eitaa logo
دوستداران ولایت
673 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
4.5هزار ویدیو
22 فایل
صرفا جهت روشنگری، جهاد تبیین،بصیرت و آگاهی از برنامه های دشمن جهت آمادگی و توانایی کافی در مقابله با نقشه دشمنان دوستان عزیز، تبلیغات و ارسال لینک ممنوع می‌باشد. کپی آزاد ...به شرط صلوات بر محمد و آل محمد (ص) لینک کانال.... @doostdaranvelayat
مشاهده در ایتا
دانلود
⚔️ گفته شد ایران بواسطه ضعف دولت صفویه مورد هجوم بیگانگان قرارگرفت روس ها ، گرجستان و ارمنستان و چچن و شوشی و باکو و آستارا و قسمت هائی از گیلان و بنادر آن را تصرف کرده بودند و بنا به سفارش پطر کبیر در دسترسی به آبهای گرم خلیج فارس قصد تصرف قزوین پایتخت ایران راداشتند امپراطوری عثمانی نیز بعد از تسخیر شمالغرب و غرب و جنوب ایران یعنی آذربایجان و کرمانشاه و همدان و ایلام و خوزستان قصد حمله به اصفهان حمله به اصفهان داشتند امپراطوری عثمانی (ترکیه) ابر قدرت بلامنازع جهان آنروز بود و در اروپا کشورهای اوکراین و چند کشور اروپای شرقی و غربی تا دروازه های وین ، پایتخت اتریش پیشروی کرده بود ، در آفریقا ، مصر و الجزایر و تونس و لیبی و سودان و سومالی و مراکش و در آسیا کشورهای سوریه و لبنان و فلسطین و عراق و کویت و عربستان سعودی و تمام کشورهای عرب زیر یوغ عثمانی بود و سربازان معروف ینی چری به استعداد پنجاه هزار نفر را در اختیار داشت به ایران هر شهر در اختیار سرداری بود شاه تهماسب دوم پس از پیروزی بر محمود افغان ، متوجه خراسان و شهر مشهد شد که تحت تسلط محمود سیستانی قرارداشت، محمود سکه بنام خود زده و خود را پادشاه ایران نامید شاه تهماسب وقتی به قوچان رسید متوجه شد مردم از اعجوبه ای بنام نادر یاد می کنند که ، ازبکان را شکست داده ، لذا بنا به خواست اطرافیان و ترس ازمحمود سیستانی که از نوابغ نظامی روزگار بود ، دستور داد نادر را به حضورش بیاورند نادر با تنی چند از یارانش بحضور شاه تهماسب رسید در مذاکره ای که بین دو طرف نادر پیشنهاد کرد بخاطر جلوگیری از جنگ نزد محمود برود  با موافقت با پیشنهاد نادر وی نزد محمود رفت محمود نادر را تکریم کرد ولی در خفا منتظر فرصتی بود تا نادر را از میان بردارد لذا به نادر پیشنهاد کرد تا به شکار بروند. محمود بهمراه نادر مشغول شکار شدندتا اینکه بعلت خستگی در نقطه ای به استراحت نشستند ، از آنجائیکه بسیار محتاط و تیزهوش بود در نقطه ای که آفتاب از پشت سرش در میتابید به استراحت پرداخت بعد از چند دقیقه نادر بدون اینکه پشت سرش را ببیند متوجه شد سایه های بلندی به سویش می آیند ، او با حرکتی برق آسا از جای خود بلند شده و به آنان حمله کرد در کسری از ثانیه ، پنج نفر از مهاجمین بر زمین افتادند با توجه به سر و صدای ایجاد شده ، یاران نادر نیز از راه رسیده و مهاجمین کشته شدند ، نادر و یارانش ، مشهد را ترک و رو به فرار نهادند در نیمه های شب ، ملک محمود سیستانی که در ارگ قصر خود در حال استراحت بود با شنیدن صدای چکاچک شمشرها و نعره ها و فریادهای نادر و ده نفر از همراهانش و‌ ناله و فغان مجروحین سپاهش که مانند برگ خزان به زمین می ریختند مواجه و در کمال تعجب متوجه شد که نادر و یارانش دل به مرگ نهاده و بی محابا با شمشیر و گرزهای خود در حالیکه فریادهای یا علی و یا محمد سر می دادند به قلب سپاه بی شمار وی زده و قصد خروج از مشهد را دارند ملک محمود سراسیمه فرمانده سپاه خود را احضار و با تهدید وی از او خواست بدون هیچ تعلل و بهانه ای زنده یا مرده نادر را به وی تحویل دهد ، در آن شب هولناک هیچ سربازی در مشهد خواب نبود و همه برای دستگیری و یا کشتن نادر و به امید گرفتن جایزه ، بسیج