌹🌷
⇆فَرزَنـدآن‌حـآج‌قاسم
🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷 🌷 #رمان🌷 #کوله_بار_خدایی🌹 #پارت_46 با حرفی که ماهان زد کلی ذوق کردم...[😃]
🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷 🌷 🌷 🌹 ×ماهان یه سوال؟آیا مرسانا آدم است؟ +خیر -دوتاتون عین هم خل تشریف دارید هردو باهم گفتند... +×با تو -دیدید گفتم...ماهان جون کی میرسیم +پنج دقیقه دیگر -حله رسیدیم به باغ وحش...پیاده شدیم و به داخل رفتیم... داشتیم قدم میزدیم و حیوانات رو تماشا میکردیم... رو به هانیه وماهان کردم و گفتم... -اون میمون رو ببینید هر دو باهم به سمتی که اشاره میکردم برگشتند...باتعجب گفتند... +×خب که چی؟ -آخه میمون ها همدیگه رو ببیند خوشحال میشند منم خواستم شما رو خوشحال کنم +وای مرسانا خونه بودیم حسابت رو میرسیدم حیف شد ×خیلی پرویی مرسانا[😂😐] -ها ها ها عیبی نداره فوقش یکم خندیدم ازشون جدا شدم و به سمت قفسه شیرها رفتم...ساچ عه واو این ها رو نگاه کن چقدر خوشگل هستن... حیف که وحشی اند...وگرنه یه شیر میبردم خونمون و ازش نگهداری میکردم... به افکارات خودم خندیدم...یهو صدای پیام از گوشیم اومد...دوباره اون ناشناس بود... [بخند چون شاید دیگه نتونی بخندی] خدایاا...این کیه...به اطرافم نگاه کردم اما کسی رو ندیدم...دوباره پیام داد... [من رو پیدا نمیکنی پس تلاش نکن...نباید به رفیقت درمورد من میگفتی...کارت خیلی اشتباه بود] دیگه نزدیک بود گریم بگیره...این از کجا میدونست... خدایا بهم صبر بده... ادامه دارد... به قلم:م.محمدی https://harfeto.timefriend.net/16451309518337 نظر بدهید با تشکر♥🌱 🌷 🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷🌹🌷
⇆فَرزَنـدآن‌حـآج‌قاسم
🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷 🌷 #رمان🌷 #کوله_بار_خدایی🌹 #پارت_47 ×ماهان یه سوال؟آیا مرسانا آدم است؟ +خی
🌹🌷🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷 🌷 🌷 🌹 دیگه نزدیک بود گریم بگیره...این از کجا میدونست...خدایا بهم صبر بده... اعصابم به هم ریخته بود...به طرف هانیه ماهان که در حال صحبت با همدیگه بودند رفتم... -ماهان میشه بریم؟ +تازه که اومدیم ×چیزی شده مرسانا؟ -نه نه بریم یه چیزی بخوریم حالم بده +باشه بریم باهم از باغ وحش بیرون اومدیم...به سمت یک بستنی فروشی رفتیم...من آیس پک گرفتم...هانیه بستنی و ماهان ذرت مکزیکی... نشستم روی میز و اون آیس پک رو تا آخر خوردم... یکم حالم بهتر شد... ×خوبی؟ -آ...اره +خب پس بریم -ب..ریم از اونجا بیرون اومدیم و به سمت ماشین رفتیم...نمیدونستم مقصد بعدیمون کجاست... ×خب ماهان کجا میریم؟ +شما هرکجا بگید خواستم خودم رو شاد نشون بدم...