eitaa logo
دوشکاچی
132 دنبال‌کننده
232 عکس
64 ویدیو
0 فایل
📘کتاب #دوشکاچی 🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی 📖چاپ اول : سال۹۸ 📚ناشر : #سوره_مهر 📍موضوع : #دفاع_مقدس ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🇮🇷 @dooshkachi 💻 dooshkachi.blog.ir ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯ 🌍اخبار رسمی ما را فقط از این کانال پیگیری بفرمائید.
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوشکاچی
43.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺روایتی از عملیات کربلای۴ 📺خاطره‌گویی در برنامه تلویزیونی "ماه شهر" ویژه ماه مبارک رمضان از شبکه زاگرس (سیمای کرمانشاه) 📆 ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ 📍 (ص) ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🇮🇷 @dooshkachi ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از دوشکاچی
🌴🔥آتش در نخلستان 📖... پیاده به سمت شرق جزیره به راه افتادم. از میان نخلستان‌ها عبور کردم. نخل‌های فراوانی بر اثر آتش سنگین دشمن، سوخته بودند. ترکش‌های دشمن، سر تعدادی از آنها را قطع کرده بود، اما هنوز تنه‌شان پابرجا بود و انگار با زبان‌بی‌زبانی می‌خواستند بگویند که ما هنوز ایستاده‌ایم، اگر چه سر از تن‌مان جدا شده است. کمی که اطرافم را نگاه کردم، چشمانم به یک سمت معطوف شد و چیز عجیبی را دیدم. درست در نوک جزیره ماهی، که روبروی نوک شرقی جزیره بوارین بود، یک برجک فلزی پنج شش متری شبیه سکو دیدم. دشمن در بالای این برجک، یک قبضه پدافند چهارلول ۱۴.۵ م.م کار گذاشته بود تا بتواند ... 👈تکمیلی این خاطره در کتاب 📚خاطرات 📒 🌐 خرید اینترنتی کتاب👇 https://bistoonart.com https://sooremehr.ir/book/3321 🇮🇷 @dooshkachi‌
هدایت شده از دوشکاچی
🚀آتش به اختیارید! 📖... دشمن را دست کم گرفته بودیم و خودمان را از قبل، پیروز این عملیات فرض می‌کردیم. یکی دو ساعتی گذشت. از سر شام به بعد، شلیک منوّرهای عراقی هم بیشتر شد؛ طوری که کسی احساس نمی‌کرد شب است! ... با بقیه بچه‌ها پای کار بودیم و این شلیک منوّرها برایمان عادی شده بود ... شب سوم دی‌ماه ۱۳۶۵ بود و طبق زمان اعلام شده، هنوز بچه‌های ما از خط نگذشته بودند که درگیری شروع شد. دشمن در خط اول و روی سر نیروهای ما شروع به اجرای آتش کرد. به مرور هم شدت آن را افزایش داد. در کنار یکی از آتش‌بارها بودم و دیدم که مسئول آتش‌بار دارد با فرماندهی صحبت می‌کند. وقتی بیسیم را کنار گذاشت و به طرف قبضه آمد، از او پرسیدم: «چه شد؟ چه خبره؟» با چهره ناراحتی که داشت، در جوابم گفت: «حاجی رسولی بود. گفت: به فکر جلو رفتن نباشید! دیگه لازم نیست کسی جلو بره!» ... 👈تکمیلی این خاطره در کتاب 📚خاطرات 📒 🌐 خرید اینترنتی کتاب👇 https://bistoonart.com https://sooremehr.ir/book/3321 🇮🇷 @dooshkachi
هدایت شده از دوشکاچی
🌷به یاد حماسه نبرد تن با تانک 📖... در ورودی مزار توقف کردیم. تابلویی در آنجا به چشم می‌خورد که رویش نوشته شده بود: «هویزه، کربلای شهیدان مظلوم و بی‌غسل و کفن.» همانجا فاتحه‌ای خواندیم و بعد هم قدم‌زنان به طرف مزار شهدا رفتیم. سکوت خاص و فضای سنگینی در مزار شهدا حاکم بود. آن چیزی که تقریباً در میان 70 مزار شهیدی که در آنجا آرمیده بودند برایم جلب نظر می‌کرد، این بود که روی همه آنها سه عبارت یکسان نقش بسته بود: «شهید»، «محل شهادت: هویزه» و «تاریخ شهادت: 1359/10/16». بیشتر شهدا جوان بودند و شاید کمتر از 22 سال سن داشتند. باور مبارزه تن به تانک و ایستادن در مقابل آهن‌پاره‌های غول‌پیکر دشمن، آن هم با سلاح‌های سبک اولیه و قدیمی آن‌قدر سنگین بود که تن هر انسان دردمندی را به لرزه می‌انداخت ... 👈تکمیلی این خاطره در کتاب 📚خاطرات 📒 (ص) 🌐 خرید اینترنتی کتاب👇 https://sooremehr.ir/book/3321 🇮🇷 @dooshkachi