شده بودند یاران باوفا و از جان گذشته نادر که او را ناجی ایران می دانستند خود را فراموش کرده و سینه خود را سپر بلای نادر می کردند ، انبوه سپاهیان پیاده و سواره مشهد ، نادر و همراهانش که همگی سوار بر اسب بودند را در میان گرفته و امیدوار بودند با توجه به جنب و جوش زیاد نادر ، حداقل وی بعلت خستگی از پای درآید ولی نادر مرد خستگی نبود و تبرزین نادر ، لحظه ای از شکافتن سر و انداختن کتف ها باز نمی ماند باری ، یاران نادر که از هیچ جانفشانی دریغ نمی کردند یک به یک ، طعمه نیزه ها و شمشیرهای دشمنان شده و از زین های اسبها به زمین سقوط می کردند که این امر ، کار را برای نادر ، سخت و سخت تر می کرد ، در آن شب هولناک که بیش از دوساعت بطول انجامید معجزه ای رخ داد و نادر که مجروح شده بود توانست فقط بهمراه دو نفر از یارانش که آنها نیز زخمی شده بودند از آن ورطه هولناک بگریزد و پس از ساعتها تعقیب سواران ملک محمود ، در نهایت در نقطه ای دور ، در بیابانی در اطراف قوچان به کلبه ای مخروبه رسید و در همانجا پناه گرفت پس از رسیدن به کلبه ، نادر و دو نفر از یارانش ، تازه متوجه درد و سوزش زخمهای بی شمارشان شدند ولی آنقدر خسته و بی رمق بودند که فقط از روی لباس و برای جلوگیری از خونریزی زخم ها را بسته و به خواب عمیقی فرو رفتند در آن شب ، نادر داستان ما ، خواب عجیبی دید که سرنوشت وی و ایران ویران ما ، به این خواب گره زده شد عضویت در کانال ایتا👇👇👇 _
هدایت شده از دوستداران ولایت
⚔️ گفته شد ایران بواسطه ضعف دولت صفویه مورد هجوم بیگانگان قرارگرفت روس ها ، گرجستان و ارمنستان و چچن و شوشی و باکو و آستارا و قسمت هائی از گیلان و بنادر آن را تصرف کرده بودند و بنا به سفارش پطر کبیر در دسترسی به آبهای گرم خلیج فارس قصد تصرف قزوین پایتخت ایران راداشتند امپراطوری عثمانی نیز بعد از تسخیر شمالغرب و غرب و جنوب ایران یعنی آذربایجان و کرمانشاه و همدان و ایلام و خوزستان قصد حمله به اصفهان حمله به اصفهان داشتند امپراطوری عثمانی (ترکیه) ابر قدرت بلامنازع جهان آنروز بود و در اروپا کشورهای اوکراین و چند کشور اروپای شرقی و غربی تا دروازه های وین ، پایتخت اتریش پیشروی کرده بود ، در آفریقا ، مصر و الجزایر و تونس و لیبی و سودان و سومالی و مراکش و در آسیا کشورهای سوریه و لبنان و فلسطین و عراق و کویت و عربستان سعودی و تمام کشورهای عرب زیر یوغ عثمانی بود و سربازان معروف ینی چری به استعداد پنجاه هزار نفر را در اختیار داشت به ایران هر شهر در اختیار سرداری بود شاه تهماسب دوم پس از پیروزی بر محمود افغان ، متوجه خراسان و شهر مشهد شد که تحت تسلط محمود سیستانی قرارداشت، محمود سکه بنام خود زده و خود را پادشاه ایران نامید شاه تهماسب وقتی به قوچان رسید متوجه شد مردم از اعجوبه ای بنام نادر یاد می کنند که ، ازبکان را شکست داده ، لذا بنا به خواست اطرافیان و ترس ازمحمود سیستانی که از نوابغ نظامی روزگار بود ، دستور داد نادر را به حضورش بیاورند نادر با تنی چند از یارانش بحضور شاه تهماسب رسید در مذاکره ای که بین دو طرف نادر پیشنهاد کرد بخاطر جلوگیری از جنگ نزد محمود برود  با موافقت با پیشنهاد نادر وی نزد محمود رفت محمود نادر را تکریم کرد ولی در خفا منتظر فرصتی بود تا نادر را از میان بردارد لذا به نادر پیشنهاد کرد تا به شکار بروند. محمود بهمراه نادر مشغول شکار شدندتا اینکه بعلت خستگی در نقطه ای به استراحت نشستند ، از آنجائیکه بسیار محتاط و تیزهوش بود در نقطه ای که آفتاب از پشت سرش در میتابید به استراحت پرداخت بعد از چند دقیقه نادر بدون اینکه پشت سرش را ببیند متوجه شد سایه های بلندی به سویش می آیند ، او