پس جوابش رو دادم... -میشه بریم شهر بازی +کودک درونت فعاله -بریم دیگه توروخداا ×دلش میخواد ماهان بریم به صندلی تکیه دادم و چشمام رو بستم... با صدای هانیه چشمام رو باز کردم... ×مرسانا پاشو رسیدیم -باشه بلند شدم و باهم به سمت ورودی شهربازی رفتیم...خیلی وقت بود نیومده بودم... با هیجان به سمت ترن هوایی رفتم... -ماهان توروخدا سوار این بشم دلم براش تنگ شده ×مگه از جونت سیر شدی -وا چیه مگه؟ ×خطرناکه -نخیرم ماهان توروخدا +باشه الان ×ماهااان +هانیه ترس نداره که خیلی خوبه بالاخره هانیه رو راضی کردیم...به سمت ترن رفتیم و سوار شدیم...یهو حرکت کرد و حرکت اون با صدای جیییغ... ادامه دارد... به قلم:م.محمدی https://harfeto.timefriend.net/16451309518337 نظر بدهید با تشکر♥🌱 🌷 🌹🌷 🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷 🌷🌹🌷🌹🌷 🌹🌷🌹🌷🌹🌷
یک شب رسول، من رو کنار کشید حالا آن موقع سیزده ساله بود... گفت: آقا مرتضی شما آدم خوبی هستید یک چیزی می خوام بگم، فقط به هیچ کس نگید... تاکید کرد که به پدرم و مادرم و برادرم نگید من اول فکر می کردم یک کار خطایی کرده یا تقصیری از او سر زده... گفتم: خوب بگو! گفت آقا مرتضی شما آدم پاک و مومنی هستید، دعایتان هم مستجاب میشه دعا کنید ما شهید بشیم! من همانجا چشمم پر اشک شد، رفتم پشت چادرها و شروع کردم به گریه که این بچه در این سن و سال چقدر از امثال ما سبقت گرفته...! شهید رسول خلیلی🌷 @doktaranhoseyni
خواهرگرامی!👇🏻 نامحرم‌غریبه‌وآشنانداره!!❌ یه‌وقت‌باپسرای‌فامیل‌به‌ بهانه‌هایی‌مثل‌اینکه: مثل‌داداشمه‌ ازبچگی باهم‌بزرگ‌شدیم صمیمی‌نشی ها!!!🙃 نامحرم نامحرمه! حواست باشه!!🌱 ------------•☕️❤️•-------------- @doktaranhoseyni
°•🦋⃝⃡❥•° بَعضیـٰاوقتےگِرفتـٰار‌میشن‌میگـن: خدایـٰاااا..! مَگه مَن‌چِیکـٰارکَـردم‌ڪِه بـٰاید اِنقدربِدبختۍبکشم...؟! اینـٰابـٰاید‌درست‌حَـرفِ‌بزنن!👌 بـٰایدبِگن: خدایااا...! مَگه مَن‌ بَد میخونم کِہ‌انقدرگِرفتـٰارمیشم‌…! @doktaranhoseyni
🧡خادم الزینب💛 🧡محدثه💛 🧡بنت الزهرا💛 🧡یازهرا💛 🧡صبا💛 🧡زینب سادات💛 💛مهدیار🧡
کسی دیگه ای نبود🤣
ادامه بدهید
راندی متفاوت😍🦋
🧡خادم الزینب💛 🧡محدثه💛 🧡بنت الزهرا💛 🧡یازهرا💛 🧡صبا💛✅ 🧡زینب سادات💛 💛مهدیار🧡
دوستان نظرسنجی میذارم هر کسی بیشتر امتیاز داشت برندس تا ساعت ۱۶:۴۵دقیقه فرصت دارید
امام زمان جان امیدوارم نامه اعمالم جوری باشد که تو میخواهی❤️ صبا؟
امام زمان جان امید وارم تا زود تر بیایی تا کل جهان زیبا و سر سبز بشه و تمام آدم های بی حجاب با حجاب شوند🤲🏻🤲🏻🤲🏻🤲🏻 زینب سادات
امام زمان جان 👼🏻 امام زمان جان👼🏻 امام زمان جان👼🏻 امام زمان جان👼🏻 امام زمان جان👼🏻 امام زمان جان👼🏻
امام زمان جان ، دستم را بگیر سربازت باشم بنت الزهرا