هدایت شده از دوشکاچی
32.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷روایتی از ایستادگی خانواده‌های شهیدان فرهنگیان و احمدی 📺خاطره‌گویی در برنامه تلویزیونی "ماه شهر" ویژه ماه مبارک رمضان از شبکه زاگرس (سیمای کرمانشاه) 📆 ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۰ 📍 (ص) ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🇮🇷 @dooshkachi ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
📍«دوشکاچی» از گردان ادوات در عملیات کربلای۵ می‌گوید 🎤روایت خبرگزاری فارس از سختی‌ها و مجاهدت‌های گردان ادوات تیپ نبی‌اکرم(ص) کرمانشاه در عملیات کربلای۵ در گفتگویی با «علی‌حسن احمدی» راوی کتاب «دوشکاچی» را از نشانی زیر دنبال نمایید👇 👉 https://farsnews.ir/Provinces/1705475143000821445 📍 (ص) 🇮🇷 @dooshkachi
خاطرات علی‌حسن احمدیدود از کنده بلند میشه.mp3
زمان: حجم: 3.38M
🎙پادپخش | دود از کنده بلند میشه! 🔺روایتی از صفای پیرمرد بسیجی در عملیات کربلای۵ که خلبان هلی‌کوپتر بود 📚خوانشی از کتاب خاطرات 🙏با صدای جناب آقای مسعود کرمی (@aghayegooyande64) 📍 (ص) 🇮🇷 @dooshkachi
🔸نبرد نفس‌گیر در کاتو 📖آتش‌بارهای ما همچنان با شدت تمام بر دامنه غربی ارتفاع کاتو و روی آن اجرای آتش می‌کردند. زمان زیادی نگذشت که نیروهای دشمن روی ارتفاع مستقر شدند. بر اثر شلیک گلوله‌های فراوان، دوباره قنداق قبضه‌ها توی زمین فرو رفت. در همین هنگام برادر صفایی خودش را با یک ماشین به ما رساند و با حالتی سراسیمه گفت: «زود باشید! سریع بجنبید، قبضه‌ها رو جمع کنید و همه رو بریزید پشت ماشین‌ها. باید برگردید عقب. اگه همینجا وایسید، ممکنه اسیر بشید. نیروهای دشمن دارند کاتو رو دور می‌زنند و به این سمت پیشروی می‌کنند. اگه برسند و پل رو تصرف کنند، همه اسیر میشیم.» فرصت کافی برای جابجایی قنداق‌ها وجود نداشت. هر کاری کردیم تا آنها را بیرون بکشیم، موفق نشدیم؛ حتی آنها را با سیم بُکسُل هم به ماشین بستیم، بلکه این‌طوری از زمین جدا شوند، اما این کار هم بی‌فایده بود. زمان به سرعت می‌گذشت و نیروهای دشمن هر لحظه به ما نزدیک‌تر می‌شدند... 👈تکمیلی خاطره در کتاب 📚خاطرات 📒 🇮🇷 @dooshkachi
Halabcheh-Emdad.mp3
زمان: حجم: 3.52M
🎙پادکست | روایتی از امدادرسانی رزمندگان اسلام در بمباران حلبچه 📚خوانشی از کتاب خاطرات 🙏با صدای جناب آقای گوینده (@aghayegooyande64) 📍 (ص) 🇮🇷 @dooshkachi
📍دلاوری‌های رزمندگان و جنایات صدام در ماجرای حلبچه 🎤گفتگوی خبرگزاری فارس با آقای «علی‌حسن احمدی» راوی کتاب «دوشکاچی» در رابطه با عملیات والفجر۱۰ را از نشانی زیر دنبال نمایید👇 👉 https://B2n.ir/f99513 📍 (ص) 🇮🇷 @dooshkachi
هدایت شده از دوشکاچی
16.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 روایت دوشکاچی از یک جنایت بشری 📖خوانشی از کتاب خاطرات آقای پیرامون جنایت ددمنشانه در حمله به بیمارستان امام خمینی(ره) اسلام‌آبادغرب در سال ۱۳۶۷ و کشتار بی‌رحمانه مردم بی‌گناه و بی‌دفاع. 📍 (ص) 🎙با صدای جناب آقای ریاضی (@aghayeriazi1401) 🇮🇷 @dooshkachi
16.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 روایت دوشکاچی از یک جنایت بشری 📖خوانشی از کتاب خاطرات آقای پیرامون جنایت ددمنشانه در حمله به بیمارستان امام خمینی(ره) اسلام‌آبادغرب در سال ۱۳۶۷ و کشتار بی‌رحمانه مردم بی‌گناه و بی‌دفاع. 📍 (ص) 🎙با صدای جناب آقای گوینده (@aghayegooyande64) 🇮🇷 @dooshkachi