با حرکتی برق آسا از جای خود بلند شده و به آنان حمله کرد در کسری از ثانیه ، پنج نفر از مهاجمین بر زمین افتادند با توجه به سر و صدای ایجاد شده ، یاران نادر نیز از راه رسیده و مهاجمین کشته شدند ، نادر و یارانش ، مشهد را ترک و رو به فرار نهادند در نیمه های شب ، ملک محمود سیستانی که در ارگ قصر خود در حال استراحت بود با شنیدن صدای چکاچک شمشرها و نعره ها و فریادهای نادر و ده نفر از همراهانش و‌ ناله و فغان مجروحین سپاهش که مانند برگ خزان به زمین می ریختند مواجه و در کمال تعجب متوجه شد که نادر و یارانش دل به مرگ نهاده و بی محابا با شمشیر و گرزهای خود در حالیکه فریادهای یا علی و یا محمد سر می دادند به قلب سپاه بی شمار وی زده و قصد خروج از مشهد را دارند ملک محمود سراسیمه فرمانده سپاه خود را احضار و با تهدید وی از او خواست بدون هیچ تعلل و بهانه ای زنده یا مرده نادر را به وی تحویل دهد ، در آن شب هولناک هیچ سربازی در مشهد خواب نبود و همه برای دستگیری و یا کشتن نادر و به امید گرفتن جایزه ، بسیج شده بودند یاران باوفا و از جان گذشته نادر که او را ناجی ایران می دانستند خود را فراموش کرده و سینه خود را سپر بلای نادر می کردند ، انبوه سپاهیان پیاده و سواره مشهد ، نادر و همراهانش که همگی سوار بر اسب بودند را در میان گرفته و امیدوار بودند با توجه به جنب و جوش زیاد نادر ، حداقل وی بعلت خستگی از پای درآید ولی نادر مرد خستگی نبود و تبرزین نادر ، لحظه ای از شکافتن سر و انداختن کتف ها باز نمی ماند باری ، یاران نادر که از هیچ جانفشانی دریغ نمی کردند یک به یک ، طعمه نیزه ها و شمشیرهای دشمنان شده و از زین های اسبها به زمین سقوط می کردند که این امر ، کار را برای نادر ، سخت و سخت تر می کرد ، در آن شب هولناک که بیش از دوساعت بطول انجامید معجزه ای رخ داد و نادر که مجروح شده بود توانست فقط بهمراه دو نفر از یارانش که آنها نیز زخمی شده بودند از آن ورطه هولناک بگریزد و پس از ساعتها تعقیب سواران ملک محمود ، در نهایت در نقطه ای دور ، در بیابانی در اطراف قوچان به کلبه ای مخروبه رسید و در همانجا پناه گرفت پس از رسیدن به کلبه ، نادر و دو نفر از یارانش ، تازه متوجه درد و سوزش زخمهای بی شمارشان شدند ولی آنقدر خسته و بی رمق بودند که فقط از روی لباس و برای جلوگیری از خونریزی زخم ها را بسته و به خواب عمیقی فرو رفتند در آن شب ، نادر داستان ما ، خواب عجیبی دید که سرنوشت وی و ایران ویران ما ، به این خواب گره زده شد عضویت در کانال ایتا👇👇👇 _ @doostdaranvelayat https://eitaa.com/doostdaranvelayat
هدایت شده از دوستداران ولایت
⚔️ نادر پس از اینکه به اردوی شاه تهماسب رسید متوجه شد سفیر عثمانی در حال ملاقات با شاه تهماسب است ، پس از رفتن سفیر عثمانی ، نادر دریافت سلطان عثمانی از شاه تهماسب خواسته (بخوانید دستور داده) که اشغال آذربایجان و کردستان و کرمانشاه و خوزستان ، توسط عثمانی را به رسمیت شناخته و با اعزام نماینده تام الاختیاری به استامبول (پایتخت عثمانی) ، آنرا در حضور دیگر سفرای روس و اروپائی و ملل دیگر نیز ، تائید و امضاء نماید ، در غیر اینصورت منتظر جنگی ویرانگر باشد نادر پس از اطلاع ، برافروخته شد ولی به شاه پیشنهاد کرد ، چون در حال حاضر برای بیرون آوردن خراسان و مشهد از چنگ ملک محمود سیستانی و گوشمالی افغانها و همچنین بیرون کردن اشرف افغان و جنگ در چند جبهه ، نیروی کافی برای مقابله با ابر قدرت عثمانی نداریم ، لذا صلاح بر این است که در ظاهر نماینده تام الاختیاری برگزیده و وی را با اتلاف وقت و بهانه های مختلف کاری کنیم که در مسیر اعزام به استامبول (پایتخت عثمانی) از مسیر بغداد