⭕️فروپاشی راهبردی یا تجربهای برای رشد: بازنگری در تدابیر میدانی
ایران با یک شکست میدانی در شام مواجه است، نه یک فروپاشی راهبردی یا حتی شکست راهبردی؛ بنابراین، بررسی عوامل و رخدادهایی که منجر به وقوع این شکست شدهاند، کلید پاسخ به چالش کنونی است. شکست، پایان راه نیست و باطلبودن اهداف را نمیرساند، اما باید به دگرگونی روشها اندیشید.
شکست یک تجربه است. شرط بهرهبرداری از آن این است که اولاً شکست را بپذیریم و به دور از هیجانات و با پرهیز از مواجهه عاطفی، پیرامون علل و اسباب آن بیندیشیم.
تجربههای تاریخی نشان میدهند که حتی شکستهای سهمگین میتوانند زمینهساز دستآوردها و موفقیتهای بزرگ شوند.
در مقابل، برخی ممکن است منکر وقوع شکست شوند و از آن روایت ظفرمندانهای ارائه دهند. در پاسخ میگویم: اکتفا به تحلیلهای فلسفی، الهیاتی و عرفانی در برابر حوادث میدانی -که اینبار جنگ وجودی است- خطاست. گفتن «یقیناً کله خیر» و «در هر صورتی ما پیروز شدیم» افیونی است که دردهای روحی را تسکین میدهد و شکستهای ظاهری را التیام میبخشد، اما از آن راهحلهایی برای رفع مشکلات و جبران شکست به دست نمیآید.
اساساً امر اداره و راهبری میدان، غیر از نگرش عرفانی محض است. ما در واقعیت شکست میخوریم (ولو به ظاهر) اما در نحوه برخورد با شکست، از آن عبرت گرفته و تجربه کسب میکنیم. هرگز نباید یک اشتباه را دوبار تکرار کرد (بماند که برخی دولتمردان چه غربگرا و چه خودی بناست یک اشتباه را صدبار تکرار کنند و هیچعبرتی هم از آنها نگیرند) اما اشتباهی که بیش از یک بار تکرار بشود دیگر اشتباه نیست، بلکه یا یک تصمیم است یا حماقت.
اینگونه تحلیلها و مواجهههای تخدیری، از روح آموزههای دینی که محرک و مسئولیتآفریناند، دور است. البته کسانی که شکست را میپذیرند، نباید تنها به محاسبات مادی اکتفا کنند و نباید نصرت خدا و امید به وعدههای الهی را نادیده بگیرند. اما همانگونه که نادیدهگرفتن سنتهای الهی، امیدزدا است، اکتفا به آنسنتها و عدم برقراری توازن بین آن سنتها نیز، فاعلیت و اقدام را از بین میبرد.
تحلیلهای فلسفی، الهیاتی و عرفانی نباید موجب غفلت از شکستها و مانع عبرتگیری از آنها شوند. پرواضح است که نصرت الهی، پس از تلاش و تدبیر و اقدام ما به امداد میآید.
اساساً #الهیات_مقاومت زمانی الهیات مقاومت است که بعد از تبیین گزارههای اعتماد به وعدههای الهی و نصرت خدا، به #تدبیر_میدانی بینجامد و به بهینهسازی در دستگاه محاسباتی و تدبیری منتهی گردد. نباید با اکتفا به لایههای بنیادی، ورود در لایههای راهبردی و کاربردی (عملیاتی و نیز میدانی) را شوخی گرفت. این اکتفا، موجب انحراف «جبرگرایی» (برداشت منفی از قضا و قدر) و مانع از اقدامات مدبرانه و عملی میشود.
نقل است فقیه بزرگی (از آوردن اسم معذورم) به فرزندش گفت: «بابا این میخِ بلندِ کنار درِ خانه را بکوب یا بیرون بیاور تا خدای نکرده موجب آسیبزدن به عبا یا چادر کسی نشود.» آقازاده قبول کرد که انجام دهد، اما نداد. آن مجتهد مرحوم رو کرد به فرزند و گفت: «مگر نگفتم این میخ را در بیاور؟!» آقازاده جواب داد: «آقاجان! اگر خدا نخواهد عبا یا چادر کسی گیر نمیکند!» آن مرحوم فرمودند: «از کی تا حالا، تنبلی موحدت کرده؟» (البته واژه دیگری در اصل بیان شده است که ما از آن عبور کردهایم.)
خلاصه، اینگونه مدیریتهای آخرالزمانی، اهمال در اتخاذ تصمیمات تعیینکننده و حساس و سرنوشتساز را در پی دارد. این بینشها، ضعف در #روش_اداره_کشور است. نباید به محض وقوع اتفاقی گفت: «یقیناً کله خیر!» پس تدبیر کجاست؟ مگر معصومین در جنگها تدبیر نظامی نکردند! برخی اسم تنبلی را، توحید عملی گذاشتهاند!
با این روش اداره که غیرحرفهای و غیرفنی است، وضعیت موجود و نتیجهی میدان تغییر نخواهد کرد. این سبک مدیریت، تکرار دوبارهی شکست را بهدنبال دارد. باید از تاریخ درس گرفت. با سپردن همهچیز به دست تقدیر، سقوط حتمی است.
مدیران چه بهرهای از عقل اداره و راهبردی بردهاند؟ چه مقدار در حیطهی تخصصی خود اهل مطالعه و بهروزرسانی اطلاعات و اهل تعمق در دانش هستند؟ عقل اداره و عقلانیت دولتداری و حکمروایی را دریابید.
#قرآن_و_روایات_مخدر_نیستند
#واقعبینی #میدان
🆔@dolat_qavi