و عتبات و به بهانه زیارت نجف و کربلا و سامرا و کاظمین و بهانه های دیگر که رسیدن او به استامبول مدت زمان زیادی بطول انجامد وقت کشی نموده و عثمانی ها را از عکس العمل فوری بازدارد تا پس از سرکوب یاغیان محلی و داخلی ایران ، به سراغ آنان برویم ، پیشنهاد نادر از میان پیشنهادهای دیگر مشاوران شاه ، پذیرفته شده و به اجراء درآمد دیری نپائید که بیست هزار نفر سپاهیان نادر با سی هزار نفر از لشگریان ملک محمود سیستانی در منطقه ای بین قوچان و مشهد به هم رسیده و در برابر هم صف آرائی کردند در لشگریان نادر در حدود سه هرار سرباز کرد حضور داشت و در سپاه ملک محمود نیز کمی بیش از این تعداد سرباز کرد در خدمت او بودند ، ملک محمود که میدانست کردها تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند با هم بجنگند از این فرصت استفاده کرد و طی نامه محرمانه ای به فرمانده کردهای سپاه نادر پیشنهاد کرد که از نادر کناره گیری و به او بپیوندند ، کردهای سپاه نادر که از حضور همشهریهای خود در هر دو سپاه ، اطلاع یافتند پنهانی با یکدیگر مکاتبه و از جنگ صرفنطر کردند ، ملک محمود که متوجه شد ترفند و سیاست وی نتیجه معکوس داده ، کردهای سپاه خود را تهدید که در نهایت پس از زد و خوردهایی ، کردهای سپاه وی راضی به جنگ نشدند و او را ترک نموده ، و به زادگاهشان در قوچان مراجعت کردند ، دیری نپائید که جنگی شدید بین دو طرف آغاز شد در اینجا باز هم نبوغ جنگی نادر نمایان شد ، به این معنی که پس از شروع جنگ ، ملک محمود مشاهده کرد که لشگریانش ، سپاه نادر را به محاصره خود درآورده اند لذا دستور داد دیگر جناحهای لشگر که در نقطه ای در کمین بودند ، آرایش خود را به هم زده و به سپاه اصلی ملحق شده تا حلقه محاصره را تنگ تر کرده و کار سپاهیان نادر را یکسره کنند ، ملک محمود با اینکه خودش در فنون جنگی ، سرآمد روزگار بود ولی با این حال ، فریب نقشه های بی مانند نادر را خورد ، به این معنی که نادر ، صحنه کارزار و جنگ را ، طوری طراحی کرده بود که ملک محمود سیستانی و سرداران لشگرش ، بدون اینکه متوجه باشند خودشان در محاصره هستند تصور کنند که آنها سپاه نادر را محاصره کرده اند ، خلاصه جنگ ، مغلوبه شد و سپاه ملک محمود از هم پاشیده و با بی نظمی ، به سمت مشهد عقب نشینی و خود را در پناه برج و باروی مشهد قرار دادند ، نادر نیز بدون از دست دادن فرصت ، با سرعت به تعقیب ملک محمود پرداخت ولی وقتی به مشهد رسید دروازه های شهر را بسته دید ، پس بناچار در پشت دروازه های شهر اردو زده و با محاصره شهر ، منتظر فرصتی بود تا بداخل آن تاخته و کار ملک محمود را یکسره کند محاصره شهر مشهد دو ماه طول کشید تا اینکه کم کم‌ آثار گرسنگی در میان مردم پدیدار و آذوقه و خواربار مردم کمیاب و گران شد که در نهایت باعث نارضایتی عمومی گردید ، بزرگان شهر که گرسنگی مردم را دیدند و خالی شدن تدریجی انبارهای آذوقه را مشاهده می کردند از ترس اینکه مبادا به سرنوشت مردم اصفهان دچار شوند نزد یکی از سرداران ملک محمود بنام پیرمحمد رفته و به چاره جوئی پرداختند ، پیرمحمد با بزرگان شهر توافق کردند که خود را به نادر تسلیم کنند ، بهمین منظور شبی از شبها ، پیرمحمد به همراه تنی چند از بزرگان شهر ، شبانه و پنهانی از یکی از دروازه های شهر به اردوی نادر رفته و وفاداری خود را به وی اعلام کردند طی مذاکره ای قرار شد فردای همان شب ، پیرمحمد که رئیس یکی از دروازه های شهر ، بنام دروازه میرعلی آمویه بود ، دروازه را بر روی نادر و یارانش باز کرده و سپاه نادر ، از همانجا به داخل شهر حمله کنند عضویت در کانال ایتا👇👇👇 _ @doostdaranvelayat https://eitaa.com/doostdaranvelayat